kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۵۲۹۲
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۱:۳۰

مسافران غافل از گذر عمر(خوان حکمت)



  حضرت در حکمت 64 نهح البلاغه فرمود: «أَهْلُ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ يُسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِيَامٌ»؛ دنيادوستان همچون كاروانيانى هستند كه آنان را به سوى مقصدى مى‌برند و آنها در خوابند.1]] غالب فرمايشات آن حضرت از بيانات نوراني پيغمبر(عليهما السلام) استفاده مي‌شود. آن حضرت(ص) فرمود: «النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»؛[2] اکثرمردم خوابند هنگام مرگ بيدار مي‌شوند. برخي‌ها در هنگام مرگ هم بيدار نمي‌شوند، خوابيده مي‌ميرند و بعد از مرگ بيدار مي‌شوند. اندکی از انسان‌ها بيدار هستند، اینها در حال مرگ هم بيدارند ،بعد از مرگ هم بيدارند. بيان نوراني حضرت امير در بعضي از بخش‌ها اين است که «إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَي دَار»؛[3] شما از عالمي به عالم ديگر منتقل مي‌شويد که مرگ يک هجرت است. انسان خوابيده را وقتي از جايي به جايي مي‌برند متوجه نيست. برخي‌ها بعد از مرگ مدت‌ها که بگذرد تازه مي‌فهمند که مرده‌اند. اينکه در قبر تلقين مي‌کنند مي‌گويند: «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ»؛[4] يعني اين حادثه‌اي که براي تو پيش آمد اين مرگ است، ديگران هم مُردند، عده‌اي که نيامدند بعد مي‌ميرند، الان آنچه شما داريد يک وضع غير آشنايي را مي‌بينيد بدانيد اين حالت مرگ شماست، وگرنه براي مرده‌اي که خودش مرگ را حق، احساس کرده است که نمي‌توان تلقين کرد که «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ». خيلي‌ها مي‌بينند وضع عوض شد؛ اما نمي‌دانند که مرده‌اند. بعضي‌ها مراحلی از عذاب را وقتي ديدند تازه نام مبارک پيغمبر يادشان مي‌آيد. اوّل که سؤال مي‌کنند پيامبرتان کيست؟ يادشان نيست، چون کاري با پيغمبر نداشتند. اين در روايات ماست که بعد از دوره‌ای ، بعد از هشتاد سال از عذاب که گذشت تازه يادشان مي‌آيد که نام مبارک پيغمبر مثلاً فلان است، برخي‌ها هم يادشان نمي‌آيد، مي‌گويند پيامبر ما کسي است که قرآن بر او نازل شده است، هنوز نام مبارک حضرت يادشان نمي‌آيد؛ ولي بعضي‌ها بيدارند؛ يعني کاملاً مرگ را مي‌فهمند، در حال مرگ هم مي‌دانند که دارند منتقل مي‌شوند. آنکه اين ادعا را کرد حالا اين ادعايش يا درست يا نادرست، ادعايش اين است که ما در حال مرگ بيداريم، يک؛ و در حال مرگ ما را به آن عالم منتقل مي‌کنند مي‌فهميم، دو؛ و به اين انتقال رضايت مي‌دهيم، سه؛ و خود را در اختيار ناقل قرار مي‌دهيم، چهار؛ «روزي رخش ببينم و تسليم وي کنم»؛[5] يعني در آن حال ما زنده‌ايم.
 مرگ به معناي انتقال است وگرنه يک آدم مرده چگونه روح را تسليم مي‌کند؟
خواب بودن اکثر مردم دنیا
مسافري که او را از جايي به جايي مي‌برند، خود را در اختيار آن ناقل قرار مي‌دهد که «إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَي دَار». اکثر مردم خواب هستند، يک انسان خوابيده دو چيز دارد: يکي اينکه هنگام مرگ مي‌بيند تمام آنچه را که فراهم کرد بايد بگذارد و با دست خالي برود. پس معلوم مي‌شود مال او نبود. اين يک معناي خواب بودن اکثرمردم است. معناي دوم آن اين است که انسان خوابيده خيلي چيزها را مي‌بيند، ولي آنچه را که او مي‌بيند تعبير دارد؛ يعني آنچه را که ما فعلاً در جهان مي‌بينيم تعبير دارد، تأويل دارد. تعبيرش و تأويلش نزد اولياي الهي هست. اينچنين نيست که اين حوادثي که ما مي‌بينيم يا براي ما نقل مي‌کنند عين آن قسمت‌هايي باشد که واقع مي‌شود.
به هر تقدير فرمود: اهل دنيا مثل سواره‌هايي هستند که اينها را منتقل مي‌کنند و خودشان در حال خواب هستند. کسي که اهل دنيا(دنیا پرست) نباشد بيدار است، اين حالت انتقال را درک مي‌کند و خود را تسليم ناقل مي‌کند:
اين جان عاريت که به حافظ سپرده دوست
                                  روزي رخـش ببينـم و تسليـم وی کنـم
 يعني ما در حال بيداري و در حال زنده بودن منتقل مي‌شويم و گرنه مرگ به معناي نابودي نيست. آن مرگ به معناي نابودي، فوت است نه وفات! در واژه فوت، «تاء» جزء کلمه است يعني از بين رفتن.
 مرگ؛ وفات ، نه فوت
در قرآن کريم هيچ سخن از فوت نيست، يک جاست که نفي کرده است فرمود: (فَلاَ فَوْتَ)،[6] هر چه در قرآن درباره مرگ آمده وفات است. در وفات اين «تاء» جزء کلمه نيست و تاي مصدري است. اصل کلمه سه تا حرف است «واو» است و «فاء» است و «ياء». مي‌گويند «مستوفا(مستوفي) ، متوفّا (متوفّي) »، يعني با تمام حقيقت از جايي به جايي مي‌روند. وقتي مي‌گويند او بيانش مستوفا بود يا مقاله‌اش مستوفا بود يا حق خود را استيفا کرد، يعني چيزي را فروگذار نکرد. انسان متوفاست(اسم مفعول به فتح فا)، خدا متوفِّي(اسم فاعل به کسر فا) است، عزرائيل(ع) متوفّي است، فرشتگان زيرمجموعه عزائيل(ع) که (تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا)،[7] متوفّي‌اند؛ يعني تمام حقيقت انسان از جايي به جاي ديگر مي‌رود؛ فوتي در کار نيست، مرگ به معناي نابودي نيست.
اگر کسي خواب باشد نمي‌داند که او را از کجا به جايي بردند! اما وقتي بيدار باشد به اين نقل و انتقال رضا مي‌دهد و ادعا مي‌کند که من مي‌فهمم که دارم از جايي به جايي مي‌روم و خود را تسليم اين ناقل مي‌کند.
در اين بخش‌ها هم حضرت امیر فرمود اکثرمردم اين طورند، اما اقلي از آنان حساب ديگري دارند.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 11/11/97
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا
____________________
[1]. نهج البلاغهًْ صبحي صالح، حکمت64.
[2]. مجموعهًْ ورام، ج‏1، ص150؛ مرآهًْ العقول، ج8، ص293.
[3]. اعتقادات الإماميه(للصدوق)، ص47.
[4]. الکافی(ط ـ الاسلاميه), ج3, ص201؛ زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص353.
[5]. ديوان حافظ، غزل شماره351.    
[6]. سبأ، 51.
[7]. انعام، 61.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.