kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۶۸۸۳
تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۸

ایران و عراق بعد از فراق(یادداشت روز)



وقتی 30 سال پیش جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه جمهوری اسلامی ایران پایان یافت، کمتر کسی می‌توانست این روزها را پیش‌بینی کند. میان دو کشور دریایی از خون و روح دو ملت چنان زخمی بود که در خوشبینانه‌ترین محاسبات، باید نسل‌ها می‌گذشت تا روابط رنگ و بویی دیگر بگیرد. یکی از دیپلمات‌های ارشد آل‌سعود چند سال پیش گفته بود آمریکایی‌ها با حمله به عراق و ساقط کردن رژیم صدام، عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کردند. این دست تحلیل‌ها و تفاسیر از سیر وقایع و نتایج آن، شاید برای مرهم نهادن بر خشم عمیق ناشی از ناکامی و عقده، بکار آید (که همین هم بعید به نظر می‌رسد) اما نسبت چندانی با واقعیت ندارد.
آل‌سعود و دوستان کوچکش در حاشیه خلیج‌فارس فراموش کرده‌اند آنان بودند که پای آمریکا را به منطقه باز کردند. آنان گاوصندوق و دسته چک سفید امضای رژیم صدام برای حمله به ایران بودند و وقتی هم که آمریکا با اتهام دروغین و جعلی تولید و نگهداری سلاح‌های کشتار جمعی علیه عراق جنجال به پا کرده بود، باز آنان بودند که سرهای خود را مانند ربات‌های از پیش برنامه‌ریزی شده و فاقد اختیار، به نشانه تایید تکان می‌دادند. هیچکس در منطقه و جهان به اندازه جمهوری اسلامی ایران از رژیم صدام زخم نخورده بود اما این پیشینه دلیل نشد که منطق و شعور سیاسی را به کناری نهد و از تجاوز نامشروع آمریکا و انگلیس به عراق حمایت و استقبال کند.
آمریکایی‌ها خود را نیروی آزادی بخش نامیدند اما مردم عراق هرگز چنین ادعای مضحکی را باور نکردند و ندارند. اگر دخالت‌های آمریکا و مزدورانش در عراق و منطقه نبود، مردم عراق خیلی پیش از سال 2003 رژیم صدام را ساقط کرده بودند. هزاران شهروند عراقی که قربانی تحریم‌های ظالمانه آمریکا شدند، صدها هزار کشته و مجروح تجاوز آمریکا و متحدانش، رسوایی زندان ابوغریب، جنایات
بلک واتر و برکشیدن ماشین کشتار داعش، قطعات پازل ذهنی و تاریخی ملت عراق از آمریکا را در این کشور تشکیل می‌دهند.
تصویر سفر روسای جمهوری آمریکا و ایران به عراق که با فاصله‌ای نه چندان زیاد انجام شد، گویاترین توصیف از وضعیت موجود است. دونالد ترامپ مخفیانه و در تاریکی به پایگاه نظامی عین الاسد در استان الانبار می‌رود و مقامات عراقی حاضر نمی‌شوند به دیدار او بروند و پس از چند ساعت و باز هم در تاریکی عراق را مخفیانه ترک می‌کند. در مقابل آقای روحانی در سفری رسمی و در روشنایی به بغداد می‌رود و بطور رسمی و گرم مورد استقبال مقامات کشور همسایه قرار می‌گیرد. مقایسه همین دو تصویر کافی است تا به این سؤال پاسخ داده شود که چه کسی در عراق نقش مخرب دارد و باید از آن خارج شود.
ماجد توهان الزبیدی در روزنامه رای‌الیوم چاپ انگلیس درباره این سفر می‌نویسد: «حضور روحانی و ظریف امروز در بغداد سیلی دردناکی به تمام تلاش‌های سیاسی و نظامی آمریکا در طول دو سال گذشته است که برای ایجاد ائتلافی عربی-آمریکایی-صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی به کار بسته شد که تازه‌ترین آن برگزاری کنفرانس ورشو بود. تمام این تلاش‌ها در پی وزش باد صحرای عراق با نخستین ظهور شیخ معمم ایرانی در بغداد از هم فروپاشید.
