kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۱۷۶۵
تاریخ انتشار : ۱۸ دی ۱۳۹۷ - ۲۲:۴۶

با چند گیگ اینترنت می‌توان آدم کشت؟!(یادداشت روز)



سالیانی بسیار دور، معلمی به روستایی دورافتاده رفته بود و با مشقت و شفقت فراوان اهالی را درس می‌داد تا باسواد شوند. کدخدای ظالم روستا می‌دانست که اگر جهل و ظلمت از روستا رخت بربندد، بساط کدخدایی، تعدی و چپاول او نیز ساقط می‌شود. روزی به کلاس درس رفت و از معلم پرسید امروز چه درسی می‌دهی؟ معلم تخته را نشان داد و گفت درس امروز «مار» است. کدخدا بادی به غبغب انداخت و رو به دانش‌آموزان ساده‌دل گفت؛ او شیادی بیشتر نیست و می‌خواهد شما را فریب دهد. گچ را برداشت و نقاشی ماری را بر تخته کشید و گفت ببینید این مار است نه آنچه او می‌گوید! اهالی نگاهی به کلمه مار و عکس مار کردند و سری تکان دادند و معلم بی‌نوا را با توهین بیرون انداختند و ممنون جناب کدخدا شدند که نگذاشت معلم فریبشان دهد.
این داستان تمثیلی را گوشه ذهن بسپارید و چند روایت واقعی و تراژیک بشنوید. چند روز پیش فیلمی تکان دهنده از کتک زدن وحشیانه یک دختر نوجوان توسط جوانی با همدستی دوست وی در فضای مجازی منتشر شد. ماجرا از این قرار بوده که دختر نوجوان در اینستاگرام به دختری دیگر فحاشی می‌کند. جوان سیرجانی در اقدامی جنون‌آمیز و برای انتقام از این فحاشی به عشق‌(؟!) خود، با دختر 15 ساله طرح دوستی ریخته و وی را از شهری دیگر به سیرجان می‌کشاند و در باغی متروک در حاشیه شهر وی را به‌شکلی وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد و فیلم این اقدام را با افتخار در اینستاگرام منتشر می‌کند. نکته قابل توجه آنکه تعداد فالوئرهای(مراجعه‌کنندگان به کانال) وی پس از این اقدام چندین برابر می‌شود!
این اولین بار نیست که شبکه‌های اجتماعی زمینه‌ساز و ابزار جرم و جنایت می‌شوند. چند روز پیش از این ماجرا خبر تکان دهنده دیگری منتشر شد؛ بارداری دختری 12 ساله با 2 گیگ اینترنت رایگان! خانواده‌ای برای دختر نوجوان خود سیم‌کارت می‌خرند و اپراتور مذکور 2 گیگ اینترنت رایگان هدیه می‌دهد. این هدیه شوم زمینه‌ساز ورود دخترک به جنگل فضای مجازی و آشنایی با گرگی انسان‌نما می‌شود و... پدر دخترک که کارگری با دستان پینه بسته است، وقتی می‌شنود برای جگرگوشه‌اش چه اتفاقی افتاده، چنان
فرو می‌ریزد که توان بلند شدن از جای خود را ندارد.
از اینها تاسف‌بارتر، برخی واکنش‌ها به اینگونه فجایع است. یکی از سلبریتی‌ها در واکنش به این ماجرا، آن را داستانی ساختگی برای زمینه‌سازی فیلترینگ خوانده و با ادبیاتی تمسخرآمیز می‌نویسد؛ «آیا مقدار گیگابایت در ایجاد حاملگی تأثیر دارد؟ استفاده از اینترنت نامحدود با آدم چه می‌کند؟ آیا سرعت اینترنت در ایجاد حاملگی مؤثر است؟ در کشورهایی که سرعت اینترنت بالاست چطور جمعیت را کنترل می‌کنند؟ چه مقدار مصرف روزانه اینترنت را برای درمان نازایی تجویز می‌کنید؟ اینستاگرام بیشتر حامله می‌کند یا تلگرام؟ سروش حامله نمی‌کند؟...آیا فیلتر وسیله مناسبی برای جلوگیری است؟ و...»
