تقابل ترامپیسم و روحیه جهادی در 40 سال تجربه انقلاب اسلامی
سبحان محقق
ترامپیسم (عجالتا یعنی رفتار، حرکات و سکنات دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا) یک عارضه و بیماری است. این بیماری مرز نمیشناسد و ممکن است فردی، یا گروهی و یا حتی جامعهای به آن مبتلا شوند. مثل اسپارتها در یونان باستان که قوم «هلوت» را به بردگی کشیده بودند و یا اکثر نخبگان سیاسی و مالی غرب معاصر که به کل جهان غیر غرب به دیده تحقیر مینگرند و معتقد هستند هر کسی و هر قومیتی به قد و قامت فرنگیها و غربیها درآید، انسان و یا جامعه توسعهیافتهای است و هر که هم از این قاعده عدول کند، عقب مانده است. البته آنها در این حرفشان هم صادق نیستند، بلکه بهتر است بگوییم غربیها مثل ترامپ که رژیم سعودی را گاو شیرده میبیند و مرتب این رژیم را میدوشد، همه مخلوقات عالم را با این چشم میبینند و در مواجهه با اشیا و پدیدهها و انسانها و جوامع و قومیتها، از همان ابتدا محاسبه میکنند که این مورد، چقدر به آنها سود میرساند و به اصطلاح، چقدر شیر میدهد.
ترامپیسم یک عارضه است؛ ویژگی عارضه این است که ذاتی انسان نیست، بلکه یک عامل بیرونی است، میکروبی است که از بیرون وارد بدن و یا جامعه میشود و آن را بیمار میکند.
اما، واقعا ترامپیسم چیست؟ این واژه جدیدا بر سر زبانها افتاده است و هر کارشناس و تحلیلگری به مناسبتی از آن استفاده میکند. منظور همه این نویسندگان و تحلیلگران، «ترامپ گونه شدن» است؛ یعنی فردی که خصلتهای رئیسجمهور فعلی آمریکا را در خود بروزمیدهد. این فرد به خاطر موفقیتهایی که فکر میکند داشته، خیلی مغرور است، بیراهه خودش را کاملا بر حق و درست میداند و با تکیه بر همین تخیل، به یک اعتماد به نفس کاذب هم میرسد.
ترامپ میگوید: من پول دارم، پس قدرت دارم، پس اعتماد به نفس دارم، پس برترین هستم و همه باید از من اطاعت بکنند. در یک کلام، «من منم»! او میگوید: من پول دارم، پس جهان مال من است و همه باید به من احترام بگذارند و ارزشهایی مثل راستگویی و درستکاری در نزد من پشیزی ارزش ندارند. این ارزشها فقط از یک جهت ارزش دارند و آن، زمانی است که تبدیل به نردبانی برای رسیدن به پول و قدرت شوند.
برگردان این روحیه ترامپ در کتابی به نام «آمریکای زمینگیر» که خودش نوشته (البته برای او نوشتهاند، چون پول دارد!) به خوبی قابل مشاهده است. حرف آخر ترامپ در این کتاب این است که وی که در زندگی شخصی خود، فردی موفق بوده و به خوبی توانسته پول دربیاورد. به همین دلیل، اگر به ریاست جمهوری برسد، میتواند عظمت از دست رفته را به آمریکا برگرداند.
در منطق ترامپ، آمریکا در هر صورت باید به عظمت گذشته خود برگردد، هر چند با نابود شدن همه کشورهای دیگر و حتی با نابود شدن کل کره زمین!
البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که این کتاب صرفا ذهنیات ترامپ را بازگو نمیکند، بلکه یک تریبون و یا بهتر است که بگوییم، یک مرامنامه و یا آینه است که فرهنگ آمریکایی را منعکس میکند. ترامپ عصاره فرهنگ آمریکایی است، چون او از یک طرف، پرورده تمام عیار این فرهنگ است و با تمام وجود، به آن اعتقاد دارد و از طرف دیگر، خودش حاصل خرد جمعی آمریکایی است و این مردم آمریکا بودند که به پای صندوقهای رای رفتند و او را انتخاب کردند. اگر ترامپ ایدهآل آمریکاییها و به کمال رسیده فرهنگ آنها نبود که به ریاست جمهوری نمیرسید.
