وصی جدید جاسوس آمریکایی (نگاه)
محمدصادق فقفوری
عمادالدین باقی در آخرین شماره مهرنامه، ارگان حزب کارگزاران، در سوگ مرگ ریچارد فرای، جاسوس آمریکایی یادداشتی نوشته و خواهان عمل به وصیت این جاسوس مبنی بر دفن در اصفهان شده است.
باقی ، چندی است در نشریه خانوادگیاش، مهرنامه، که ارگان حزب دولتساخته کارگزاران هم هست، ژست حقوق بشری به خود گرفته و با برداشتی شخصی از فقه اسلامی معجونی به نام حقوقبشر ساخته و زمین و زمان را برای موجه نشان دادن توجیهات مندرآوردی خود به هم میبافد.
وی پس از روشن ساختن دقیق حقوقِبشرِ در قیدِ حیات !، در آخرین تز حقوقبشریاش در یادداشتی با عنوان «حقوق انسان پس از مرگ» (!)، برای جسد جاسوس هم قائل به حقوقی بشری شده است. خلاصه یادداشت باقی از این قرار است که چون فرای وصیت کرده که او را در اصفهان دفن نمایند، عمل به وصیت او امری به لحاظ حقوقی صحیح و به لحاظ شرعی مباح و بلکه لازم است، لذا بایستی فرای را در اصفهان دفن نمود. باقی برای این ادعای خود آیاتی از قرآن و مستنداتی از فقه هم ارائه کرده است. ناشیانه بودن این استدلال به اندازهای هویداست که هر حقوقخواندهای در اولین نگاه به عمق بیسوادی او پی میبرد. باقی با این آسمان ریسمان بافتن بار دیگر ثابت کرده است که حتی از بدیهیات حقوقی هم سر در نمیآورد، چه رسد به این که بخواهد حقوقی برای بشر و یا حقوق مردگان را تنقیح کند، اما نشریه مهرنامه در شمارههای متعدد باقی را به خوانندگان خود به عنوان فردی متخصص در حقوق بشر قالب کرده است. حالا، تنها مواردی از بدیهیات حقوقی که در یادداشت باقی نادیده گرفته شده است را بخوانید.
«وصیت» همانگونه که از اسمش پیداست، ماهیتی «توصیه» مانند دارد. آقای باقی این امر بدیهی را فراموش کرده که تمام آنچه که ریچارد فرای تحت عنوان وصیت از خود بجای گذاشته است، حکم یک توصیه را داشته و الزامی را در پی ندارد؛ منتها جناب باقی، کاتولیکتر از پاپ شده و توصیههای فرای را برای خود الزامی پنداشته است. این موضوع در فقه اسلامی هم آمده است.
یکی از بدیهیات اولیه فقه اسلام (که نویسنده مطلب داعیه فقهی بودن مطلبش را هم دارد)، تقسیم وصیت به «تملیکی» و «اهلی» است. در وصیت تملیکی که ناظر بر اموال فرد فوت شده است، تا یک سوم وصیت متوفی، نافذ و بقیه قواعد خاص خود را دارد. اما وصیت فرای، اصطلاحاً «اهلی» است، چرا که ناظر به انجام یک سری امور پس از مرگ وی است. وصیت اهلی نیز در فقه «عقد» شمرده نمیشود و از الزامی مانند عقد برخوردار نیست، بلکه یک «ایقاع» است. ایقاع، عمل حقوقی یکجانبه است و اصولاً نمیتواند برای شخصی تکلیفی ایجاد کند، مگر اینکه وصی (شخصی که به نام او وصیت شده است) خود چنین تکلیفی را بپذیرد.
