(اخبار ویژه)
اگر مشکلات مردم را حل نمیکنید لااقل به شعورشان احترام بگذارید
یک سایت حامی دولت ضمن اعتراض به سخنان روحانی درباره ارزانی اجناس و قاچاق پرسید: نمیدانید یا تجاهل میکنید؟!
عصر ایران نوشت: اخیراً رئیسجمهور حسن روحانی در توضیح علت قاچاق گفته است: علت قاچاق ارزانی است، وقتی جنسی در داخل ارزان است و در خارج گران، خود به خود قاچاق آن به خارج صورت میگیرد. بهعنوان مثال چون الان گوشت در عراق گرانتر از ایران است، از کشورمان به آنجا قاچاق میشود. درباره قاچاق بنزین نیز همین موضوع مصداق دارد.
آقای روحانی چنان میگوید چون در داخل ارزانی است که اگر کسی مطلع نباشد و حرفهای او را بشنود، فکر میکند مردم غرق در ارزانی هستند و لابد معیشت سهلی دارند!
ارزانی و گرانی، مفاهیمی نسبی هستند؛ قیمت کالا و خدمات به نسبت درآمد عموم جامعه بسیار بالاست و اکثر مردم بهمعنای واقعی کلمه لنگ امور روزمره معیشتی هستند.
در چنین وضعیتی بهرخ کشیدن قیمتهای بالا در سایر کشورها، کاری نخنما، زشت و زننده است. نخنما از آن جهت که بارها و بارها تکرار شده و اکنون حال شنونده را به هم میزند و زشت و زننده نیز بدان علت که مخاطب احساس میکند شعورش نادیده گرفته میشود.
مثلاً مدام قیمت بالای بنزین در کشورهای دیگر را علم میکنند و بر سر مردم میکوبند اما عمداً یادشان میرود بگویند در هیچ جای دنیا قیمت خودرو این اندازه ایران نیست.
یا میگویند قیمت آب و برق و گوشت و اجاره خانه و ... در فلان کشورها بالاست ولی اصلاً به رویشان نمیآورند که اگر آنجا به دلار و یورو میخرند، درآمدشان نیز به دلار و یورو و نظایر آن است.
مدیران هر وقت درآمدها را بالا بردند، بیایند و درباره قیمتها در خارج حرف بزنند والّا بهتر است سکوت کنند و با حرفهای خامشان نمک بر زخم مردم نپاشند.
انگار آقای روحانی متوجه نیست یا تجاهل میکند که علت قاچاق کالاهای ایرانی به خارج کشور، افت شدید ارزش پول ملی است.
بحثهای تئوریک بهجای خود ولی قاچاق علتهای دیگری هم دارد که مهمترینشان بیتدبیری است. وقتی ارزش ریال پایین آمد، دولتمردان باید پیشبینی میکردند که چه کالاهایی در این تفاوت قیمتی جدید ممکن است قاچاق شوند؛ نه اینکه بیمسئولانه بایستند و تماشا کنند و تنها بعد از این که قاچاق به خارج و کمبود در داخل شدت گرفت، کارهای عجیب و غریبی مانند وارد کردن گوسفند با بوئینگ انجام دهند.
اگر مدیریت این است که نیازی به این همه دبدبه و کبکبه و آن همه مدیر مدعی و سازمانهای عریض و طویل نبود.
گیریم که همه حرفهای رئیسجمهور درست! آیا او را انتخاب کردهایم که حرف بزند یا عمل کند؟اصلاً میپذیریم که علت قاچاق، ارزانی است. خب حالا چه کنیم؟ هورا بکشیم؟ دست بزنیم؟!
نکند راهکار دولت این است که قیمتها را بالا ببرند تا ارزانی نباشد و قاچاق صورت نگیرد!
اصلاً مگر ما رئیسجمهور انتخاب کردهایم که علل قاچاق را برایمان تشریح کند؟ پس چه کسی مانع قاچاق شود؟
دیدید پالایشگاه بومی بنزین ضرورت داشت، آقای وزیر!
