چه عواملی بشار اسد را پیروز انتخابات کرد؟
سوریه جدید
انتخابات ریاست جمهوری سوریه روز سهشنبه (13خردادماه1393) در 9600 مرکز رایگیری در مناطق مختلف سوریه برگزار شد و بشاراسد که به مدت 14 سال رئیس جمهور سوریه بود، با کسب 88/7 درصد آرا معادل 10میلیون و 319 هزار و 703 رای، پیروز انتخابات ریاست جمهوری سوریه شد و برای هفت سال دیگر قدرت را به دست گرفت.
فریده شریفی
حسان النوری با 500هزار و 279رای (3/8درصد) نفر دوم و ماهر عبدالحفیظ حجار با 372 هزار و 301 رای (3/2درصد) نفر سوم در انتخابات ریاست جمهوری سوریه شد.
از 15میلیون و 840هزار و 575نفر که در انتخابات سوریه واجد شرایط رای دادن بودند 11 میلیون و 634 هزار و 412 نفر در انتخابات شرکت کردند.
تهدیدات گروههای تروریستی نیز نتوانست مانع حضور پرشور ملت سوریه در انتخابات ریاست جمهوری شود.
در مقاله حاضر علل پیروزی بشاراسد در انتخابات ریاست جمهوری و ابقای وی در مسند قدرت بررسی شده که به چند عامل مهم آن اشاره میشود:
1-وضعیت گروههای تروریستی در سوریه: تشدید اختلافات میان این گروهها با در دست داشتن تسلیحات خطرناک اروپایی و آمریکایی از جمله مسایلی است که تحولات سوریه را به یک کابوس برای همه مخالفان بشاراسد تبدیل کرده است. این شرایط تا حدی بغرنج و پیچیده شده است که مایکل هایدن، رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) گفته است که در شرایط حاضر، پیروزی اسد، بهترین سناریو از میان سناریوهای دیگر است.
این وضعیتی است که مخالفان در سوریه نیز آن را درک کردهاند و برای مبارزه با القاعده به ارتش این کشور میپیوندند. ارتش آزاد سوریه از جمله این گروههای تروریستی است که برای پیوستن به نیروهای ارتش از دیگر گروههای تروریستی سبقت گرفته است.
امریکا و اروپا تلاش میکردند با ارسال اسلحه و تجهیزات نظامی و تقویت ارتش آزاد، ارتش بشار اسد را از پای درآورند. اما این گروه نه تنها نتوانست به هدفی که برای آن تعریف شده بود دست یابد، بلکه در درگیری با گروههای وابسته به القاعده که مورد حمایت عربستان و قطر هستند، شکست خورد.
ارتش آزاد سوریه توسط گروههای تروریستی از بسیاری از شهرها بیرون رانده شد و سلیم ادریس فرمانده این گروه نیز از این کشور فرار کرد. به این ترتیب تنها گروهی که دستگاههای اطلاعاتی امریکایی و غربی آن را متشکل از مخالفان دولت سوریه میدانستند و آن را یک گروه داخلی غیرمرتبط با القاعده توصیف میکردند در سوریه از گروههای وابسته به القاعده شکست خورد.
در واقع با کاهش قدرت ارتش آزاد در سوریه، در این کشور یک جنگ نیابتی به راه افتاد که در یک طرف جبهه مقاومت قرار دارد که در افکار عمومی این منطقه از وجهه و اعتبار مطلوبی برخوردار است و در طرف دیگر گروه ضدجبهه مقاومت به رهبری عربستان و اسرائیل قرار دارد.
حمایت دولتهای غربی از تروریستهای القاعده و متوسل شدن به این گروه برای سرنگونی دولت سوریه موجب شد که نه تنها این مسئله به عنوان یک تهدید امنیتی برای خود اروپا و امریکا تبدیل شود، بلکه طرح مبارزه با تروریسم با محوریت القاعده را نیز زیر سوال برود.
در سوریه، در مناطقی که تحت کنترل دولت نیست، وضعیت امنیتی و انسانی بسیار وخیم است. گروههای تروریستی مردم را به بهانههای مختلف میکشند و در برخی مناطق از آنها به عنوان سپر دفاعی استفاده میکنند. براساس گزارش سازمانهای اطلاعاتی غربی، حدود 6000 تندروی وابسته به القاعده از سراسر جهان به سوریه رفتهاند و هرکدام از آنها در بازگشت به کشورشان میتوانند یک تهدید امنیتی بالقوه برای هموطنان خود محسوب شوند.
