زمینهها و آسیبهای گسترش ابتذال در سینمای ایران - بخش اول
خط تولید کمدی سخیف محصول مشترک شبه روشنفکران و مدیران سینمایی!
آرش فهیم
در ایرانِ بعد از انقلاب اما نوعی متفاوت و محجوب از این هنر ظهور کرد که تا قبل از آن، نمونهاش کمتر در دنیا دیده شده بود. این بار پرده نقره ای، طلاییترین آرمانها و تصورات انسانها را به تصویر میکشید. البته این روزها روی پرده بسیاری از سینماها نه از نقره خبری هست و نه از طلا؛ این لشکر فیلمهای زرد است که دائم خودش را به رخ علاقه مندان سینما میکشد. خانوادگیترین سینمای جهان، امروز چندان برای روح و روان خانوادهها، امن به نظر نمیرسد.
هجوم گسترده و نمایش تعداد زیادی از فیلمهای موسوم به «کمدی سخیف» در ماههای اخیر، به عنوان یک آسیب خاص فرهنگی و اجتماعی، قابل تأمل است. البته این نوع فیلمها همیشه ساخته و نمایش داده شدهاند؛ آنچه به نام فیلمفارسی شناخته میشود قبل از انقلاب بر این عرصه حکومت میکرد و پس از انقلاب نیز از اواسط دهه 70 بار دیگر غالب شد. اما تعدد و تکثر این نوع فیلمها و همچنین هنجارشکنی افراطی، آنها را به یک جریان تهدیدآمیز و مخرب علیه فرهنگ و هنر و حتی سینمای ما تبدیل کرده است.
فیلمهایی که اغلب، ویژگیهای مشترکی دارند: استفاده مفرط از شوخیهای غیراخلاقی و به کارگیری بیش از حد اشارات جنسی، استعمال پررنگ الفاظ رکیک، ضعف شدید ساختار و محتوا، انتخاب نامهای پیش پا افتاده یا استفاده از اسامی شهرهای خارجی (تگزاس، لس آنجلس، میامی، خانم یایا، وای آمپول و...) در عناوین فیلمها، تحقیر شخصیتهای درون داستان فیلم و... از ابتدای سال 97 تاکنون بیش از 15 فیلم به نمایش درآمده که به این مشخصات، مبتلا هستند. این یک آمار بیسابقه از نمایش حجم زیادی از چنین فیلمهایی در یک مقطع زمانی کوتاه است.
اما سؤال اساسی این است که چرا کار سینمای ما به اینجا رسیده است؟ چه عوامل و زمینههایی باعث شد تا سینمایی که روزگاری به خاطر پاکی وسلامت آثارش موجب افتخار بود، امروز این گونه از ابتذال فوران کند؟ در گزارش امروز و فردای کیهان به دنبال یافتن پاسخ این سؤالها هستیم. با ما همراه باشید.
فربه اما بدون مغز
تغییرات فرهنگی و اجتماعی هیچ گاه در کوتاه مدت رخ نمیدهند، بلکه مجموعهای از عوامل در طول زمان باعث تبدیل شدن پدیدهها به جریان و قرار گرفتن استثناها در جای قاعده میشود. تعدد و تکرار بیش از حد فیلمهای سخیف نیز از جمله این نمونه هاست که باید علل و بسترهای آن را شناسایی کرد.
سعید مستغاثی، منتقد و مستندساز درباره زمینههای گسترش تولید فیلمهای سخیف در سینمای ایران به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «یک روال منطقی، سینمای ما را به اینجا رسانده است. فارغ از دوران قبل از انقلاب، سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب، مسیر نسبتا خوبی داشت اما رفته رفته این مسیر تغییر کرد. میتوان عملکرد این سینما را با یک ورزشکار مقایسه کرد. فرض کنید یک ورزشکار به جای تمرین و رژیم غذایی خوب، غذاهای نامطبوع بخورد و از حالت ورزشکاری خارج شود. بهطور طبیعی وقتی چنین روندی پیش رود، این ورزشکار تبدیل به یک عنصر بیمصرف و بیخاصیت میشود. سینمای بعد از انقلاب نیز نتیجه یک روند است. یعنی سینمای ما از اواسط دهه 70 با برداشته شدن برخی از موانع و شروط دچار نوعی استحاله شد. در همان دوران، برخی از سینماگران نسبت به مسیری که طی میشد هشدار میدادند. مجید مجیدی ازجمله فیلمسازهایی بود که در دهه 70 بارها گفت که سینمای ایران به سوی ابتذال میرود و یک بار نیز در نامهای به رئیسجمهور دولت وقت، سینمای دوره او را مبتذل ارزیابی کرد. حتی یادم هست که در پایان اولین دوره جشنواره فیلم فجر، پس از دوم خرداد سال 76 مرحوم سیف الله داد، معاون سینمایی وقت در کنفرانسی مطبوعاتی عملا به خاطر ابتذال حاکم بر جشنواره عذرخواهی کرد.»
