به بهانه سریال «افسانه اوک نیو»
ما و افسانههای کرهای
انوشه میرمرعشی
از سال 1385 که سریال «جواهری در قصر» (یانگوم) از شبکه دو سیما پخش شد؛ فصلی از سال نیست که سریالی کرهای از تلویزیون پخش نشود. چنانکه در حال حاضر «افسانه اوکنیو» از شبکه سه سیما در حال پخش است و توانسته نظر مخاطبان زیادی را به سوی خود جلب کند...
اما این سریالها چه پیامدهای مثبت و منفیای برای فرهنگ و باورهای بیننده ایرانی دارد؟ هدف از ساخت این سریالها و فروش آن به کشوری مانند ایران چیست؟ و آیا پخش سری به سری این مجموعههای داستانی کرهای از سیمای جمهوری اسلامی به صلاح است؟ اینها سؤالاتی است که در این مطلب سعی کردیم به آن پاسخ دهیم...
«افسانه اوکنیو» داستان زندگی دختری بسیار باهوش و پرتلاش به نام اوکنیو است که در زندان متولد شده و در آنجا از افراد مختلف مهارتهای زیادی یاد گرفته و از این مهارتها در راه مبارزه با انسانهای ظالم و کمک به مردم استفاده میکند. او میخواهد بداند که پدرش چه کسی است و مادرش توسط چه کسی به قتل رسیده است...
افسانه اوک نیو درست مانند افسانههای «یانگوم» و «دونگی» بیانکننده تلاش دختری قهرمان برای رسیدن به جایگاه بالای اجتماعی و انجام کارهای بزرگ است. این سریال هم مانند سریالهای مشابه خود نکات مثبت و منفی دارد که ابتدا به بیان نکات مثبت آن میپردازیم:
مبارزهای مدام و سخت میان خیر و شر
آنچنانکه خداوند در آیه هشتم سوره شمس میفرماید به همه ابنای بشر «تقوا و فجور»(1) الهام شده، در همه جای دنیا – حتی کسانی که اهل کتاب نیستند و پیرو ادیان شرکآلودند – هم تقابل خیر و شر درک میشود.
برهمین اساس و البته به جهت روحیه شرقی مردمان کره جنوبی، تقابل خیر و شر و مبارزه دائمی آدمهای مثبت داستان با آدمهای منفی و پلید صفت، از موضوعات اصلی بسیاری از افسانههای کرهای محسوب میشود. در این افسانهها قهرمان داستان که نماینده افراد مثبت هستند با توطئههای فراوان و رفتارهای مکارانه جریان منفی مبارزه میکنند و در نهایت هم پیروز میشوند.
قطعا برای بسیاری از مردم جهان و از جمله مردم ایران که مسئله خیر و شر و مبارزه برای از بین بردن بدیها موضوع مهمی محسوب میشود، چنین داستانهایی (از جمله افسانه اوک نیو) جذاب است.
بیننده ایرانی از اینکه داستانی را دنبال میکند که انسانهای مثبت آن با کار و تلاش و تفکر به دنبال شکست انسانهای شرور و توطئههایشان هستند؛ لذت میبرد و آن را تاییدکننده تفکر اسلامی و ایرانی خود در مبارزه با طواغیت و ظالمان جهان میداند.
تقدیر از روحیه تلاشگری
و هوشمندی قهرمان داستان
برای کشوری مانند کره جنوبی که تاریخ کوتاه مدتی دارد و هویتش در گذشته و حتی تاحدودی امروز، با کشور چین تعریف میشود؛ «قهرمان سازی و تاریخ سازی» بسیار مهم است. به همین دلیل کمپانیهای فیلم و سریالسازی در این کشور تلاشی جدّی برای هویتتراشی و تاریخسازی (عمدتا افسانهگونه و خیالی) دارند.
اما از نگاه بیننده ایرانی که شدیدا در فیلمها و سریالهای خود دچار خلأ قهرمانپروری از سوی اصحاب رسانه است، دیدن قهرمانهایی که با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند و از پس توطئهها برمی آیند، بسیار جذاب است.