در سه سال گذشته، تروریستها به سوریه گسیل شدهاند و در میان این افراد، جنایتکاران حرفهای و قاتلان نیز وجود دارند که با به دست آوردن سلاحهای سنگین، به هر جنایتی دست میزنند.
اکنون مقامات غربی بیشتر از اینکه نگران به هدر رفتن سلاحها و اموال خود در سوریه باشند، نگران این هستند که تروریستهایی که خود پرورش دادهاند در بازگشت به کشورهایشان گلوی فرزندان آنها را ببرند.
2- تضعیف حامیان منطقهای تروریستها: ترکیه اولیه کشور حامی مخالفان سوری بود که پایههای آن متزلزل شد. رجب طیب اردوغان نخستوزیر ترکیه که در گذشته نه چندان دور از بشار اسد رئیسجمهور سوریه دعوت به استعفا میکرد، با همین درخواست از طرف ملت خود روبهرو شد. مردم ترکیه بارها در تظاهرات خیابانی ناخشنودی خود را از حمایت از تروریستها در سوریه اعلام داشتند. بسیاری از مردم این کشور از میزبانی دولت خود از مخالفان سوری هم راضی نیستند چرا که تروریستها از خاک ترکیه به عنوان تکیهگاهی برای عملیات جنگی خود استفاده میکنند و از این طریق زندگی مردم محلی را با مشکل مواجه ساختهاند. به عنوان بارزترین نشانه این تأثیر منفی میتوان به اعمال تروریستی در شهر مرزی «ریحانلی» اشاره کرد که 40 نفر را به کام مرگ برد. با وجود ادعای مقامات ترکیه بر دخالت سرویسهای ویژه سوریه در عملیات تروریستی (که این ادعا تاکنون به طور جدی ثابت نشده است)، بخش قابل توجهی از مردم درباره مقصرین این عملیات تروریستی نظر دیگری دارند. تظاهرات گسترده در آنکارا، اسلامبول و شهرهای بزرگ دیگر ترکیه همچنان ادامه دارد که همین امر دولت ترکیه را به فراموش کردن دخالت در کشورهای دیگر و تمرکز در سیاست داخلی وادار کرد. جای تعجب نیست که آنکارا از بیانات پر سر و صدا و دعوت از دولت سوریه و بشاراسد برای استعفا خودداری میکند. برعکس، معاون رئیسجمهور سوریه به خود اردوغان پیشنهاد کرد استعفا بدهد.
قطر نیز به عنوان یکی از حامیان جدی تروریستها که همکاری گستردهای با ترکیه و عربستان داشت پس از پیروزیهای میدانی ارتش سوریه و تشتت در گروههای تروریستی از مواضع قبلی خود عقبنشینی کرد که با واکنش شدید عربستان مواجه شد چرا که قطر یکی از حامیان اصلی تروریستها بود و با حمایت مالی و تسلیحاتی عناصر مسلح با عربستان همراهی میکرد و در تحولات سوریه نقش مؤثری داشت. عقبنشینی قطر، عربستان را در تأمین مالی و تسلیحاتی تروریستها تنها گذاشت و همین مسئله پیامدهای وخیمی برای آلسعود در منطقه و جهان ایجاد کرد که یکی از آنها برکناری بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان بود.
3- ناکامی در قانع کردن افکار عمومی: غربیها نتوانستند از اتهامات پیشین خود مانند حمایت سوریه از تروریسم و یا ارتباط این کشور با القاعده و حتی نقض حقوق بشر به عنوان بهانهای برای دخالت نظامی در سوریه استفاده کنند، مسایلی که پیش از این در تهییج افکار عمومی برای به راه انداختن یک جنگ به دولتهای غربی کمک میکرد درباره سوریه مؤثر واقع نشد چرا که تاریخ آمریکا و کشورهای غربی پر از مداخلات آشکار و پنهان این کشورها در کشورهای دیگر و نقض حقوق بشر است. لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان که با حمایت کشورهای غربی صورت گرفت گواه خوبی بر دروغ بودن ادعاهای حقوق بشری بود و دخالت نظامی در سوریه نمیتوانست جوابگوی افکار عمومی جهانی باشد. از سوی دیگر، سازمانهای اطلاعاتی غربی درمورد محبوبیت و قدرت بشار اسد دچار اشتباه محاسباتی شدند و به حمایت مردم از وی و جایگاه او در کشورش بیتوجه بودند عاملی که در پیروزیهای لجستیکی ارتش و شکست گروههای تروریستی تأثیر فراوان داشت. در میان تمامی کشورهای عربی- اسلامی، رژیم سوریه و شخص بشار اسد، از بیشترین حمایتهای مردمی برخوردار است.
