نگاهی به تصویر انتظار در سینمای ایران
جست وجوی بارقه های آخرالزمانی
سینمای آخرالزمانی، یکی از جریان های اصلی سینما در سینمای آمریکاست. به طوری که هر سال، ده ها فیلم با چنین رویکردی در هالیوود ساخته میشود. بسیار عجیب و شگفت انگیز است در چنین شرایطی در سينماي ایران، که دارای اصیلترین و برترین انگاره های منجی گرایانه است، نوعی پرهیز و هراس از ورود به چنین موضوعاتی دیده می شود. اين در حالي است كه پندارهاي طرف مقابل ما عمدتا آميخته با خرافات و عناصر موهوم و جاهلانه است و افكار آخرالزماني ما، نموداری از حقیقت و عدالت طلبی است. به طوری که یکی از توصیه های فرانسیس فوکویاما به جهان غرب برای مقابله با ایران، تخریب باور به مهدویت، به مثابه بال سبز پرواز شیعیان است.
آرش فهیم
اما به راستی، سینما چگونه می تواند به قیام آخرالزمان بپردازد؟ آیا در سینمای ما فیلم هایی مرتبط با این مضمون ساخته شده است؟
مضمون انتظار، همواره به عنوان یکی از خلأهای سینمای ایران معرفی شده است. این درحالی است که طی 35 سال گذشته طیفی از ماندگارترين و موفق ترین آثار سينماي ايران، رگه هایی ظریف و ناپیدا از آرمان هاي منجی گرایانه اسلام و شیعه را دارا بوده اند. آرمان هایی چون گريز از زشتی ها و سياهي ها، توجه به پاکی و انسانیت، عدالتخواهی و طغیان در برابر ظلم و گناه و ازخودگذشتگی برای حق، از شاخص هاي فرهنگ مهدوي هستند که در بسیاری از فیلم های سینمایی تجلی یافته اند. فیلم هایی چون «مهاجر»، «بچه هاي آسمان»، «آژانس شيشه اي»، «هور در آتش»، «حماسه مجنون»، «سفر به چزابه»، «زیر نور ماه»، «خیلی دور، خیلی نزدیک»، «رنگ خدا»، «فرزند خاک» و ... ازجمله آثاری هستند که شعاعی از تابش نور مبارزه برای ایجاد جهانی پاک تر و انتظار برای نجات از پلیدی ها را بازنموده اند. «روايت فتح» شهید آوینی نیز نمونه ای از توجه به بارقه های مهدوی در عرصه مستندسازی است. آنجا که راوی شهید این مجموعه، می سرود:
«غروب نزدیک می شود و انتظاری خوش، دل بی تاب تو را در خود می فشارد. این نخلستانها مرکز جهان است و اگر باور نداری، خود به خیل این یاوران صاحب الزمان بپیوند تا دریابی چه میگویم. مگر نه این است که زمین در کف صاحبالزمان است و اینان نیز یاوران او؟... این نخلستان ها مرکز جهان است، چراکه بهترین بندگان خدا، یعنی بندهترین بندگان خدا در اینجا گرد آمده اند تا بر صف کفر بتازند و بند از اُسرای شب برگیرند و آیینه فطرتها را از تیرگی گناه بزدایند و کاری کنند تا جهان بار دیگر اهلیت ولایت نور را پیدا کند... اینها بچههای قرن پانزدهم هجری قمری هستند، هم آنان که کره زمین قرن هاست که انتظار آنان را میکشد تا بر خاک مبتلای این سیاره قدم گذارند و عصر بیخبری و جاهلیت ثانی را به پایان برسانند.»
و مگر این متن-گفتارهای بی پیرایه و آسمانی سید شهیدان اهل قلم و تصاویر بی نظیر او از جبهههای جهاد حق علیه باطل، غیر از سیما و سینمایی آخرالزمانی است؟ در هر أثر هنری که از طلب و عطش عدالت، همراه با عطر معنويت و نسیم اخلاق وزيدن بگيرد، می توان خط مهدویت را ردیابی کرد.
البته برخی از فیلم ها–تعداد انگشت شماری- هم بوده اند که به طور مستقیم، مقوله انتظار و آخرالزمان شیعی را نمایش داده اند. فیلمهایی چون «قدمگاه»، «ملک سلیمان»، «بشارت منجی» و انیمیشن «عطر ولایت» نمونه هایی از این نوع آثار هستند.
به همین دلیل، تعریف سينماي آخرالزماني در سرزمین ما، در تعارض با سينماي آخرالزماني در غرب است. مثلا در هالیوود، این نوع فیلمها با نشانههایی چون سرزمين هاي متروك، هیولاها و ساحران، نابودی تمدن و بشریت و ... شناخته میشود. اما سینمای موعودگرای ما تنها با شاخصهایی چون رهایی از شر و گناه، برابري و برادري، بندگی و نیایش خدا و بازیابی انسان كامل هویت می یابد.
بر این اساس، سينماي منتظر، يك جريان و تافته جدا بافته خاص نیست. بلکه مضمون انتظار ، باید به یکی از محورها و تمهای اصلی آثار تبدیل شود. چراکه مهدويت و انتظار، يكي از اركان اصلي فرهنگ تشيع است و به اين ترتيب، مهدويتگرايي جزئي جداناپذير از سينماي ملي در ایران محسوب میشود. بدون شک، امام عصر(عج) به سينما و فعاليت هنرمندان در راستاي زمينه سازي ظهور نيازي ندارند. اين سينما است كه براي رهايي از بحرانهای مختلف، امروز بيش از هر زمان دیگری نیازمند توجه به مضامین مهدوی و فرجام گرایانه است. سینمای کنونی ایران همچون کویر تشنه ای است که برای رویش و طراوت به ترنم مفاهیم مهدوی محتاج است.