رئیسپیشین انجمن منتقدان و نویسندگان سینما در ادامه بیان میکند: «روند رو به ابتذال سینمای ایران از آغاز فعالیت دولت یازدهم سرعت بیشتری یافت. به طوری که ویژگیهای سینمای قبل از انقلاب بار دیگر غلبه یافت و در نتیجه این سینما بهطور آشکاری، سوی افول رفت و پوکتر شد. چون تفکر به آن تزریق نمیشود و دستاندرکاران و سیاستگذاران و مدیران سینمای ما نیز چشم اندازی برایش طراحی نمیکنند. تا آن حد که به یک موجود فربه اما فاقد مغز تبدیل شده است. اگر همین روال پیش رود، وضعیت سینمای ایران بدتر از این هم خواهد شد.»
ترویج ابتذال با اهداف سیاسی
اگر از سینما فراتر برویم و کل فضای فرهنگی کشور را در نظر بگیریم، میبینیم که مسئله آثار مبتذل و سخیف، در عرصههای دیگر هم قابل ردیابی است. تئاتر، مدت هاست که با موج نمایشهای هنجارشکن و ضدارزش مواجه است. بازار نشر نیز از کتابهای زرد و غیراخلاقی رنج میبرد. اتفاقا در سالهای اخیر ناشرانی رو به چاپ چنین آثاری آوردهاند که گرایشهای فکری و سیاسی خاصی دارند. یعنی اغلب دیده میشود که این ناشران جبهه شبه روشنفکری هستند که رمانهایی با مضامین سخیف را راهی کتابفروشیها میکنند. در سینما نیز همین جریان در حال پی گیری است. در دو دهه گذشته، عمدتا کارگردانهای سطح پایین یا تهیه کنندگانی که صرفا اهداف تجاری داشتند، فیلمهایی آلوده به لودگی را میساختند. اما جریان جدید فیلمهای سخیف، عموما توسط فیلمسازهای مدعی روشنفکری و کارگردانهای دارای رویکردهای خاص سیاسی تولید میشود. به همین دلیل هم برخی کارشناسان معتقدند که گرایش شبهروشنفکرها به تولید فیلمهای سخیف، بخشی از یک پروژه سیاسی است. بطور مثال، محمدتقی فهیم، منتقد سینما در یک برنامه تلویزیونی گفت: «جریان انحرافی فکری راه افتاده که تولیداتی به ما میدهد که دچار ابتذال و سطحی گرایی است، از خطوط قرمز رسمی گذشته و روی ارزشهای مردم پا گذاشته است.این طیف از فیلمسازها میخواهند برای دموکراتیک کردن جامعه ابتذال را رواج دهند.»
همچنین سعید مستغاثی، در این باره به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «امروز این مدعیان شبه روشنفکری هستند که دچار ابتذال شدهاند. البته این مسئله در دوران طاغوت هم سابقه داشت. مثل احمد شاملو که فیلمنامه تعدادی از فیلمفارسیهای آن دوران را مینوشت. این قضیه امروز هم در حال تکرار است و مدعیان شبه روشنفکری، یک سری تصاویر متحرک را به نام سینما به خورد مردم میدهند. چون به نظر من 90 درصد این گونه آثار اصلا سینما نیست و باید از این هنر رفع اتهام کرد.»
وی میافزاید: «خود این فیلمسازها هم متوجه شدهاند که مردم دیگر گول فیلمهای پرادعای آنها را نمیخورند و از آن همه چرکنمایی خسته شدهاند. همان طور که در زمان شاه هم سینمای شبه روشنفکری دو وجه داشت؛ هم ابتذال، هم موج نو. مثل فیلمسازهایی چون بهمن فرمان آرا، منوچهر صادق پور، مهدی میثاقیه و... که هر دو جنبه را پیش میبردند؛ هم فیلمهای به اصطلاح موج نو میساختند و هم فیلمهای مبتذل. چون شبه روشنفکری یک دکان است؛ یک جریان بدون فکر و هویت که بیمار هم هست و به همین دلیل هم نمیتواند درست حرکت کند؛ تلو تلو میخورد و به هر طرف میافتد.»