علاوهبر آن، ترامپ حاصل مجسم 400 سال تلاش بیوقفه انسان غربی برای «من» شدن است. من در فرهنگ غربی محور کائنات است و غیر از خودش، کسی را به حساب نمیآورد. این من تاجر مسلک است و همه کس وهمه چیز را به شکل کالا میبیند. البته در فرهنگ ما، تجارت خوب است و تاجر انسان محترمی است. اصلا تاجر حبیب خداست و جایگاهش بسیار والاست. ولی تاجر خوب با تاجری که ترامپ باشد، زمین تا آسمان فرق دارد. تاجرترامپ گونه، از لندن و نیوکاسل به هند میرود و چند صد میلیون انسان را به خاطرجیب خود و به خاطر طمع بیپایان خود، به بند میکشد.
ترامپ در هر صورت، واقعا یک انسان آمریکایی به کمال رسیده و تمام عیاراست. اصولا، انسان موفق آمریکایی انسانی است که برای پول درآوردن، ریسکپذیری بالا دارد و برای کسب سود بیشتر، یک ماجراجوی واقعی است؛ مثل «استیو جابز»، «فورد»، «بیل گیتس» و خود ترامپ. در آمریکا این افراد، انسانهای کامل و به مقصود رسیده هستند. به همین خاطر، باید سرمشق همه باشند و زندگینامه آنها باید با آب و تاب فراوان نوشته شود، تا همه کسانی که در اوان زندگی هستند و یا از این پس به دنیا میآیند، همین راه را بروند و تبدیل به یک فورد و بیل گیتس و ترامپ دیگر بشوند. دستان مرئی و نا مرئی با یارگیری از این طریق، به طور دائم ماشین بلعنده و همه چیز خوار آمریکا را سوخترسانی میکنند، و این ماشین حریص و حریصتر شود و همان طور که میبینیم، میخواهد کل جهان و کائنات را ببلعد.
ترامپ و ترامپیسم، پیشینه اروپایی دارند؛ از نگاه این تاجر اروپایی الاصل، دیپلماسی همان تجارت است. پدیده «دیپلماسی تجاری» (و یا مسامحتا، مرکانتلیسم)، یک میراث 500 ساله اروپاییها است. از همان میانه قرن پانزدهم که دریانوردان پرتغالی به شرق آمدهاند و در جزایر خلیجفارس لنگر انداختهاند تا جنس بفروشند، دیپلماسی پوستاندازی کرد و تبدیل به دیپلماسی تجاری شد. از آن زمان به بعد بود که به همراه پرتغالیها، اسپانیاییها هم آمدند و تا شرق دور هم پیش رفتند و سپس، هلندیها و انگلیسیهای طماع هم به آنها پیوستند. عاقبت نیز تمام این میراث شوم، یکجا به آمریکاییها رسیده و الان هم، ترامپ این کاروان غارتگر را پرچمداری میکند.
اما، همانطور که گفته شد، ترامپیسم یک عارضه است و قرار نیست که این عارضه در درون مرزهای آمریکا محصور بماند. به همین خاطر عارضه ترامپیسم، سالهاست که وارد کشورخودمان ایران شده و علائم بالینی این بیماری در بسیاری از افراد و قماشها قابل مشاهده است.
ترامپیسم مقابل روحیه جهادی
انقلاب اسلامی ایران از همان ابتدا، روی روحیه جهادی سرمایهگذاری کرده بود و قصد داشت با تکیه بر همین روحیه، آرمانهای بلند خود را به فعلیت برساند. روحیه ایثارگرانه و جهادی درست در نقطه مقابل ترامپیسم قرار دارد؛ اگر ترامپ میگوید: من منم، یک جهادی واقعی از من میگذرد و میگوید: من عاشق خدمت به دیگران، خصوصا به اقشار بیبضاعت و فقیر هستم. جهادی زمانی سر خوش است که در مناطق محروم باشد و به صورت گمنام، به محرومان و افراد غیر برخوردار، خدمترسانی کند. جهادی بودن و گرایش درونی کمک به محرومان، دیگر یک عارضه نیست، بلکه پدیدهای فطری و جزو آرمانهای همیشگی بشری بوده، هست و خواهد بود.
