مدح خوب و بد از منظر قرآن
هادی سلطانی
مفهومشناسی مدح و تفاوت آن با حمد
مدح و مداحی، در اشتقاق کبیر با حمد نزدیک است؛ از این رو میتوان مدح را نوعی از حمد و ستایش دانست که البته تفاوتهای لطیف میان دو واژه از نظر معنایی وجود دارد. مدح برای عاقل و غیرعاقل و نیز نسبت به صفات و فضلیتهای اکتسابی و غیراکتسابی و کارهای اختیاری و غیراختیاری انجام میشود، اما حمد تنها نسبت به عاقل و نسبت به صفات اکتسابی و کارهای اختیاری پسندیده انجام میشود. البته حمد انسان نسبت به همه دادهها و گرفتههای الهی است؛ زیرا هر چه خدا نسبت به انسان میکند، براساس حکمت، علم و قدرت الهی است؛ بنابراین، همواره خیری در کارهای الهی نسبت به انسان است که موجب آن میشود تا انسان بگوید: الحمدلله رب العالمین.
همچنین در مدح، غلو راه مییابد، در حالی که در حمد اینگونه نیست؛ از این رو مدح به دو قسم مثبت ارزشی و منفی ضدارزشی تقسیم میشود. بر این اساس گاه سخن از مدح خوب و گاه سخن از مدح بد است که نوعی تملق نیز به شمار میآید، اما حمد همواره پسندیده و ارزشی است؛ زیرا در آن غلو و تملق راه نمییابد؛ چرا که حمد نسبت به حقایق در سطح و مناسب با آن حقیقت بیان میشود.(لسان العرب، ج 3، ص 155؛ کتاب العین، ج 3، ص 188و 189، واژه «الحمد»؛ لسان العرب، ج 2، ص 589، واژه «المَدح»؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 19؛ المفردات فی غریبالقرآن، ص 256)
در روایات از مدح و ستایش نسبت به افراد بدکار نهی شده است؛ زیرا آنان را تشویق به زشت کاری و بدکاری میکند و بستری برای گرایش مردم به ضدارزشها و نابهنجاریها به جای ارزشها و هنجارها میشود. به عنوان نمونه پیامبراکرم(ص) میفرماید: إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اِهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ؛ هرگاه فاجري مدح شود، عرش خداوند به لرزه درمیآيد و پروردگار، غضب میكند. (تحفالعقول، ابن ابی شعبه، ص 89، حدیث 221)
مولوی در این باره میسراید: میلرزد عرش از مدح شقى/ بدگمان گردد ز مدحش متقی.
از نظر آموزههای اسلامی، حمد انسان نسبت به انسان همانند حمد نسبت به خدا، جایز و روا است، البته هر حمدی نسبت به هر کسی به حمد خدا باز میگردد؛ زیرا خدا خاستگاه و ریشه نیک و خیری است که در هستی است. در روایات در چرایی حمد دیگران غیر از خدا آمده است: مَنْ لَمْ يَحْمَدِ النَّاسَ لَمْ يَحْمَد اللهَ؛ هرآن كس كه مردم را حمد و ستایش نكند، خداوند را نستوده است.(تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 1، ص 179)
باید توجه داشت که در فرهنگ اصیل اسلامی و عربی، گفته نمیشود: مدحت الله؛ خدا را مدح کردم؛ در حالی که گفته میشود: حمدت الله؛ خدا را حمد کردم. به سخن دیگر، مدح برای خدا به کار نرفته بلکه برای خلق خدا به کار میرود؛ در حالی که حمد گفتن برای خدا و خلق روا است؛ به عبارت دیگر مدح برای اکتسابی و غیراکتسابی، اختیاری و غیراختیاری و نیز عاقل و غیرعاقل به کار میرود، در حالی که حمد اینگونه نیست. از همین رو راغب مینویسد: حمد اخص از مدح است؛ چرا که ثنای در فضایل است.
ارزش و اهمیت مدح و ستایش
انسان نه تنها خوبیها و زیباییهایی را دوست میدارد، بلکه در برابر برخی از آنها چنان گرفتار احساسات و عواطف میشود که از شگفتی نمیتواند احساسات و هیجانات خویش را بروز ندهد. این گونه است که به مدح و ستایش گفتاری و زبانی آن اقدام میکند تا این گونه علاقه مندی وشگفتزدگی خویش را از آن امر نیک وزیبا و خوب بیان کند و به شکلی تخلیه هیجانات کند.
