kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۵۹۲
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۴

شيطان و نفس اماره (خوان حکمت)


خاطره هاي تلخي كم و بيش در درون همه ما هست به نام ( وسوسه ) وهيچ كسي نمي‌تواند بگويد من از اين خاطرات مصونم. وسوسه، انسان را به طرف كاري می‌شوراند، بعد هم انسان پشيمان مي‌شود؛ اين‌ها را هيچ كسي نمي تواند انكار بكند. يا ما بايد قائل به تصادف و بخت و اتفاق بشويم كه اين خاطره ها، اين وسوسه‌‌ها بدون عامل، خود به خود پيدا مي‌شود. اگر قائل به بخت و اتفاق و شانس شديم، هيچ سنگي روي سنگ بند نمي‌آيد؛ اصلاً راه انديشه بسته است. اگر قائل به نظام علّي و معلولي نباشيم، براي هر فعلي فاعل قائل نباشيم، نظم علّي را انكار كنيم، به دام شانس و خرافه ديگر بيفتيم؛ اگر اين باشد،‌ هيچ راه علمي نداريم.
شاید كسي دو تا مقدمه ترتيب داده، بخواهد به نتيجه برسد؛ اما دو تا مقدمه علّت نتيجه نيست! نظام علّي را كه شما ثابت نكرديد!! شايد همين دو تا مقدمه را ديگري ترتيب بدهد،‌ نتيجه را ضدّ بگيرد! اگر نظام علّي نباشد، اگر هر فعلي يك فاعل مشخص نداشته باشد، اگر انفكاك علّت و معلول مُستحيل نباشد؛ حالا دو تا مقدمه تشكيل دادي، از كجا دو تا مقدمه علّت نتيجه است؟! هيچ چاره‌اي براي انديشيدن نيست، مگر پذيرش نظام علّي و معلولي. هر فعلي يك فاعلي دارد، آن فاعل تا به صد در صد نرسد، فعل پديد نمي‌آيد. فاعل مختار، فعل مختارانه انجام مي‌دهد؛ فاعل غريزي، فعل غريزي انجام مي‌دهد؛ فاعل طبيعي، فعل طبيعي انجام مي‌دهد و مانند آن.
( شيطان )؛ منشأ وسوسه و دعوت به گناه
پس اين وسوسه هائي كه در ما پيدا می‌شود و همه اش ما را به شرّ و فتنه و گناه دعوت مي‌كند، يك عاملي دارد؛ اين عامل همان است كه به آن می‌گويند «شيطان». اينچنين نيست كه ما بگوئيم اين‌ها خرافه است! اين كسي كه مي‌شوراند، انسان را وادار مي‌كند به يك كاري؛ اين شيطان است. در مقابلش هم فرشته‌هائي هستند كه در انسان انگيزه ‌ها ايجاد مي‌كنند، گرايش‌هاي خوب ايجاد مي‌كنند، تأييد مي‌كنند و به طرف خير حركت مي‌كنند، آن مي‌شود «فرشته »: اَلَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللهْ ثُمَّ استَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَه اَلّا تَخافُوا وَ لا تَحزَنُوا(1)، اين آرامش به وسيلة آن فرشته‌هاست.
بنابراين هيچ ممكن نيست يك خاطره تلخي در فضاي نفس پيدا بشود، إلا مگر اينكه شيطان دخيل است؛ كه يُوَسوِسُ فِي صُدُورِ النّاس. البتّه شياطينُ الإنس هم هستند كه دست پرورده آن ابليس بزرگند؛ اين شياطينُ الإنس گاهي با اغواء، گاهي با اضلال، گاهي با زير گوشي گفتن، گاهي با گمراهي و مقاله يا مَقال آدم را گمراه مي‌كنند؛ اين هم يك نحوه وسوسه است كه عامل بيروني دارد، به وسيله گفتن‌ها يا نوشتن‌ها، در درون آدم اثر مي‌گذارند.
مراحل تبديل نفس انسان به ( نفس اَمّاره )
نفس اَمّاره از اوّل اَمّاره نبود. نفسي را كه ذات أقدس إله آفريد، يك لوح شفافي بود: وَ نَفسٍ وَ مَا سَوّاها. فَاَلْهَمَهَا فُجُورَ‌ها وَ تَقوا‌ها (2)؛ يك لوح شفافي بود. بعد در اثر تربيت هاي غلط، مواظب نبودن پدر و مادر، مواظب نبودن محيط، مواظب نبودن رفقاء كم كم شیطان راه پيدا مي‌كند؛ از راه «تَسويل »وارد می‌شود. اوّل كه اَمّارة بِالسُّوء نيست، اوّل ( نفس مسوّله ) است. نفس مسوّله يك روانشناس خوب، يك روانكاو خوب، يك درون بين خوب است؛ مي‌فهمد كه اين شخص از چه خوشش می‌آيد، اوّل اين روانكاوي را می‌كند. بعد يك سمومي را پشت يك تابلو نگه می‌دارد، يك برگ زرّينِ زر ورقي از همان مطلوب او روي اين تابلو مي‌كشد، اين تابلو را به او نشان می‌دهد؛ می‌گويد: اين همان كار خيري است كه تو تشنه آني، اين را انجام بده.