آقای سلبریتی محترم! مرگ فجیع و دلخراش ستایش قریشی دخترک
6 ساله و معصوم افغانستانی در خیرآباد ورامین هم داستان بود؟! 22 فروردین سال 95 ستایش برای خرید بستنی از خانه بیرون می‌رود. امیرحسین، پسر 16 ساله همسایه او را می‌دزد و پس از تجاوز می‌کشد و سعی می‌کند با اسید جنازه را از بین ببرد!  خانم خاکی جانشین دادسرای زنان، خانواده و اطفال درباره زمینه و انگیزه این جنایت هولناک می‌گوید: «من بیشتر از سه بار با پسر نوجوان قاتل ستایش در کانون اصلاح و تربیت گفت‌وگو کردم. نتیجه همه آن صحبت‌ها این بود که انگیزه و علت عمده قتل ستایش، در تلفن همراه این نوجوان بود. او عضو یکی از کانال‌های غیراخلاقی تلگرام بوده و روز فاجعه، چند فیلم را در همان کانال تماشا می‌کند و به‌واسطه فشارهای روحی و نیازهای جنسی، چنان تصمیمی می‌گیرد.» دادستان ورامین نیز درباره این پرونده می‌گوید: «بر اساس اعترافات قاتل ستایش، این شخص در صبح روز حادثه به وسیله گوشی همراهش در حالی که در مدرسه بوده به مشاهده کلیپ‌های مستهجن مبادرت کرده و جنایت بعدازظهر همان روز به وقوع پیوست.» امیرحسین که در عین قاتل بودن، خود قربانی جنگل فضای مجازی بود، سال گذشته در همین روزها اعدام شد. یک کودک و یک جوان در سینه سرد قبرستان آرمیده‌اند و زندگی دو خانواده نابود شده است.
نه پدر و مادر ستایش و نه پدر و مادر امیرحسین و بچه‌های آنها، دیگر آدم‌های سابق نخواهند شد اما عده‌ای همچنان همه چیز را به تمسخر خواهند گرفت. قربانیان این سه پرونده که از قضا هر سه دختر و کم سن و سال هستند، پیش و بیش از هر چیز قربانی سهل‌اندیشی و سهل‌انگاری و البته شیادی کسانی هستند که به نام آزادی، این جنگل تاریک و مخوف را ایجاد کرده‌اند و هرگونه نظارت و اعمال قانون در آن را زیر سؤال برده و با انگ زدن و تمسخر، راه را برای جنایت‌های بعدی باز می‌کنند.
این جماعت که مدعی الگوپذیری از غرب هستند، حتی به این ادعای خود نیز اعتقاد و پایبندی ندارند چرا که حتی در غرب نیز فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اینگونه بی‌حساب و کتاب نیست که هر کس هرچه دوست داشت بگوید یا به‌اشتراک بگذارد. برای درک بهتر ماجرا کافی است خبر تشکیل پرونده برای بیش از هزار نوجوان دانمارکی که ویدئویی مستهجن را برای یکدیگر ارسال کرده بودند را مرور کنید. در دانمارک برای چنین جرمی هزار نفر را احضار کرده و برایشان پرونده قضایی تشکیل می‌شود و همه در برابر قانون سر احترام و تمکین فرود می‌آورند اما در ایران اگر گرداننده یک سایت کاملاً مستهجن که با هدف ‌آشکار ‌اشاعه فحشا پایه گذاری شده و هزاران نفر را آلوده کرده است دستگیر و دادگاهی شود، عده‌ای برایش کمپین آزادی تشکیل می‌دهند و جمهوری اسلامی به نقض حقوق بشر متهم می‌شود!
کدخداهای امروز جامعه کسانی هستند که مردم را معتاد فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کرده‌اند. فضای مجازی برای برخی از آنان نردبان رسیدن به قدرت و حفظ آن است و برای برخی دیگر ابزار شهرت و کسب درآمدهای آنچنانی. این وسط اگر دلسوزی سربلند کند و نسبت به این اعتیاد خانمان‌برانداز هشدار دهد، باید چنان لجن‌مال شود که دیگر نه خود و نه دیگری چنین جراتی به خود ندهند.