ترامپیسم به دنبال نابودی انسانها است، تا خودش را و کشورش را از ویرانهها بالا بکشد. اما جهادگر به دنبال نجات انسانها و به خصوص آنهایی است که دستشان به جایی نمیرسد. ترامپ میگوید: من ثروت دارم، پس قدرت دارم و پس همه باید در خدمت من باشند. اما جهادگر میگوید: من خدمتگذار دیگران هستم. فردی که به این مرتبه میرسد، انسانی شاخص و قابل اتکا است. نوعا به کسانی که روحیه جهادی دارند، میتوان دل بست و میتوان برای فقرزدایی و رشد و توسعه جامعه، روی آنها حساب باز کرد. نظام جمهوری اسلامی نیز از همان ابتدا تاکنون، به همت این نوع انسانها تکیه کرده است.
تا زمانی که این روحیه در مردم و در دولتمردان حاکم باشد، ترامپیسم نمیتواند رواج یابد. تازمانی که این روحیه تبدیل به سکه رایج نشده بود، همه چیز کم و بیش به خوبی پیش میرفته است. اما عارضه ترامپیسم وقتی گسترده شد و زمزمه من منم، کمکم طنین گرفت و صدایش از هر گوشه و کنار به گوش رسید، شرایط برای خادمان واقعی کمی سخت شد.
با توجه به توضیحاتی که تاکنون داده شد، به این نتیجه میرسیم که در ایران پس از انقلاب اسلامی، هیچ ضربهای مهلکتر از فساد سیاسی و اقتصادی مقامات و مسئولان، یعنی آنهایی که قرار بود خادمان مردم باشند، به نظام و کشورمان ومردم این سرزمین وارد نشده است. زیرا این ضربه زیر بنایی و اساسی بوده و بر ذائقه کل جامعه تاثیر گذاشته است. همان طور که گفته شد، کنش مطلوب در پس از انقلاب، کنش مبتنی بر روحیه جهادی بوده و اصلا، نظام جمهوری اسلامی روی این کنش حساب باز کرده بود. اما از زمانی که برخی از مسئولان برای خود توبره دوخته، و از مال مردم برای خودشان اندوختهاند و حتی با جسارت تمام، پزش را هم دادهاند، روحیه جهادی هم کمکم به محاق رفت و جهادگر، تنها و منزوی شد. در این مقطع بود که هر کس به دنبال سهم خود افتاد و حقوقهای آخر ماه برای بسیاری تبدیل به ملاک شد و این روند آن قدر سرعت گرفت که بالاخره به مرحله حقوقهای نجومی رسید.
این یک واقعیت است که وقتی یک چرخ دنده در سیستمی درست کار نکند، کل سیستم را مختل میکند. بسیاری از کسانی که در کف جامعه روحیه جهادی داشته اند، وقتی دیدند مسئولان روحیه ترامپی دارند، در مورد کنش خودشان به تردید افتادند و کم کم دلسرد شدند و سر انجام رویه خودشان را عوض کردند. این بزرگترین خسران در نظام جمهوری اسلامی بوده و خسارتش از هر جنگی بیشتر است.
در این مقطع بود که برای خیلیها درستکاری اجتماعی رنگ باخت و خمعی هم به این فکر افتادند که کارهای نکرده خود را جبران کنند و به اصطلاح، سهم خودشان را ببرند.
در ایران نیز پس از گسترش مرض ترامپیسم، در مقاطعی تلاش شد که به سبک جامعه آمریکایی، ثروت و قدرت دست به دست بدهند؛ برخی از قدرتمندان ثروتمند شدند و فساد در قالب خصولتیها، آقازادهها،... و شماری از مدیران گسترش یافت. در میان این مسئولان ومدیران رفتار مبتنی بر سودجویی، جای رفتار جهادی را گرفت.
در هر صورت، به نظر میرسد که زیر بناییترین و مهمترین چالش برای نظام جمهوری اسلامی ایران طی 40 سال اخیر، همین ترامپیسم بوده و هنوز هم هست. هر چند روحیه جهادی نیز روز به روز در جامعه و به ویژه جوانان، گستردهتر میشود و این اتفاق، دل هر دوستدار انقلاب را شاد میکند.
