با خورشید انقلاب (خاطراتی از رهبر معظم انقلاب)
روایت فتح را از سر بگیرید
بعد از اینکه حضرت آقا فرمان دادند که روایت فتح را از سر بگیرید، سید مرتضی آوینی به جامجم رفت و ماجرا را با یکی از مسئولان بلندپایه وقت سازمان صدا و سیما مطرح کرد. وقتی برگشت، گفتیم چه شد؟ گفت که سرد برخورد کرد و گفت: دیگر رها کنید؛ عصر سازندگی است و دیگر جنگ و روایت فتح به چه کاری میآید؟
نوبت بعدی که شهید آوینی رفت، دیگر بحث و جدل شده بود و آن مسئول به آقا سیدمرتضی گفته بود که شما چرا این قضیه را ول نمیکنید؟ من دادهام آرشیو را پاک کردهاند و از روایت فتح چیزی وجود ندارد و حالا هر کاری میخواهید بکنید. سید مرتضی در جواب گفته بود که آقا دستور دادهاند. آن مسئول در جواب گفته بوده که او آقای شماست و رهبر ما کسی دیگر است که سید مرتضی بهشدت ناراحت شده بود. وقتی موضوع را برایم نقل کرد، به او گفتم که چیزی به آقا نگفتی؟ در جواب گفت که من چطوری رویم میشود چنین چیزی را بگویم؟ گفتم من درستش میکنم.
در ملاقات بعدی با رهبر انقلاب، به محض اینکه آقا را دیدم، یهکَتی نشستم. آقا یک نگاهی کردند و خندیدند و متوجه شدند که باز یک خبری است. خدمتشان عرض کردم: آقا من که از دیشب فهمیدم خدمت حضرتعالی میرسم، شروع کردم تا صبح اسم اجدادتان را آوردم تا بتوانم اینطوری یهکتی خدمت شما بنشینم و حرفهایم را بزنم. بعد هم ماجرای روایت فتح و برخورد و حرفهای آن مسئول را گفتم. در خلال صحبتها یک ناسزاهایی هم گفتم که حضرت آقا گفتند: این غیبت میشود، اگر حاضر باشند بگو. خلاصه این صحبتها مؤثر واقع شد و آقا واکنش نشان دادند.
* آقای یوسفعلی میر شکاک - شاعر - پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای