بارها دیدهاید کسانی چون بی حجابها از یک عالم اسلامی میپرسند: مگر حجاب در قرآن آمده است؟ اصلا مگر اسلام به نیت و قلب سلیم و داشتن دل پاک نیست؛ پس وقتی قلب ما پاک است، چه گناهی ؟! یا پسرها و دخترها و زنان و مردان نامحرم به هم دست میدهند و میگویند: ما که هیچ احساس بدی نداریم؟ یا به بی حجاب نگاه میکنند و میگویند: ما که تحریک نمیشویم. پس کجایش گناه است؟
مجموعه شبهاتی که این افراد مطرح میکنند در دو دسته شبهات حکمی و شبهات موضوعی(مصداقی) قرار دارد. شبهات حکمی به معنای آن دسته از شبهاتی است که شخص اصلا منکر وجود چنین حکمی در اسلام میشود و مثلا میگوید: در هیچ جای قرآن حکم حجاب مطرح نشده است.
در شبهات موضوعی این گونه مطرح میکنند که اصلا این حجابی که ما داریم خودش کفایت میکند؛ چه کسی گفته همه مو باید پوشیده بماند؟ یا مثلا وقتی حکم یک موضوعی را میدانند و میپذیرند که مثلا غیبت حرام است، میگویند: اصلا کی گفته این سخن من غیبت است. من دارم نقد سیاسی میکنم یا من دارم شخصیت فلانی را ارزیابی و تحلیل میکنم و مانند آن.
باید توجه داشت که از نظر روانشناسی قرآن، ما یک گناه داریم و یک احساس گناه. اصولا اینکه شخص دنبال توجیه و عذر و بهانه میرود، برای این است که احساس گناه رهایش نمیکند. گویی شخصی جنایت و قتلی را مرتکب شده و این احساس گناه شب ها نمیگذارد بخوابد و آرامش را از زندگی اش بیرون برده است. همین احساس گناه، آنچنان دلش را سنگینی میکند و بر دوشش فشار میرود و قلبش را تنگ میسازد که گویی همه دنیا برایش زندان است. از اتاق به خیابان و بیابان و کوه و جنگل میرود تا احساس آزادی کند، ولی این دنیا با همه بزرگی و آزادیاش برایش زندان میشود.
اشخاصی که شبهه علمی را مطرح میکنند میخواهند خودشان را از زیر بار این احساس بد و اندوهناک نجات دهند؛ حالا یا با شبهه حکمی یا شبهه موضوعی. اینجاست که با صدای بلند میگویند: کی گفته این گناه است؟ کی گفته این غیبت است ؟ کی گفته این بی حجابی است؟ وقتی به عالم اسلامی می رسند می پرسند: آقا مگر این حرام است؟ این گناه است؟ ما باید چه کنیم؟
خداوند در آیات نخست سوره قیامت به روانشناسی رفتار آدمی در برابر گناه و احساس گناه پرداخته و به این مطلب توجه میدهد که بسیاری از شبهات علمی در قالب شبهه حکمی یا شبهه موضوعی، برای رهایی از هر گونه قید و بندی است که اخلاق و قانون و ارزشهای الهی آنان را محدود کرده و آزادی عمل و رفتار آنان را گرفته است. در حقیقت، شخص با شبههسازی و شبههافکنی علمی میخواهد آزادی عمل داشته باشد و به تعبیر قرآن جلویش را باز کرده و بشکافد و مرزهای اخلاقی و قانونی و عقلی و شرعی را بردارد و به فجور بپردازد: بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او میخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند.(قیامت، آیات 1 تا 5)