به عنوان یکی از تحصیلکردگان عرب همیشه اعتقاد داشته‌ام عراق تنها در مسیر ایران و سوریه گام برمی‌دارد. علت این است که ترامپ و دولت او و به طور کلی غرب به کشورهای منطقه تنها از دیدگاه تحقیر نگاه می‌کند.» تحلیلی که طی چند روز اخیر از سوی بسیاری از رسانه‌ها و شخصیت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تکرار شده است.
تهران و بغداد در حال حاضر 12 میلیارد دلار مبادلات تجاری و اقتصادی دارند و چشم‌انداز بیست میلیارد دلاری را برای سال‌های آینده ترسیم کرده‌اند. ایران در فتنه داعش، بی‌شرط و مخلصانه در کنار دولت و ملت عراق ایستاد و نشان داد برخلاف آمریکایی‌ها، متحد امنیتی قابل اعتمادی است. چنین حرکت و اعتمادی البته طبیعی و منطبق بر عقلانیت است. امنیت عراق، یعنی امنیت ایران و ناامنی در این کشور، تهدیدی برای آرامش و امنیت ماست. اگرچه آمریکایی‌ها و متحدان منطقه‌ای آنها، می‌کوشند روابط دو کشور را در مسائل سیاسی، امنیتی و اقتصادی خلاصه و معرفی کنند و آن را معیارهای مرسوم هزینه-فایده در روابط بین‌الملل می‌سنجند اما این رابطه چیزی عمیق‌تر و فراتر از این مسائل است.
راهپیمایی عجیب و معجزه‌گون اربعین که هر ساله میزبان عاشقان و شیفتگان اباعبدالله الحسین(ع) از سراسر جهان است، نمود و بروزی از این رابطه و همبستگی عمیق اعتقادی و فرهنگی است. بی‌شک دستگاه محاسباتی معیوب آمریکا قادر به کشف و فهم روح این حرکت نیست. مردمی که شاید اغلب آنها تمکن مالی چندانی نیز ندارند، هر ساله و با‌اشتیاق منتظرند تا ایام اربعین فرا رسد و هر چه دارند برای پذیرایی از زائران امام حسین(ع) از جان و دل بذل و بخشش کنند. در دنیای مادی‌گرای امروز که کعبه‌اش وال استریت است و پیامبرانش صاحبان غول‌های صاحب سرمایه، فهم رویدادی همچون اربعین برای مسخ شدگان این دنیای شیطانی، ناممکن است.
سفر آقای روحانی به عراق بعد دیگری نیز دارد که مربوط به مسائل سیاست خارجی کشورمان است. چندین سال کشور معطل و در واقع مچل‌سرابی به نام برجام بود. برجامی که قرار بود کشور را گلستان کند و اکنون چیزی از آن نمانده است جز تعهدات یک‌طرفه ایران که به دلیل برخی محاسبات غلط داخلی، همچنان در حال اجراست. پس از پوچ درآمدن وعده‌های آمریکا نیز، عده‌ای خوش‌خیال به اروپا دل بسته‌اند. اروپایی که به قول یکی از اساتید معروف روابط بین‌الملل، از منظر آمریکا چیزی بیش از یک پادری نیست. در چنین شرایطی، سفر رئیس‌جمهور کشورمان به عراق و نتایج و دستاوردهای آن یادآور این ضرب‌المثل است که؛ آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم! در حالی که کشورهای همسایه و دوست، از ظرفیت‌های بالقوه بسیاری برای همکاری برخوردارند و نه گربه می‌رقصانند و نه شرط و شروط دستوری و تحقیرآمیز می‌گذارند، استفاده نکردن از این همه ظرفیتی که بیخ گوش کشور است و دل بستن به سراب هزاران فرسنگ دورترها، خلاف تدبیر و منافع ملی است.
عزت و سربلندی امروز مقامات دولت و دستگاه دیپلماسی کشور در سفر اخیر به عراق، مرهون مجاهدات مردان بی‌ادعایی است که بی‌مزد و منت خدمت می‌کنند. از دشمن دانا زخم تیغ و از دوستان نادان زخم زبان می‌خورند و در اراده پولادینشان کمترین خللی ایجاد نمی‌شود، چرا که آنان معامله‌ای دیگر کرده‌اند. همانطور که رهبر معظم انقلاب چند روز پیش و هنگام اعطای نشان ذوالفقار به سردار سلیمانی فرمودند؛ «آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای متعال در مقابل تقدیم کردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است، رضای خدا است.»  

محمد صرفی