یک سال پیش در همین روزها روزنامه انگلیسی گاردین مقاله جالب توجهی درباره نحوه استفاده مدیران و صاحبان فناوری‌های فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، از این فناوری‌ها و شبکه‌ها منتشر کرد. «الکس هرن» در این مقاله خواندنی نقل قول جالبی از تیم کوک، مدیرعامل فعلی اپل می‌آورد. کوک می‌گوید: «من بچه ندارم، اما خواهرزاده‌ای دارم که برایش حد و حدودی گذاشته‌ام. چیزهایی هست که اجازه‌شان را نمی‌دهم. نمی‌خواهم آنها عضو یک شبکۀ اجتماعی باشند». هرن می‌نویسد چندماه پس از عرضۀ آیپد به بازار، استیو جابز در گفت‌وگو با نیویورک‌تایمز گفت که بچه‌هایش هنوز به آیپد دست نزده‌اند، چون او و همسرش استفاده از فناوری را برای بچه‌هایشان محدود کرده‌اند. همین ماجرا در زندگی شخصی بسیاری از مدیران شرکت‌های عظیم فناوری صادق است. آنها نه خودشان از محصولات خودشان استفاده می‌کنند و نه اجازه می‌دهند نزدیکانشان چنین کاری کنند. به نظرتان این کار معنای خاصی ندارد؟
نکته جالب توجه شباهت الگوی رفتاری این مدیران با وزیر ارتباطات کشور خودمان و به احتمال زیاد، شمار قابل توجهی از مسئولان است.
آذری جهرمی چهار ماه پیش در مراسم اختتامیه سومین اجلاس از کنگره دوازدهمین اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش‌آموزان گفت: «من به پسرم اجازه استفاده از شبکه‌های اجتماعی را ندادم زیرا می‌دانم که این شبکه‌ها تهدیدی برای تغییر سبک زندگی است.»
کدخداهای امروز جامعه ما سود فراوانی از اعتیاد ظاهراً مجازی مردم که عوارض آن –مانند کلاهبرداری، بی‌اخلاقی، فساد، قتل و...- کاملاً حقیقی است، می‌برند و نه تنها علاقه‌ای به هشدار و درمان آن ندارند بلکه می‌کوشند روز به روز این اعتیاد را گسترده‌تر و شدیدتر کنند. ابزار آنها برای ساکت کردن منتقدان (همان معلم داستان تمثیلی) دوگانه جعلی آزادی-فیلتر است. منتقدان می‌گویند این بزرگراه باید قانونمند و تحت نظارت باشد، در مکان‌های لازم گاردریل داشته باشد، چراغ و خط‌کشی و محدوده سرعت و قوانینی مشخص و ناظرینی برای جلوگیری از تخلفات احتمالی تا شاهد این مقدار تصادف و تلفات نباشیم. اما شیادان با تمسخر می‌گویند؛ مردم! چه نشسته‌اید که می‌خواهند بزرگراه را ببندد و راهتان را سد کنند. اینها مخالف حرکت و سرعت هستند و افکار عصرحجری دارند و می‌گویند باید با اسب و الاغ سفر کنید تا تصادفی رخ ندهد! همان عکس مار که کدخدای داستان می‌کشید. کدخداهای امروز جامعه که با فریب افکار عمومی و جوسازی و کشیدن عکس مار، زمینه را برای جولان متخلفان و تشجیع افراد عادی به تخلف در فضای مجازی بازمی‌گذارند، در خون ستایش‌ها شریکند و باید روزی پاسخ بدهند. خانواده‌ها و خود جوان‌ها نباید به فکر فرو روند که این کدخداهای لبخند به لب، چرا خود و فرزندانشان مشتری چند گیگ اینترنت رایگان نیستند؟! و این پرسش نیز به‌طور جدی مطرح است که چرا دولت محترم برای قانونمند کردن فضای مجازی اقدامی نکرده و نمی‌کند؟! آیا انفعال دولت، دامن‌زدن به فضای جنایت‌آفرین یاد شده نیست؟!

محمد صرفی