وزیر نفت در آیین بهرهبرداری از فاز سوم پالایشگاه ستاره خلیج فارس، این رخداد قابلتوجه را نشاندهنده توجه خود به مقوله توسعه صنایع پالایشی عنوان کرده و گفته است افزایش دو برابری ظرفیت صنعت پالایشی، بیانگر این است که انتقادات به نحوه نگرش وزارت نفت به این حوزه از اساس باطل است.
روزنامه جوان ضمن انتشار این مطلب نوشت: این گفتههای وزیر نفت شاید در نگاه نخست برای عموم جامعه قابلپذیرش باشد، ولی ادعای آنکه وزیر نفت به توسعه صنایع پالایشی اعتقاد دارد با عملکرد و اظهارات گذشته او تناقضی آشکار دارد. برای فهم بهتر این موضوع باید به این مهم اشاره کرد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سه پالایشگاه در کشور ساخته شد که هیچکدام از آنها، اصولاً ارتباطی به وزیر نفت ندارد. دو پالایشگاه امامخمینی شازند و بندرعباس در دولت کارگزاران تصویب و اجرا شد و پالایشگاه ستاره خلیج فارس هم در سال ۸۵ کلید خورد و با پیشرفت بالای ۶۰ درصدی تحویل دولت یازدهم شد.
در دولت یازدهم، وعدههای بسیاری درباره بهرهبرداری کامل از پالایشگاه ستاره خلیج فارس داده شد که در نهایت سه فاز این پالایشگاه در اواخر سال ۹۷ به بهرهبرداری رسید، در حالی که قرار بود این مهم در سال ۹۴ محقق شود. با هر کندی که بود، رسانهها فشارهای خود را به تأخیرهای صورت گرفته مضاعف کردند و در نهایت این پالایشگاه به تکامل رسید.
نباید فراموش کرد که اگر دیدگاه وزیر نفت توسط پیشینیان وی حکمفرما بود، امروز وضعیت بغرنجی در پالایش را به نظاره مینشستیم. در دولت گذشته، طرح مهمی در دستور اجرا قرار گرفت که بر اساس آن، با توسعه فازهای پارس جنوبی، میزان تولید میعانات گازی به بیش از ۶۰۰ هزار بشکه خواهد رسید و بهتر است به جای خام فروشی و صادرات صرف میعانات گازی، این ثروت را تبدیل به فرآوردههای نفتی کرده و علاوه بر جلوگیری از واردات بنزین، ایران به جمع صادرکنندگان فرآوردههای نفتی بپیوندد. طی سالهای ۸۵ تا ۸۶ بخشی از منابع بانک مرکزی در این پروژه ایرانی هزینه شد که با تحریمهای صورت گرفته، هزینهها افزایش یافت، اما هر طور که بود، احداث پالایشگاه متوقف نشد و دولت یازدهم و دوازدهم، با وجود تأخیرهای مکرر، این پروژه را به پایان نزدیک کرد. افتخار راهاندازی این پالایشگاه برای نظام جمهوری اسلامی ایران است، ولی کسانی که از اساس پالایشگاهسازی را رد میکردند، امروز معتقدند با مدیریت خود توانستند ظرفیت پالایشی کشور را دو برابر کنند.
اگر واقعاً وزارت نفت اعتقادی به پالایشگاهسازی داشت، پالایشگاه آناهیتا را جدیتر دنبال میکرد یا با تصمیمگیریهای شتابزده، سرنوشت طرحهای پالایشی مانند پالایشگاه هرمز را در نطفه خفه نمیکرد. تنها طرح پالایشی که وزارت نفت به صورت خام و ابتدایی آن را به پیش برد، هشت پالایشگاه ۶۰ هزار بشکهای سیراف بود که قرار بود تا سال ۹۶ افتتاح شود، اما به حال خود رها شد با پیشرفت فیزیکی ۵ درصد. وزیر نفت در طول هشت سال وزارت خود در دولت اصلاحات نیز یک طرح پالایشی را کلید نزد تا ایران متکی به واردات بنزین شود؛ چراکه «ژنرال» معتقد بود ساخت پالایشگاه به صرفه نیست. این نقطه ضعف بزرگ، موجب شد تا آمریکا صادرات بنزین به ایران را تحریم کند، هدفگیری دقیق آنها گرچه با شکست مواجه شد و بنزین پتروشیمیها به کمک آمد، اما تبعات خطای استراتژیکی که زنگنه طی سالهای ۷۶ تا ۸۴ انجام داده بود، به خوبی نشان داد که یک تصمیم اشتباه، چه بلایی میتواند بر کشور نازل کند.
آمریکا و اروپا تقسیم کار کردهاند بود و نبود برجام فرقی ندارد
یک سایت حامی برجام تصریح کرد آمریکا در مسئله نقض برجام، تقسیم کار کرده و نقش پلیس خوب و بد را بازی میکنند.
«دیپلماسی ایرانی» وابسته به صادق خرازی (دیپلمات دوره اصلاحات) نوشت: توافق هستهای در حال حاضر به پیکره بیرمق و خستهای بدل شده که بودن یا نبودنش تفاوتی ندارد.
میتوان توافق هستهای را سندی مکتوب میان تابعین حقوق بینالملل دانست که بر مبنای اصول حقوقی تنظیم شده و به تصویب طرفین رسیده است و میتوان این توافق را بر اساس حقوق معاهدات «معاهده بینالمللی خاص، رسمی، چندجانبه و معاهده از نوع قرارداد خاص دانست که کلیه مراحل انعقاد و اجرائی شدن یک معاهده بینالمللی را دارا بوده و توسط حقوق بینالملل به رسمیت شناخته شده است».
در معاهدات نیز شروط فسخ و ابطال و نسخ آنها قید میشود و یا با اتمام مدت معاهده خود به خود معاهده مورد نظر فسخ میشود. در معاهدات چند جانبه چنانچه یکی از طرفین بدون تحقق شرایط مندرج در معاهده از آن خارج شود تفسیر یک جانبه صورت گرفته که از نظر حقوقی ارزشی نیز ندارد و معاهده به قوت خود باقی است.
در این میان در حالی که آمریکاییها بدون تحقق شرایط مندرج در معاهده و بر مبنای تفسیر یک جانبه (که فاقد ارزش حقوقی است) از این توافق خارج شدهاند اروپاییها در قامت پلیس خوب وارد میدان شده و اعلام پایبندی به این توافق را کردهاند. روی دیگر این سکه به این معناست که در حالی که جمهوری اسلامی از سوی آمریکا مورد تحریم قرار میگیرد باید تعهدات خود را در توافق هستهای انجام دهد و چنانچه خروج از این معاهده را مطرح کند، ایران ناقض و فسخکننده این قرارداد شناخته خواهد شد.
در این میان تقسیم نقش اروپا و آمریکا بسیار ظریف و با دقت صورت گرفته است که برای ایران معامله دوسر باخت محسوب میشود. در حالی که اروپاییها مدعی راهاندازی کانال تبادل مالی با ایران هستند هنوز ایران قادر به دسترسی به بازارهای سرمایه در جهان نیست و این به معنای عدم عزم جدی اروپا برای منتفع ساختن ایران از قبل این توافق است.
همانگونه که برجام، مکانیزمساز نبود، سازوکارهای بعدی اروپاییها نیز مکانیزمساز نیست چرا که اساسا مسئله ایران ترنسفر مالی به صورت شبکهای و دسترسی به بازارهای جهانی است در حالی که انتقال فیزیکی پول نمیتواند ایران را از منافع گردش سرمایه بهرهمند کند.