علت اصلی مقاومت و ایستادگی حاکمیت در برابر تمامی فشارها همین حمایتهای مردمی است. کسانی که در ورای مرزهای این کشور توطئه سرنگونی بشار اسد را طراحی کردند و گروههایی را بدین منظور مسلح کرده و به درگیریها و بحرانآفرینیها در سوریه دامن زدند، گمان میکردند ظرف دو ماه میتوانند بشار اسد را ساقط کرده و عوامل خود را در دمشق بر کرسی قدرت بنشانند.
اگر این پیشبینی تحقق نیافت، دلیل اصلی آن برخورداری حکومت اسد از حمایت فراگیر و گسترده مردمی است. دلیل اصلی حمایتهای مردمی از حاکمیت در سوریه و مخالفتهای مردمی با حاکمیت در دیگر کشورهای عربی- اسلامی را نیز باید در سیاستهای حکام به ویژه در عرصه سیاست خارجی این کشورها طی سالهای گذشته جستوجو کرد. درحالی که سیاست خارجی کشورهایی چون مصر مبنی بر هم پیمان شدن با آمریکا و رژیم صهیونیستی برای مردم مصر طی دههای اخیر، تولید حقارت کرده، سیاست خارجی سوریه مبنی بر حضور در جبهه مقاومت ضدصهیونیستی و حمایت همهجانبه از فلسطینیها، برای سوریها تولید افتخار کرده است.
کارشناسان نظامی غرب به دولتمردان خود توصیه کردند که به جای تضعیف بشار اسد و کمک به تروریستها، به دولت سوریه کمک اطلاعاتی و لجستیکی کنند تا بر کشور تسلط کامل داشته باشد چراکه در غیر این صورت اگر سوریه تجزیه شود یک حکومت فاقد مرکزیت ظهور خواهد کرد که میتواند برای چندین سال متمادی کل منطقه خاورمیانه، اروپا و بهطور کلی جهان را به آشوب بکشد.
4- سقوط مرسی: سرنگونی محمد مرسی رئیسجمهور مصر توسط نظامیان فرصت دیگری برای تحکیم قدرت بشار اسد به وجود آورد. مرسی موفق نشد هیچ یک از مسایلی را که کشور در زمان حکومت حسنی مبارک با آنها روبهرو گردیده بود، حل کند و اوضاع کشور وخیمتر از گذشته شد. با افت صنایع ضعیف کشور، کاهش درآمد ناشی از گردشگری و ضدیت با اخوانالمسلمین نظامیان را وارد صحنه کرد و در سوم ژوئیه سال 2013 نظامیان به رهبری ژنرال السیسی موفق شدند با کودتا محمد مرسی را سرنگون کنند.
مرسی درپی کسب قدرت روابط دیپلماتیک با دمشق را قطع کرد و خواهان ایجاد منطقه پرواز ممنوع به فراز سوریه شد. بعد از سرنگونی مرسی روابط بین مصر و سوریه تغییر کرد. قاهره روابط دیپلماتیک با دولت بشار اسد را از سر گرفت و در خاک خود حدود 200 نفر از مخالفان سوری را بازداشت کرد.
در واقع دمشق دشمن آشکار خود را از دست داد و دولت جدید مصر نسبت به سوریه سیاست معتدلتری دنبال کرد.
5- هشدار کنگره آمریکا: کمیتههای امور اطلاعات مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا از تصمیم باراک اوباما رئیسجمهور ایالات متحده مبنی بر ارسال کمکهای گستردهتر نظامی برای مخالفان سوری ممانعت کرده و نسبت به رشد روزافزون پدیده تروریسم و به قدرت رسیدن القاعده در منطقه و جهان هشدار دادند به همین دلیل قانونگذاران یک سری محدودیتهای شدید در زمینه تامین مالی مخالفان مسلح اعمال کردند.
شخصیتهای سیاسی آمریکا نگران افتادن اسلحه آمریکایی به دست این افراد هستند. البته احتمال زیادی میرود که قانونگذاران آمریکایی انگیزههای دیگری داشته باشند و برنامه سرنگونی اسد که توسط سرویسهای ویژه پیشنهاد شد(که شامل واگذاری اسلحه به عناصر مسلح و آموزش تدریجی آنها توسط مربیان آمریکایی است) به اندازه کافی موثر نبود.