اين شخص با اين كار خير مأنوس مي‌شود، كاري كه به صورت خير است؛ انجام مي‌دهد، به اين عادت مي‌كند، در حالي كه اين روي زرّين، همان است كه او مي‌خواست، درون و پشتش پر از سمومي است كه شيطان مي‌خواهد؛ اين را مي‌گويند كار؛ ( تَسويل )؛ نفس مُسوّله اوّل اين كار را مي‌كند. مثل كشتن برادران يوسف که براي آن‌ها به وسيله نفس اَمّاره نبود! به وسيله نفس مسوّله بود، كه وجود مبارك يعقوب فرمود: بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنفُسُكُم اَمراً فَصَبرٌ جَميل(3). يا سامري كه آن سوابق علمي را داشت، جاه طلبي او وادارش كرد كه گوساله پرستي را ترويج كند، گفت: سَوَّلَتْ لِي نَفسي(4). نفس اوّل انسان را وادار به گناه نمي كند، امير نيست؛ آن هم اَمّار باشد، با صيغه مبالغه!
اوّل نفس مسوّله است، مرحله تَسويل است. بعد از اينكه انسان را فريب دادند، يك برگ زرّينِ زر ورقي روي اين تابلو كشيدند، درون و بيرونش را پر از سموم كردند و اين شخص آلوده شد؛ او را به دام می‌كشند و اسير می‌كنند. در اين مرحله است كه وجود مبارك حضرت امير فرمود: كَمْ مِنْ عَقلٍ اَسيرٍ تَحتَ هَويً اَمير(5)، انسان به اسارت در می‌آيد. اينكه يك معتاد می‌گويد: من نمي توانم ترك كنم، يك كسي كه به بد دهني و بدگوئي عادت كرده، می‌گويد: من نمي توانم ترك كنم؛ راست می‌گويد بيچاره، براي اينكه در اسارت است! وقتي ابليس او را به اسارت گرفت، به وسيله همين نفس، عالماً عامداً معصيت می‌كند. چرا؟ براي اينكه تحت فرمان ديگري است. همين نفس مسوّله كه هم اكنون تحت اسارت ابليس در آمد، می‌شود اِنَّ النَّفسَ لَاَمّارَهٌ بِالسُّوء(6)؛ و گرنه اوّل كه امير نيست! تا آدم را اسير نكنند، امير نمي شوند! اوّل اسير می‌كنند، بعد امير می‌شوند و تا تسويل نباشد، كسي را اسير نمي كنند! تسويل اوّل است، اسارت ثاني است، اِمارت ثالث است.
پيروي از شيطان، معادل عبادت او
وجود مبارك ابراهيم به عمويش فرمود: لا تَعبُدِ الشٍّيطان (7)، براي اينكه ايني كه شما را وادار كرده كه از توحيد فاصله بگيريد، به دام صَنم و وَثن بيفتيد؛ اين شيطان است! عبادت او همان اطاعت اوست، نه عبادت او به اين معنا كه او را سجده كنيد. اين بيان نوراني وجود مبارك امام جواد (سلام الله عليه) است، ائمه ديگر هم فرمودند: مَنْ اَصغَي اِلَي ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَاِنْ كانَ النّاطِقُ يَنطِقُ عَنِ اللهْ فَقَدْ عَبَدَ اللهْ وَ اِنْ كانَ النّاطِقُ يَنطِقُ عَنْ اِبليسْ فَقَدْ عَبَدَ اِبليس(8). فرمود: اگر كسي گوش به حرف كسي بدهد، حرف او را گوش بدهد، برابر حرف او عمل بكند؛ دارد او را عبادت می‌كند. اگر او حرف خدا و پيغمبر را زده، اين در حقيقت از خدا و پيغمبر اطاعت كرده و خدا و پيغمبر را دارد عبادت می‌كند. امّا اگر او از هوس و از ابليس و امثال اين‌ها سخن گفته، اين در حقيقت دارد ابليس را عبادت مي‌كند.
اين كه در آيه 60 سوره مباركه ياسين آمده: اَلَمْ اَعهَدْ اِلَيكُمْ يا بَنِي آدَمْ اَنْ لا تَعبُدُوا الشِّيطان، آن هم يعني اطاعت نكنيد. چه اینکه مشابه اين در سوره مباركه نساء، آيه 117 اين است كه: اِنْ يَدعُونَ مِنْ دُونِهِ اِلا اِناثاً وَ اِنْ يَدعُونَ اِلا شِيطاناً مَريداً. اين‌ها يا اِناث را می‌خوانند، چون ملائكه را اين‌ها اِناث می‌دانستند، بَناتُ الله مي‌دانستند؛ يا شيطان را می‌خوانند. يعني مَدعُوّ اين‌ها و مُناداي اين‌ها و مرجع اين‌ها يا آن فرشته‌‌ها هستند كه آن‌ها را عبادت می‌كردند، يا اين شياطين.
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس تفسير سوره مباركه مريم در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميه قم ـ  مسجد أعظم ؛  12 / 8 / 1388  
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) فصّلت / 30        (2) شمس / 7 و 8                    (3) يوسف / 18
(4) طه / 96            (5) نهج البلاغه / حكمت 211      (6) يوسف / 54
(7) مريم / 44          (8) الكافي / 6 / 434
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود