kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۱۲۹۵
تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۷
بازخوانی اعترافات برخی آشوبگران فتنه هشتادوهشت- بعد از خبرسازی‌های جعلی درباره سعیده پورآقایی و عاطفه امام خبر کذب حمله به دفتر مطرح شد

دروغ‌های ناتمام

در قضیه سعیده پورآقایی هم بحث تجاوز مطرح نبود. فقط بحث فرزند شهید بودن او مطرح بود و اینکه به خاطر الله‌اکبر گفتن او را بازداشت کرده‌اند و بعد کشته شده است. ]که بعدا کذب بودن این خبر ثابت شد.[
دیگه به ته‌دیگ مغزمان رسیدیم، هر چه به یاد می‌آورم حتی شنیده‌هایی که قبلا مهم تلقی نمی‌کردم. از این گوش می‌گرفتم و از آن گوش رد می‌کردم ولی سعی می‌کنم به یاد بیاورم. یک بار دیگر به صورت روشن به مسئولیت افراد دفتر اشاره می‌کنم:‌ مسئولیت اصلی دفتر به عهده آقای بهشتی و الویری بود. البته دو نماینده دیگر هم آنها را یاری می‌کردند. دکتر امینی و حجت‌الاسلام مقدم. در اصل دبیر جلسه چهارنفر، آقای الویری بود و سخنگوی هیئت چهار نفر، آقای بهشتی. من به عنوان مدیرداخلی و آچار فرانسه دفتر بودم و در بخش معاضدت مالی با دکتر عابد جعفری فعال بودم.
جلسه بازجویی مورخ 88/8/18 (صفحات 121 الی 126 پرونده)
س: با توجه به بیانیه اولیه هدف از راه‌اندازی دفتر پیگیری، موضوع زندانیان انتخابات بوده است؛ لذا دلیل طرح موضوع کشته‌شدگان توسط چه فردی و با چه هدفی مطرح گردید؟
ج: حقیقتا من متن بیانیه را نخوانده‌ام ولی هدف از راه‌اندازی دفتر، رسیدگی به امور زندانیان و آسیب‌دیدگان بود ولی در ادامه با توجه به هیئتی که مجلس برای این امر تعیین کرده بود و گویا آقایان الویری و بهشتی به جلسه‌ای که مجلس ترتیب داده بود، دعوت شده بودند، مسئله کشته‌شدگان هم در همان جلسه‌ای که توضیح دادم قرار شد دنبال شود. علت اضافه شدن موضوع کشته‌شدگان را باید از آقای الویری و آقای بهشتی سوال کنید. من فقط پیگیر دستورات آنها بودم، در این رابطه چیز دیگری نمی‌دانم یعنی از هدف آنها برای ورود به موضوع کشتگان خبر ندارم.
س: طرح موضوع تجاوز به بازداشت‌شدگان برای اولین مرتبه توسط چه فردی مطرح شد، توضیح دهید.
ج: بحث تجاوز بعد از طرح موضوع، توسط آقای کروبی در جامعه قوت گرفت. قبل از آن من خبری در این رابطه نشنیده بودم. خدا را گواه می‌گیرم در مدتی که در دفتر مهندس رفت و آمد داشتم، حتی یک بار بحث تجاوز را نشنیدم. ولی وقتی آقای کروبی آن را مطرح کرد نقل تمام محافل بود. من اصلا مایل به ورود به این بحث‌ها نبودم و به همین خاطر اصلا وارد این مسائل هم نشدم. در قضیه سعیده پورآقایی هم توضیح دادم فرزند شهید بودن او، مرا از نظر اعتقادی و اخلاقی به این موضوع کشاند. با توجه به اینکه خبر مرگ این دختر توسط یکی از افراد مورد وثوق، یعنی آقای زرکوب داده شده بود.
س: در رابطه با طرح ادعای تعطیل نمودن دفتر توسط مامورین و جمع‌آوری اسناد دفتر توسط ایشان، توضیح دهید.
ج: طرح ادعای تعطیل نمودن دفتر توسط مامورین کذب بود. البته روزی که این فکر به ذهن من افتاد تا دفتر را تعطیل کنیم. روزی بود که من برای انجام کاری از دفتر خارج شده بودم و آن روزی بود که آقای محمودیان هم صبح آن آمده بود دفتر و پیشنهاد کپی گرفتن از اسناد را داده بود و استدلال ایشان این بود که ممکن است به دفتر حمله کنند. آن روز برگشتم و دیدم همه رفته بودند، ما معمولا هر روز تا ساعت 7  بعدازظهر دفتر بودیم ولی آن روز ساعت 3 همه رفته بودند. البته من بر اساس ظن از برداشت آقای محمودیان، به دکتر زنگ زدم، گفتم ممکن است به دفتر حمله کنند مراقب باشید. ولی آنها ترسیده بودند و همه رفته بودند و من ابتدا تصورم این بود که دفتر واقعا مورد حمله قرار گرفته، چون با درب بسته مواجه شدم ولی وقتی دیدم پلمب نشده فهمیدم که حمله[نشده] و کسی مراجعه نکرده و این برداشت را بهانه‌ای قرار داده‌ام برای اعلام حمله به دفتر.
البته این نکته را یادآوری کنم وقتی با درب بسته مواجه شدم فوری زنگ زدم به آقای الویری و بعد به پلمب نبودن دفتر توجه کردم. در اصل در یک عمل انجام شده ناخواسته قرار گرفتم ولی باید به آقای الویری زنگ می‌زدم و تصحیح می‌کردم که این کار را نکردم و می‌گفتم بگذار این دفتر تعطیل شود و ما هم با توجه به اوضاعی که در مورد سعیده پورآقایی و دختر جواد امام پیش آمده بود، از شر این دفتر خلاص شویم؛ اما تصور نمی‌کردم اعلام این خبر کذب، پیامدهای ناگواری در پی خواهد داشت که در حال حاضر به پس دادن تاوان آن گرفتارم. در مورد خروج اسناد: من اغلب پیش می‌آمد که برای ورود به دفتر کلید خانم وسمقی را می‌گرفتم. آن روز بعدازظهر بعد از تماسی که با آقای [وحید] طلایی داشتم، ایشان فردای آن روز آمدند و با هم وارد دفتر شدیم. من اسناد را برداشتم ولی طوری جلوه دادم که پس چرا اسناد نیست؟! خانم ژینوس شریف رازی هم مقداری از وسایل باقی‌مانده‌اش را برداشت و از دفتر خارج شدیم. قسمتی از اسناد روی صندلی قرار داشت که خانم منصوری اقدام به گرفتن فتوکپی کرده بود. من برای اینکه خانم شریف رازی متوجه اسناد نشود، کیفم را رو صندلی و روی اسناد گذاشتم که ایشان متوجه وجود اسناد نشود. از اتاق که بیرون رفت من اوراق را داخل کیف گذاشتم و قسمتی از آنها هم داخل اتاق خانم وسمقی بود که از داخل کشوی میز آنها را برداشتم و با هم خارج شدیم.