در هر حال، در ایالات متحده اتفاق نظر درباره حمایت از تروریستهای سوری وجود ندارد که همین امر به نفع اسد و دولت او تمام شده است.
6- حمایت کشورهای حامی مقاومت از سوریه: سوریه تنها کشور عربی است که از مقاومت حزبالله و فلسطین در برابر توسعهطلبی اسرائیل حمایت میکند و دیگر کشورهای عربی را از تجاوزات و توسعهطلبیهای این رژیم حفظ کرده است. سوریه از برقراری هر گونه رابطه با این رژیم امتناع میکند و به رغم درگیر بودن با گروههای تروریستی در داخل از حمایت مقاومت دست برنداشته است. در خلال جنگهای 33 روزه و 22 روزه، کشورهایی چون مصر و عربستان برای شکست حزبالله در لبنان و حماس در غزه در کنار صهیونیستها قرار گرفتند، اما کشور سوریه در خلال این دو جنگ، حامی سرسخت حزبالله و حماس بود. به همین دلیل کشورهای حامی مقاومت در منطقه از جمله ایران و لبنان در مقابل بحران این کشور بیکار ننشسته و از این کشور حمایت میکنند.
7- حمایت روسیه و چین از سوریه: به رغم حمایت همه جانبه آمریکا و کشورهای غربی از تروریستها در سوریه که به اذعان بسیاری از سازمانها و نهادهای اطلاعاتی غرب از 83 کشور جهان در این کشور حضور دارند روسیه و چین از ابتدای بحران سوریه همواره در کنار دولت دمشق هستند و از نظام سوریه در مقابل تروریستها حمایت میکنند و هرگونه قطعنامه ضدسوری در شورای امنیت را وتو کردهاند.
بیشک مواضع چین و روسیه خلاص شدن از سلطه تک قطبی آمریکا در سطح دنیا است همچنانکه هر یک از این کشورها، این سلطه را خطری میداند که نقش منطقهای و بینالمللی آنان را تهدید میکند. سوریه در استراتژی امنیتی روسیه و چین، به عنوان یک شریک مهم راهبردی ارزیابی شده که نمیتوان از کنار آن گذشت. علاوه بر ابعاد سیاسی و امنیتی، سوریه مهمترین خریدار تسلیحات روسیه در منطقه خاورمیانه عربی است و ارتش این کشور به آخرین موشکهای روسی مجهز است.
روسیه در سوریه پایگاه نظامی دارد و مسکو مایل است آن را حفظ کند. پایگاه نظامی روسی که در بندر طرطوس در شمال غرب سوریه قرار دارد، به عنوان مرکز سرویسدهی فنی به کشتیهای روسی در دریای سیاه است. این پایگاه از دهه 70 میلادی در اختیار شوروی قرار داشت. اگرچه پیش از بروز ناآرامیهای سوریه، هیچ یک از کشتیهای روسیه در آنجا نبودند اما پس از آنکه گروه ضربتی نیروی دریایی آمریکا و ناو هواپیمابر اتمی جرج بوش در سواحل سوریه ظاهر شد، مسکو و دمشق یکبار دیگر به اهمیت استراتژیک این بندر و پایگاه نظامی پی بردند. البته نظامیان روسیه متذکر شدهاند که اعزام کشتی نیروی دریایی شمال به بندر طرطوس در سال 2010 میلادی طرحریزی شده بود و هیچ ارتباطی با ناآرامیهای سوریه یا حضور نظامی آمریکا در نزدیکی آبهای دمشق ندارد، اما واقعیت آن است که وجود کشتیهای نیروی دریایی روسیه در سواحل سوریه، از حالت بازدارندگی برخوردار است و نیز نباید از یاد برد که بندر طرطوس تنها پایگاهی است که روسیه در دریای مدیترانه در اختیار دارد. از این رو حفظ این پایگاه دریایی برای مسکو از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
در مورد چین نیز به غیر از منافع اقتصادی، دلیل حمایت چین از سوریه را در موضوعات دیگری باید جستوجو کرد. چین در راستای تحقق مبانی سیاست خارجی خود به همراه روسیه در مقابل قدرتهای غربی و بهویژه آمریکا ایستاده و با هر آنچه که موجب سقوط یا کنارهگیری بشاراسد از قدرت و یا ایجاد زمینههایی برای حمله نظامی به سوریه میشود مخالفت کرده است.
حمایت روسیه از سوریه ناشی از منافع ژئوپلیتیک در سوریه و در حقیقت برای قدرتنمایی مسکو در سطح جهانی و در پاسخ به بلندپروازیهای غرب است ولی پکن مواضع دیگری را دنبال میکند. رهبران چین در اصل به دلیل جلوگیری از برهم خوردن «موازنه قوا» و «نظم منطقهای» و در راستای تعقیب سیاستهای میانجیگرانه در منطقه برای پایان دادن به تحولات در سوریه به نحوی که موازنه قدرت همچنان به مانند سابق پابرجا باشد، به حمایت از سوریه روی آوردهاند. در واقع آنچه که امروز برای چین حائز اهمیت است جلوگیری از سقوط نظام اسد برای اجتناب از تغییر موازنه قوا در منطقه خاورمیانه است. چرا که هرگونه تغییر در موازنه قدرت در خاورمیانه که به عنوان یکی از مهمترین حوزههای نفوذ و مراکز تأمین انرژی چین شناخته میشود به نفع آمریکا خواهد شد.
اهمیت مسئله چین در خاورمیانه و مهار آن توسط آمریکا از طریق تغییر موازنه قوای خاورمیانه به حدی است که به باور برخی صاحبنظران یکی از مهمترین دلایل حمله آمریکا به افغانستان و عراق، کنترل کشورهایی مانند چین، روسیه و ایران در منطقه خاورمیانه بوده است. بنابراین، طبیعی است که چین با حضور گسترده ایالات متحده در خاورمیانه که سرنگونی نظام سیاسی سوریه کلیدیترین متغیر فراهمسازی زمینههای این حضور است موافقت نداشته باشد. در واقع سیاستمداران چین بر مبنای نظریه موازنه، برای مقابله با قدرتطلبی آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی در سوریه که هر یک میکوشند وضع موجود در این کشور را براندازند، لزوما به سیاستهایی معطوف به حفظ وضع موجود و جلوگیری از سقوط نظام اسد به عنوان عاملی نقشآفرین در استمرار سیستم موازنه قدرت خاورمیانه روی آوردهاند. رهبران چین به خوبی دریافتهاند که سیاست بینالملل در نظامی عمل میکند که شاخصه اصلی آن آنارشی بوده، هیچ قدرت فراملی در آن وجود ندارد و قدرت هدف نهایی محسوب میشود.
8- خصوصیات فردی بشار اسد: بسیاری از تحلیلگران ویژگیهای فردی بشار اسد را عامل مهمی در ابقای او در مسند قدرت و مقابله با توطئههای کشورهای خارجی برای براندازی دولت دمشق میدانند.
شبکه خبری «اماسانبیسی» در گزارش مفصلی از زندگی بشار اسد، رئیس جمهور سوریه مینویسد: «وی از تمام سیاستمداران غربی و آمریکایی زیرکتر است.»
نویسنده این گزارش مینویسد: «یک ویژگی بارز بشاراسد راضی نگاهداشتن دیگران است. دوستان بشار اسد و حتی برخی از دشمنان وی او را مردی مهربان و سخاوتمند توصیف میکنند.»
دیپلماتی که بشاراسد را از نزدیک ملاقات کرده درباره او میگوید: «بشاراسد یک آدم آسانگیر و یک جنتلمن واقعی است.»
ایمن عبدالنور، یکی از مخالفان سوریه که قبلا از مشاوران نزدیک بشاراسد بوده میگوید: «او به طور قطع از تمام سیاستمداران غربی و آمریکایی زیرکتر است.»
این گزارش میافزاید بسیاری از تحلیلگران و دیپلماتهای غربی برای سالها بشاراسد را فردی منعطف و حتی سادهلوح تصور کردهاند. اما مشاوران سابق وی میگویند او را مردی میدانند که میداند باید از این فرصتها چگونه بهرهبرداری کند.
تحلیلگران معتقدند واشنگتن باید به جای درخواستهای بیفایده برای برکناری اسد به برنامههای ضدسوری خود پایان دهد. این کشور باید برای رسیدن به توافقی برای تقسیم قدرت در راستای آشتی ملی تلاش کند، نه تغییر دولت در این کشور.
این کشور همچنین باید بر هم پیمانان خود در عربستان سعودی و قطر فشار وارد کند تا از حمایت تروریستها دست بردارند، چرا که اگر آنها این کار را نکنند، آتش جنگ در سوریه دامن غرب را هم خواهد گرفت