پوشش و رفتار عفیفانه
از آنجا که در شرق و قطعا در ایران بیحیایی و پوششهای زننده و بدن نما مذموم است، دیدن سریالهای خارجی که در آن پوشش زنان و مردانِ داستان عفیفانه و کامل است میتواند فوقالعاده جذاب باشد. دیدن مداوم فیلمها و سریالهای غربی که مروج بیحیایی و رفتارهای خشن و دور از عاطفه است، مردم را به سوی سریالهایی که در آن رفتار آدمها براساس احترام و حیا تعریف میشود، جالب و دوست داشتنی است.
***
نکات بالا، وجوه مثبت پخش سریالهای کرهای را بیان میکند؛ وجوهی که میتواند الگویی برای فیلم و سریال سازان داخلی باشد تا براساس آن داستانهایی طراحی کنند و بسازند که روایتکننده زندگی قهرمانان داخلی، مروج عفاف و حیا و پیروزی حق و خیر بر باطل و شر باشد...
اما این سریالهای کرهای نکات و وجوه منفی هم دارد که باید حتما به آن توجه کرد:
برزخ اعتراض یا توجیه نظام کاستی
در میان برخی از ملتها و از جمله ژاپن، هند و کره، تقسیمبندی ظالمانه طبقاتی بر فرهنگشان حاکم است به نام «نظام کاستی». کاست به معنای طبقه، نژاد و تبار است. و نظام کاستی یعنی طبقهبندی اجتماعی که در آن گروهها و طبقات اجتماعی از طریق «ارث» تعریف میشوند. در فرهنگهایی که نظام کاستی بر آن حاکم است هر فرد از یک طبقه تنها میتواند مشاغل مربوط به طبقه خود را دارا باشد و باید در طبقه خود ازدواج کند. براساس این تفکر اگر فرد فوقالعاده باهوشی در طبقه بردگان وجود داشته باشد، نهایت پیشرفت او این است که به جای بردگی برای طبقات متوسط مثل تجار، میتواند برده طبقه دربار شود!
از آنجا که این تفکر ظالمانه اجتماعی مورد تایید بسیاری از عقلای جهان نیست، عمده کارگردانان و سریالسازان کرهای در برزخی از اعتراض و تایید ضمنی نظام کاستی حاکم بر جامعه شان هستند. گاهی در داستانهایشان به آن اعتراض میکنند، مانند تغییر قانون دربار برای به قدرت رسیدن «ته وون» پسر «عالیجناب یون» و گاهی توجیه و تایید این نظام کاستی در بخشهای دیگری از سریال. بنابراین اصلا عجیب نیست که در سریال اوک نیو، هر فرد در طبقه خودش میتواند پیشرفت کند. و اگر اوکنیو میتواند به مقام ملکه دربار هم برسد برای این است که مادرش گابی از بانوان دربار بوده است.
گرچه شاید به نظر برسد که چنین مسئلهای در فرهنگ بیننده ایرانی جائی ندارد اما اگر مورد نقد قرار نگیرد ممکن است در ذهن بینندگان نوجوان به شکل ناخودآگاه اثر منفی و جبرگرایانه داشته باشد.
آموزههای هالیوودی ضدخانواده
باید این نکته را در نظر داشت که کشوری مثل کره جنوبی بعد از جنگ جهانی اول تحت تاثیر شدید بلوک غرب و مشخصا کشور آمریکا قرار گرفت. یعنی بعد از جدایی دو کره (جنوبی تحت سیطره سیاسی آمریکا و شمالی تحت سیطره شوروی) تهاجم فرهنگی و رواج تفکر و سبک زندگی غربی در آن به شکل جدی دنبال شد. این تهاجم به حدی بوده و البته همچنان هست که نشانههای آن در سریالهای کرهای به عیان دیده میشود و از آنجا که نویسندگان، کارگردانان و اتاق فکرهای تولید فیلم و سریال در کشور کره جنوبی به طرز باورنکردنی تحت تاثیر آموزههای هالیوود عمل میکنند، در بسیاری از سریالهای کرهای و از جمله «اوکنیو» ترویج تفکر خانواده ستیزی دیده میشود.