وصیت اهلی ریچارد فرای، یک ایقاع است که نمیتواند هیچ تکلیفی را بر دیگری بار کند. ادعای آقای باقی این است که رئیس جمهور سابق با پذیرش دفن فرای در اصفهان، به وصیت یکجانبه فرای، الزام بخشیده است و از این حیث به لحاظ شرعی باید وصیت فرای عملی شده و او را در اصفهان دفن نمود. نکته بدیهی دیگری که باز هم آقای باقی یا آن را نمیدانستهاند و یا این که به تغافل از آن گذشتهاند این است که رئیس جمهور قبلی در این خصوص «وصی» ریچارد فرای نبودهاند که بخواهند وصیت او را بپذیرند یا نپذیرند. به بیان دیگر، رئیس جمهور سابق، «سمتی» در وصیت فرای به عنوان «وصی» نداشته است که پس از آن نوبت به بحث پذیرش یا رد وصی توسط ایشان پیش بیاید. لذا وصیت فرای به لحاظ حقوقی و فقهی همچنان به عنوان یک ایقاع بلاتکلیف برای سایرین باقی خواهد ماند.
به بیان غیرحقوقی، میتوان چنین گفت که در وصیت، از سنخ وصیتی که فرای کرده است، ما هیچگاه «تکلیف بر عام» نداریم. به عبارتی، این یکی از بدیهیات عقلی است که فردی که زنده است نمیتواند برای پس از مرگ خود آن هم برای یک ملت، تکلیفی را ایجاد کند؛ و قطعاً در صورت ایجاد چنین تکلیفی، صاحبان تکلیف، خواهند توانست با انجام تکلیف تحمیلی مخالفت ورزند. آقای باقی این نکته بدیهی عقلی را هم فراموش کرده و در حکم وکیل مدافع جاسوس سیا، ملت ایران را به عنوان مکلفان وصیت فرای ملزم به دفنش در ایران میپندارد !
از این فراتر، حتی در فرضی که وصیت اهلیای که ایقاع است، پذیرفته هم شده باشد، اگر در مرحله اجرا، با عسر و حرج مواجه باشد، میتوان از اجرای آن با عناوینی چون «تعسر» و «تعزر» که در فقه هم شناسایی شده است، سر باز زد. دفن فرای جاسوس، آن هم در کنار زایندهرود، قطعاً برای ملت، منافع و امنیت ایران دارای عسر و حرج است. اتفاقاً این امر برای جسد خود فرای هم موجب عسر و حرج شده است، چرا که جسد وی تا این لحظه بیش از هشتاد روز است که در سردخانه باقی مانده است ! باز هم آقای باقی این مطلب بدیهی فقه در باب وصیت را نمیدانسته یا با سکوت از کنار آن رد شده است و حکم نابجا به دفن فرای در ایران داده است.
3- یکی از قواعد مسلّم اصول فقه اسلامی، قاعده «نفی سبیل» است که از آیه شریفه «لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» (آیه 141 سوره نساء) استخراج شده است. مطابق این اصل مبرز فقهی، هرگونه تسط کفار بر مسلمانان، در هر زمینهای از جمله سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، جایز نیست. تمام آیاتی که آقای باقی در مطلبش به عنوان مستندات برداشت مندرآوردی خود از موضوع وصیت ذکر کرده است، ذیل این قاعده کلی و اولی است. لذا از این حیث هم، وصیت فرای که یک فرد یهودی و جاسوس رسمی سیا است (که میتوان وی را از این جهت که جاسوس سیا بوده است، به لحاظ فقهی مصداق کافر حربی هم دانست)، نمیتواند تکلیفی را بر مسلمین بار نماید. باز هم آقای باقی هیچ ذکری از این قاعده مهم فقهی در مطلب خود به میان نیاورده و توصیه کافر حربی مرده را بر خواست و اراده مسلمانان برتری بخشیده است و ملت ایران را مکلف به اجرای وصیت فرای میداند.
در این باره، گفتنیهای فراوان دیگری نیز هست که فاجعه علمی - فقهی باقی را بیشتر مینمایاند، اما فعلاً به همین سه مورد بسنده میکنیم.