صحبت این کارشناس درباره دودوزه بازی کردن شبه روشنفکران در سینمای قبل از انقلاب، امروز هم درباره این طیف درحال تکرار است. به عنوان مثال، کارگردانی که آثار قبلیاش در حوزه فمنیستی و اجتماعی بود، اخیرا فیلمی ساخته پر از هجویات و بدون ساختار سینمایی! همچنین کارگردان دیگری که فیلم قبلیاش یک اثر سیاسی و پر از کنایه به نظام بود، امروز فیلمی را روی پرده برده که از ابتدا تا انتهای آن را شوخیهای جنسی در بر گرفته است! فیلم اخیر یک کارگردان اپوزیسیون نما نیز همین وضعیت را دارد، سینما در آن نیست اما ابتذال فراوان دارد.
نتیجه مدیریت غلط
بنابراین، موج جدید فیلمهای سخیف را میتوان یک پروژه سیاسی دانست. اما نقش مدیریت دولتی سینما در این بین چیست؟ یک بازیگر پیشکسوت معتقد است که تولید و نمایش حجم گسترده فیلمهای سخیف، ناشی از یک «مهندسی مدیریت شده» است.
هوشنگ توکلی کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون در گفت وگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «در دوران مدیریت حجتالله ایوبی و محمدمهدی حیدریان بر سازمان سینمایی، خط مشی تغییرات اساسی در حوزه محتوای سینمایی دنبال میشد. وقتی تفکراتی که طی پنج سال اخیر در ساخت و ساز فیلمها اعمال کردند را مرور کنیم میبینیم مسیری را پیش بردند تا خط قرمزها و محدودیتها را کم کنند و خود را ناجی سینماگران جلوه دهند! البته اگر نتیجه کارشان، اصلاح محدودیتهایی بود که مغایر منافع فرهنگی کشور و منافع سینما بود، ایرادی نداشت، اما این پروژه به ضرر فرهنگ و سینما بوده است و در دوران هر دو مدیر، مجموعه فیلمهایی ساخته شد که خارج از تفکرات اصلی نظام فرهنگی کشور بودند. فیلمهای کمدی اخیر نیز جدا از این خطمشی نیست. وگر نه چند کارگردان یا تهیهکننده بدون تعیین مدیریت، قادر به تولید چنین آثاری نیستند. حتی امکان دارد که خود سازندگان این آثار هم از فیلم هایشان راضی نباشند اما به خواسته مراکز تصمیم گیرنده تن میدهند.»
کارگردان سریال «شهید مدرس» تصریح میکند:«من معتقدم که موج گسترده فیلمهای سخیف، خواسته مدیریت سازمان سینمایی دولت در پنج سال اخیر بوده است. این موج ناشی از یک برنامهریزی مهندسی شده است و مسئول اصلی آن را هم اداره کل ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی میدانیم. چون این اداره، آثار را بازبینی و نظارت کرده و به آنها پروانه ساخت و نمایش داده است.»
وی توضیح میدهد: «ماجرا از این قرار است که بخشی از نیروهای تولید در عرصه سینما در مشورت با اعضای شورای نظارت به این نتیجه رسیدهاند که چنین آثاری تولید کنند. اگر یک یا دو فیلم بود، میشد گفت که اتفاقی یا ناشی از تصمیم شخصی خود فیلمسازهاست. اما وقتی تعداد زیادی فیلم با این وضع ساخته میشود یعنی این جریان اتفاقی نیست.»
توکلی تأکید میکند: «نگرانی ما این است که سینمایی که 40 سال برای آن زحمت کشیده شده تا به جایی برسد و در دنیا شناخته شود، تحت تأثیر این سیاستگذاریهای غلط مدیریتی به راحتی آسیب ببیند و رفته رفته حذف شود. به همین دلیل هم باید نخبگان و اهالی نظر طی جلساتی با مسئولان سازمان سینمایی حرف بزنند و اجازه ندهند تا فضای سینما بحرانی شود و مسئله حل شود. به ویژه با حضور مدیریت جدید سازمان سینمایی باید این تعاملها ایجاد شود.»