دولت در قاچاق گوسفند و واردات دوباره آن، مقصر اصلی است(خبر ویژه)
یک روزنامه اصلاحطلب، دولت را عامل اصلی نابسامانی در عرضه گوشت مصرفی مردم معرفی کرد.
دنیای اقتصاد نوشت: از یک طرف، عدهای با پذیرش انواع ریسکهای جانی و مالی به قاچاق گوسفند به خارج مرزها مشغول شدهاند و از سوی دیگر دولت نیز با پذیرش انواع هزینههای سنگین و استفاده از منابع ذیقیمت ارزی، آن هم در شرایط غیرعادی اقتصاد، به واردات گوسفند از طریق هواپیما مشغول است!
متهم این نابسامانی کیست؟ عدهای، قاچاقچیان گوسفند را مقصر معرفی میکنند، عدهای ذینفعان واردات را و عدهای مرزبانان را. اما متهم اصلی هیچ کدام از اینها نیست، بلکه سیاستگذاری غلط اقتصادی در سالهای اخیر و تداوم آن در برخی حوزهها ازجمله بازار گوشت را باید متهم اصلی دانست.
دقیقا تا یک سال پیش مسیر قاچاق انواع کالا از آن سوی مرزها به داخل کشور بود؛ اما بهتدریج از ابتدای سالجاری جهت قاچاق معکوس شد و از داخل به آن سوی مرزها جریان یافت. در پدیدهای مشابه، مشاهدات نشان میدهد که تا یک سال پیش، مردم تمایل داشتند از آن سوی مرزها خرید کنند؛ اما از ابتدای امسال، ناگهان داستان معکوس شد و سیل افراد از کشورهای همسایه برای خرید به داخل مرزهای ایران سرازیر شد. کدام حالت درست و به صلاح نزدیکتر است؟ هیچکدام.
قاچاق چه از آن سو و چه از این سو و هجوم برای خرید چه به آن سو و چه از آن سو، در همه حالتها، نشانه عدم تعادل در بازار ارز است.
اگر سیاست ارزی چهار سال قبل درست بود و نرخ ارز متناسب با تورم تعدیل میشد، نهتنها قاچاق نوع اول اتفاق نمیافتاد که تولید داخلی را به نابودی بکشاند، بلکه نرخ دلار نیز هماکنون حداکثر هفت تا هشت هزار تومان بود نه ۱۳ هزار تومان. این اضافهپرش دلار که تا مرز ۱۹ هزار تومان هم رفت، نتیجه آن اهمال در سیاست ارزی و فشردن فنر ارزی به مدت چهار سال بود.
همچنین اگر سیاست ارزی در چهار سال گذشته درست بود، آنچه را که اکنون قاچاق کالا به خارج مینامیم با افتخار میتوانستیم صادرات بنامیم که نه از سفره مردم بلکه از مازاد تولید داخلی صادر میشد. طبیعی است در آن صورت، واردات آن سالها هم با دلار ارزان نمیتوانست تولید داخلی را از سفره مردم عقب براند. آنچه چهار سال اقتصاددانان دلسوز کشور فریاد کردند و آنان که باید بشنوند، نشنیدند.
اما حال که این گونه شده است، چاره چیست؟ آقای سیاستگذار تصور میکند گوشت ارزان فقط با دلار ارزان امکانپذیر است. اما فراموش میکند که هزینه فرصت دلاری که با شعبدهبازی حسابداری برای واردات گوشت ۴۲۰۰ تومان محاسبه میشود، درواقع همان ۱۳ هزار تومان است.
یعنی هر دلار برای گوشت وارداتی نه ۴۲۰۰ تومان، بلکه ۱۳ هزار تومان تمام میشود؛ آقای سیاستگذار دلارهای «سخت به دست آمده» کشور را درحالیکه تقاضای بازار بدون پاسخ میماند صرف واردات گوشت میکند و آقای قاچاقچی (که میتوانست در یک اقتصاد سالم یک صادرکننده محترم باشد) با قاچاق گوسفند سعی میکند دلار موردنیاز بازار را تامین کند.