در محضر امام خمینی(ره)
خداوند، فرمانده کل قواست
روز دوم بهمن ماه 64 یعنی چند روز قبل از عملیات والفجر 8 به اتفاق تنی چند از فرماندهان، از جمله سردار رضایی و سردار شمخانی خدمت حضرت امام رسیدیم. با توجه به سوابقی که در عدم موفقیت رزمندگان در عبور از رودخانههای دجله و فرات در عملیات بدر و خیبر داشتیم و با توجه به سرکشی رودخانه اروند، نگران بودیم که مثلاً اگر ما چند هزار نفر نیرو را از این رودخانه عبور بدهیم، چه خواهد شد؟ از طرفی برای تثبیت مواضع تصرف شده هم در مقابل خود، دشمن و در پشت سر، رودخانه را داشتیم. مجموعه این عوامل باعث نگرانی ما شده بود. اما بعد از آنکه خدمت حضرت امام رسیدیم، آن بزرگوار با آن حال و سن زیاد حدود نیم ساعت از روی نقشه به دقت توضیحات ما درباره عملیات را ملاحظه فرمودند و نگرانی ما را هم متوجه شدند. سپس فرمودند که: شما به خداوند اعتماد داشته باشید، اصلاً فرمانده کل قوا خداست. همان خدایی که به شما ماموریت داده که نماز بخوانید، همان خدا به شما امر کرده که دفاع بکنید. بروید و مطمئن باشید که پیروزید و...
ما در مورد این عملیات محاسبات دقیقی انجام داده بودیم تا ساعت مناسب برای عبور نیروها معین کنیم؛ ساعتی که اروند از لحاظ جزر و مد راکد باشد. چون جزر و مد اروند بسیار شدید بود و در وقت مد، آب به اندازه دو ـ سه متر بالا میآمد و از خلیجفارس تا اهواز برمیگشت و سرعت آب چند برابر میشد. برای عبور غواصان باید آب آرام باشد. برای این منظور، جدول محاسبات دو ساله را تهیه کرده و خودمان نیز حدود شش ماه کنارۀ اروند را علامتگذاری کردیم تا ساعت مناسب را به دست آوریم. شب عملیات همه نیروها و از جمله غواصها آماده و یا سوار بر قایقها بودند و در ساحل دشمن هم چراغهای رنگی چشمک زن برای هر یگانی به عنوان راهنما از طرف بچهها کار گذاشته شد و حالت غافلگیری دشمن هم کاملاً مراعات شده بود که خلیجفارس توفانی شد و باران هم شروع به باریدن کرد. ظاهراً همه نقشههای ما نقش بر آب شد. مانده بودیم که چکار بکنیم. در قرارگاه موقعیت شهید همت که در همان حوالی ایجاد کرده بودیم، به طور خودکار همه به گریه و زاری و دعا و توسل افتادیم. واقعاً دلها شکسته بود. با ناله میگفتیم خدایا تو که قوم موسی را از نیل عبور دادی، آیا اصحاب محمد(ص) را از اروند عبور نخواهی داد؟ از طرفی فرمایش حضرت امام هم در نظرمان بود که به خداوند متعال اعتماد داشته باشید و بر خداوند توکل کنید. شاید برای بعضیها تعجبآور باشد ولی به هر حال در همین شرایط با رمز یا فاطمة الزهرا(س) بچهها به دریا زدند. بچههای غواص به خاطر اینکه از هم جدا نشوند، طنابهایی را به دست گرفته و بدینطریق ده ـ پانزده نفره با ذکر یا فاطمة الزهرا(س) به زیر آب رفتند. هنوز یک ساعت از شروع عملیات نگذشته بود که خط اول دشمن در کنارۀ اروند به وسیله لشکر 25 کربلا شکسته شد و به دنبال آن شهر فاو به تصرف سپاه اسلام درآمد. من همان شب با قایق از اروند عبور کردم. شدت امواج به حدی بود که من کاملاً خیس شدم. در فاو حدود هشتاد شبانهروز جنگ سخت و طاقت فرسا را گذراندیم. روزهای 20 تا 23 عملیات، دشمن عمدتاً با هواپیما و در حجم وسیع حمله کرده و اکثراً هم شیمیایی میزد که بسیار زیادتر از حجم منطقه عملیاتی بود. ظرف این سه روز، حدود بیست هزار مجروح شیمیایی داشتیم که مجبور به تخلیه آنها شدیم. خلاصه در این عملیات نهایتاً دشمن شکست خورد و مواضع ما تثبیت شد اما اگر کسی خود در صحنه عملیات حضور نداشته باشد، حجم سختیها را محال است که بتواند تصور کند. مثلاً روز سوم یا چهارم عملیات بود که تمام پلهای پشت سر ما را با اسلحه لیزری هدف قرار دادند و برای 48 ساعت در فاو در مضیقه بسیار سختی از لحاظ آب و غذا قرار گرفتیم،که در هماهنگی با تهران، درون پاکتهای شیر آب ریخته و با هواپیما به خوزستان منتقل میشد و با قایق به فاو و به دست رزمندگان میرسید.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سردار رحیم صفوی - کتاب امام و دفاع مقدس - ص50.