kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۳۲۲۱
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۹

فــراخــوان



    پژمان کریمی
با پیروزی انقلاب اسلامی، همپای تغییر و تبدلات عرصه‌های گوناگون زندگی جامعه‌ ایرانی، میدان ادبیات نیز دگرگونی را تجربه کرد.
بخش بزرگی از ادبیات پیش از انقلاب اسلامی حدیث نفس شاعران و نویسندگانی بود که با درد دین و مطالبات مردم مسلمان و غیرت ملی بیگانه بودند.
نگاهی به صفحات ادبی نشریات دوران طاغوت به خوبی و روشنی، نشان می‌دهد که اهالی قلم - اغلب – در پی و ملتهب و آشفته‌ شوق معشوق زمینی و نگار خیالی، توهمات و تخیلات خود را در قالب شعر و داستان مصور و متجلی می‌کردند. آنهایی هم که گاه از رنج و درد مردم می‌گفتند و در ظاهر به عنوان مخالف رژیم طاغوت داد سخن می‌دادند، چپگرایانی مانند احمد شاملو و غلامحسین ساعدی و... بودند که بیشترشان در نهان، دست یاری به ساواک داده بودند و در جهت تحکیم سلطنت فرعون زمان قدم بر می‌داشتند.
در میان عناصر این طیف که در سطح رسانه‌ها و خاصه نشریات شبه روشنفکری دارای میدان عمل و مجال رخ‌نمایی وسیعی بودند طیف کوچکی؛ برآمده از نگاه و باور الهی، هنر دینی را پرچمدار بود. اعضای این طیف، در انزوای تحمیلی طاغوت و کینه و قداره کشی طیف بی‌دردان ادبیات، عاشقانه هنرورزی می‌نمودند و مبارزه را با سلاح قلم تصویر کرده بودند.
استاد عباس براتی پور در گفت‌وگو با نگارنده، از مجاهدتها و مشقات شاعران آیینی و متعهد سخن گفت و تاکید کرد که در شرایط اختناق شاعران و ادیبان انقلابی دور هم جمع می‌شدند؛ ‌اشعار خود را می‌خواندند و شعر می‌شنیدند.
انقلاب اسلامی صحنه‌ ادبیات را که جلوه‌ حدیث نفس و تمایلات شبه روشنفکری و الحاد شاه‌پرستانه بود به نفع قلم‌های خداجو و متعهد و انقلابی تغییر داد.
آن گروه از اهالی قلم که هدف خشم و کینه‌ دشمنان خداوند و مردم و ایران بودند و همپای نهضت جلو آمدند و رشد کرده بودند، میدان‌دار عرصه‌ ادبیات شدند.
ادبیات ایران که تا پیش از دوران پهلوی اول و دوم، بالندگی‌اش را مدیون رویکرد ادیبان به دین الهی اسلام بود، بار دیگر - این بار در سایه سار انقلاب اسلامی – تولدی دیگر یافت و برای رسیدن به بالندگی و بالیدن، گامهای بلندی برداشت.
حمید سبزواری، مشفق کاشانی، مهرداد اوستا، علی معلم دامغانی، عباس براتی پور، محمد علی مردانی، حسن حسینی، نصرالله مردانی، رضا رهگذر، امیر حسین فردی و... نامهایی آشنا هستند که هر یک سهم بزرگی در تحول ادبیات ایران ایفا نمودند و شعر و داستان انقلاب را رقم زدند.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ادبیات ایران با پهلو زدن و درآمیختن با فرهنگ مقاومت، بلوغ بزرگ دیگری را تجربه کرد و درخشید.
به تدریج و با وجود تحریم فرهنگی که تا به امروز نیز ادامه دارد؛ ادبیات ایران به دلیل دین‌مداری، عدالت خواهی و احترام به کرامت انسانی، مرزهای داخلی را درنوردید و ادبیات ملت‌های آزادی خواه را تحت تاثیر خود قرار داد چنانکه امروز در لبنان و عراق و افغانستان و...ادبیات ایران و قلم بدستان ایرانی، غیرآشنا به شمار نمی‌آید.
اما سطور بالا نگاشته شد تا تاکید شود؛ در قیاس با سایر عرصه‌های هنری و فرهنگی، ادبیات ایران، شکلی فاخر و درخشان دارد. درست است که تاریخ ادبیات ما همواره - جز در مقطع پهلوی‌ها – شاهد جمع دین و فرآورده‌های ادبی بود؛ اما با رخداد انقلاب اسلامی و فاصله‌گیری از وجوه صرف تعلیمی و موعظه؛ ادبیات ایران به ادبیات تعلمی و حکمی و انقلابی و ستیهنده در برابر طواغیت درون و برون تبدیل شد و امروز سرآمد ادبیات توفنده و متعهدانه‌ عالم است.
این دستاورد کلان اما نیازمند مراقبت است. درختی است که هنوز باید در سایه سار هوشیاری و اعتنا و اصلاح دائمی به سر برد. یکی از روش‌های مراقبت از این ثمر، چهره‌سازی از نخبگان و بهترین‌های آن است!
 نسل امروز و فردا چرا نباید شاعر گرانمایه و انقلابی غلامرضا قدسی را بشناسد؟
نسل امروز و فردا چرا نباید احمد زارعی را به خوبی بشناسد؟
 نسل امروز و فردا چرا نباید سیمیندخت وحیدی را به همان اندازه بشناسد که به گفته‌ای؛ یک بازیگر درجه‌ سوم سینما را؟
 نسل امروز و فردا چرا نباید احمد شاکری را به همان میزان آشنا باشد که با فلان کارگردان هدف حمایت اتحادیه اروپا آشناست؟
 نسل امروز و فردا چرا نباید با شهید حبیب غنی‌پور به خوبی آشنا باشد ؟
جامعه‌ ما نیازمند شناختن عناصر تاثیر‌گذار و متعهد ادبیات است.
زیرا اگر چهره‌سازی نشود، مجال گسترده و شاقول مطمئن برای شناخت اثر فاخر از اثر سخیف فراهم نمی‌شود. برای شناختن بهترین‌ها نیازمند شاخص هستیم. شاخص‌هایی که همواره راه درست و نادرست را مشخص می‌کنند.
برخی از نشریات موسوم به زنجیره‌ای همواره در پی چهره‌سازی هستند. چهره‌هایی کاذب که بواسطه‌ سرمشق شدن آنها، القائات بدخواهان دین و مردم - القائات شیطانی – از سوی مخاطب به راحتی و در اندک زمانی دریافت و پذیرفته شود.
کم نبودند شاعران و نویسندگانی که با انتشار یک عنوان کتاب بی‌ارزش، پا به سطح رسانه‌های زنجیره‌ای گذاشتند و نامشان برجسته شد. از میان همین عناصر، کم نبودند کسانی که حکم داوری در جشنواره‌های ادبی اروپایی یافتند و از سوی رسانه‌های معاند، هدف دائمی مصاحبه قرار گرفتند.
ادبیات ایران را با نگاه به عناصر قابل افتخارش بازشناسیم و رسانه‌ها را به طرح نام بهترین‌های ادبیاتمان و عناصر کارآمد در حوزه قلم، فراخوانیم!