به طور مثال درست به شیوه فیلم و سریالهای غربی، انسانهای خوب داستان خانواده ندارند. هیچ کودکی در سریال وجود ندارد و اتفاقا آدمهای بد و منفی داستان دارای نقشهای خانوادگی هستند (مانند بانو جانگ که مادر و همسر است) و برعکس انسانهای خوب داستان مثل استاد، ارباب جی(پدرخوانده اوک نیو که او را در زندان بزرگ کرده) خانوادهای ندارند.
اعتبار بخشی به خانههای فساد
و زنان بدکاره!
در کنار تقبیح ارزش خانواده، در بسیاری از سریالهای کرهای برای «خانههای فساد» که در ترجمه «مهمانخانه» (مهمانخانه سوسورو) نامیده میشود نقش بسیار مهمی در پیشبرد داستان در نظر گرفته شده است. در این خانههای فساد، زنان بدکارهای هستند که نگاه منفی نسبت به آنها در جامعه دیده نمیشود. این افراد در هرم قدرت جایگاه ویژهای دارند و جزو بازوهای کمکی انسانهای خوب داستان در اجرای نقشه هایشان تعریف میشوند.
تایید روابط آزادجنسی و تحقیر نهاد خانواده البته بلایی است که غرب بر کشور کره نازل کردهاما متاسفانه ترکش آن به شکل غیرمستقیم در سریالی مانند افسانه اوک نیو، بیننده ایرانی را هم هدف قرار میدهد.
رشوه دادن و رشوه گرفتن مشروع!
جالب است که در سریالهای کرهای هم آدمهای خوب اهل رشوه دادن و رشوه گرفتن هستند و هم آدمهای بد. اینکه مشروعیت دادن به رفتاری مذموم و مخرب در نظام اجتماعی و سیاسی یک کشور، در کره جنوبی چه تبعاتی برای آنها دارد، شاید برای بیننده ایرانی چندان مهم نباشد اما اگر این آموزه غلط و مشروعیت بخشی بخواهد روی ذهن او اثر بگذارد قطعا برای ما خطرناک خواهد بود.
مشروعیت شکنجه دادن
برای اعترافگیری!
در بسیاری از سریالهای کرهای آدمها – چه از گروه انساهای خوب و مثبت و چه از گروه انسانهای بد و منفی_ موقع دستگیری و بازجویی باید شکنجه بشوند. شکنجه جزئی از دستگاه اداری و حکومتی است و به اصل وجودیاش نباید اعتراض کرد. فقط اگر شکنجه شدهها از گروه آدمهای مثبت سریال بودند باید برایشان دلسوزی کرد و اگر شکنجه شدهها از گروه آدم منفیها بودند، حق شان بوده که شکنجه شوند!
اینکه چرا در کره این مسئله امری پذیرفته شده است را باید در رابطه حکومت این کشور با کشور آمریکا دید. یعنی دلیل آن را باید در این موضوع دانست که مردم کره حتی گاهی اجازه برگزاری یک تظاهرات آرام برای اعتراض به تجاوز مستشاران نظامی آمریکایی به دختران و زنان کرهای را ندارند! و کشورشان نمیتواند نظری مخالف با سیاستهای آمریکا داشته باشد...
در واقع معترضان به سیاستهای مستعمره گونه حکومت کره در مقابل آمریکا در این سریالها باید بدانند که در صورت اقدام عملی با چه شکنجهای روبرو میشوند و البته باید حق شکنجه افراد را از سوی آمریکاییها در پایگاههای نظامیای چون «گوآنتانامو» به رسمیت شناخت!
***
نکات بالا از جمله وجوه منفی است که میتواند برای بیننده ایرانی تاثیرات مخربی داشته باشد. که البته با بیان نقادانه این وجوه میتوان از تاثیرات مخربش کم کرد.
در عین حال باید دانست که بیداری و آگاهی بیننده ایرانی در مقابل سریالهای کشوری که برخی از محصولاتش بازار ایران را قبضه کرده و کارگر ایرانی را بیچاره! و همچنین در تحریمهای نفتی آمریکا علیه ایران همراهی کامل دارد، میتواند زاویه نگاه جدیدی را برای خرید و پخش سریالهای کرهای از سوی مسئولین سیمای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند...
ــــــــــــــــــــــــــ
1- فالهمها فجورها وتقواها - پس خیر و شر را به انسان الهام کردیم.