ترامپیسم نوع خوب ندارد؛ در نظام جمهوری اسلامی هر کسی مجاز است که در چارچوب قانون، به دنبال سود برود و بر پولش بیفزاید. این هیچ اشکال ندارد که هیچ، بلکه در صورتاشتغالزایی، مفید هم هست و تشویق هم میشود. این نه تنها ترامپیسم نیست، بلکه پسندیده هم هست و کسی که در این مسیر گام بر میدارد، باید او را تشویق هم کرد، به او وام داد و... اما، این در صورتی است که مسیر کسب درآمد و ثروت، کاملا قانونی و شرعی باشد. کسی که این مسیر را طی کند و به ثروت برسد، باید به او آفرین هم گفت.
ولی این مسیر، مسیر آسانی نیست؛ نبوغ و خود ساختگی و پاکدستی را با هم میخواهد. این مسیر کسی را میخواهد که در خفا و آشکار، خدا را بالا سر خودش ببیند و باور راستین داشته باشد، از رانت و حمایتهای ویژه استفاده نکند، در تجارت و معامله انصاف نگه دارد و...
در هر حال، کسی که به مسئولیت میرسد و تبدیل به مقام میشود، حتی همین شکل قانونی پول در آوردن هم برای او دیگر مجاز نیست؛ چون او امکاناتی را در اختیار دارد که دیگران ندارند. به علاوه، از همان ابتدا قرار بود که او خدمتگذار مردم باشد. کجای دنیا مرسوم است که خدمتگذار از اربابش پول بیشتری داشته باشد، بیش از او پز بدهد و اربابش برای او هورا بکشد و کف بزند! اگر روحیه جهادی ندارد و اگر عارضه ترامپیسم او را رها نمیکند، برود به کار دیگری مشغول شود؛ زمین خدا فراخ است و اتفاقا، خدمت کردن به مردم که فقط از مسیر پست گرفتن صورت نمیگیرد.
خدمتگذار باید به وظایف خدمتگذاری خود آشنا باشد. او باید به قانون «از کجا آوردهای؟»، شدیدا پایبند باشد.
برای کل دوران 40 ساله پس از انقلاب، میتوان بر اساس دو مفهوم جهادی بودن و ترامپیسم، رد پاها را مشخص و در مورد مسیرهای درست و نادرست قضاوت کرد. اگر دستاندرکاران در طول این 40 ساله، خانه شان را آباد کرده اند، یعنی از لحاظ اقتصاد فردی، فراتر از حد معمول جهش داشتهاند، یقین بدانند که کشور را خراب کردهاند. چون در مقاطعی بر اساس رویه ترامپیسم عمل کردهاند. اما اگر در طی این مدت از یک زندگی معمول فراتر نرفتهاند، این افراد نه تنها جهادی عمل کردهاند، بلکه فراتر از آن، ایثار کردهاند و جزو شهیدان زنده هستند.
آقایان خواص و آقاها و آقازادهها و مدیران ارشد و کارشناسان و سیاستمداران، شماها از کدامین گروه هستید؟ آیا سالم ماندهاید و یا سالهاست که به عارضه شوم ترامپیسم مبتلا شدهاید و دیگر، به معالجهتان امیدی نیست؟ آیا مدیر بودهاید و در سایه یک شغل حکومتی، به آلاف و الوف رسیدهاید و کرور کرور درآمد داشتهاید؟
جمعبندی
مردم به طور فطری کم وبیش میدانند که «ترامپیسم» چیست. آنها با روحیه جهادی هم آشنا هستند و به یک جهادگر واقعی، علاقه نشان میدهند. آنها این را هم میفهمند که کی دارد نقش بازی میکند، میفهمند که کی مدتهاست که دچار عارضه ترامپیسم شده است و دیگر امیدی هم به او نیست.
معالجه بیماری ترامپیسم، نا ممکن نیست، ولی این علاج خیلی سخت است؛ باید بنشینی و حساب و کتاب بکنی، همه آنچه را که به طور معجزهوار و از راه رانت و نامشروع و هزار بیراه دیگر به دست آوردهای، به ملت برگردانی. این کار، خدمت بزرگی به انقلاب اسلامی و مردم خواهد بود و از همه مهمتر اینکه انسان را به فطرت اولیه و پاکش برمیگرداند.
آقای مسئول محترم تو باید این را بدانی که ترامپیسم یک عارضه است و ماندنی نیست؛ اگر دو سال، سه سال و یا صد سال بماند، باید برود. چون انسانها به لحاظ فطری، از ترامپیسم رویگردان هستند. چه خوب است تا زمانی که مسئولیتی را پذیرفتهایم، روحیه جهادی در ما حفظ و تقویت شود.