البته انسان به طور طبیعی نسبت به امور و نیز کارهای بد و زشت، واکنش منفی بروز میدهد و به ابراز تنفر و انزجار میپردازد؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآن، ذات و فطرت انسانی به گونهای آفریده شده که نسبت به حق، خوبی، زیبایی و مانند آنها، شناخت و گرایش دارد و نسبت به نقیض و ضد این امور یعنی باطل، بدی، زشتی و مانند آنها گریزش دارد؛ مگر آنکه با تربیت و تعلیم دیگران و عوامل وسوسهگر درونی و بیرونی این شناخت و گرایش فطری که جزو سنتهای الهی است، دفن یا ممهور شده باشد که دیگر چنین گرایش و گریزشی نشان نمیدهد. (شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30؛ بقره، آیه 7 تا 12)
به هر حال، طبیعت و فطرت انسانی اقتضای آن دارد که نسبت به امور خوب و نیک و زیبا گرایش نشان داده و به مدح و ثنای آن بپردازد؛ چرا که این گونه به نوعی همذاتپنداری با آن را در خود احساس میکند. این همذات پنداری میتواند آثار مثبت و منفی داشته باشد؛ مثلا کسی که با بدی و بدکاران هم ذات پنداری دارد، خدا او را در زمره آنان قرار میدهد؛ بهطور مثال همه امت صالح را به جرم کشتن ناقه صالح پیامبر مجازات میکند؛ با اینکه تنها یک نفر ناقه صالح را پی میکند و میکشد؛ اما به سبب آنکه همگی با آن شقی همذاتپنداری داشتند، مجازات میشوند.(شمس، آیات 11 تا 15)
اصولا از نظر قرآن، هر کسی نسبت به هر کسی و هر چیزی از خوب و بد گرایش داشته باشد و مثلا تحت ولایت دوستی و سرپرستی آنان برود، از همان جماعت شمرده میشود و احکام همان جماعت بر آنان بار میشود؛ از همین رو بصراحت میفرماید:اى كسانى كه ايمان آوردهايد يهود و نصارى را سرپرست و دوستانی در این اندازه مگيريد كه بعضى از آنان سرپرستان و اولیای بعضى ديگرند و هر كس از شما آنها را به ولایت گيرد، از آنان خواهد بود. آرى خدا گروه ستمگران را راه نمى نمايد. (مائده، آیه ۵۱)
بنابراین، مدح و ستایش افراد خوب یا بد، به معنای همدلی بلکه هم ذات پنداری با آنان است که موجب میشود تا همان آثاری که برای آنان است، برای ستایشگر نیز باشد.
از دیگر آثاری که برای مدح و ستایش میتوان گفت، ترغیب خود و دیگران به انجام آن کار است. از همین رو خدا به منظور تشویق مردمان برای انجام کارهای نیک و اعمال صالح مانند انفاق، به ستایش و مدح انفاقگران میپردازد.(بقره، آیه 267) اینکه خدا خود را در این آیه «حمید» میداند هم به معنای مفعولی آن یعنی محمود و هم به معنای فاعلی یعنی حامد است؛ بنابراین، خدا به یک معنا حامد و ستایشگر اهل انفاق است تا این گونه مردمان را به این عمل صالح و نیک تشویق کند.(مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 656)
ستایش و مدح پسندیده و ناپسند
از نظر آموزههای وحیانی برخی از ستایشها و مدحها، پسندیده و برخی نیز ناپسند است. شناخت هر یک میتواند در انجام درست مدح بسیار مفید و سازنده باشد؛ زیرا انسانها همان طوری که دارای حقوقی هستند، مکلف و موظف به انجام کارهایی هستند که آثار خوب و بد آن به خودشان بازمیگردد. انسان باید بداند چه کاری را چگونه انجام دهد تا در سبک زندگی خویش در مسیر سبک قرآنی حرکت و عمل کند.
خدا در قرآن بیان میفرماید که برخی از افراد خواهان مدح و ستایشی هستند که شایسته آن نیستند؛ به عنوان نمونه برخى عالمان اهل کتاب، از پیروان خویش، براى کاری که نکردهاند، انتظار مدح و ستایش دارند.(آل عمران، آیات 187 و 188) پس همانطوری که انتظار ستایش نسبت به کار نکرده، انتظار نادرست و ناپسندی است، ستایش چنین افرادی نیز نادرست و خطا خواهد بود.(همان)
از نظر قرآن، کسانی که برای کار نکرده خویش انتظار مدح و ستایش دارند، خود را برای عذابهای دنیوی و اخروی آماده کنند.(همان) به نظر میرسد که مداحان چنین افرادی نیز باید خود را در زمره این افراد بدانند و خود را آماده عذابهای دو سرا کنند؛ زیرا حکم آنها نیز جدا از حکم ممدوحانشان نخواهد بود؛ چون چنین اشخاصی تحت ولایت ممدوحان خویش هستند و به حکم « فانه منهم» همان احکام و آثار بر آنان بار خواهد شد.
خدا در قرآن به مداحان و ممدوحان خطاکار و زشت کار هشدار میدهد که بهره آنان دوزخ خواهد بود. از نظر قرآن، آتش جهنم، عذاب مدحکننده پادشاه ستمگر است(هود، آیه 113)؛ زیرا از پيامبر (ص) روايت شده است: كسى كه سلطان ستمگرى را به علت طمع به او ستايش كند، در آتش،همنشين او مى شود. خداوند ـ عزّوجل - فرمود: و لا تركنوا.... (امالى صدوق، ج 5، ص 426، ح 1؛ من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 11)
بر این اساس، گرایش به ستمگران از جمله پادشاهان و قرار گرفتن به عنوان رکن و ستونی از ارکان آنان، خود عامل مهم در عذاب دوزخ خواهد بود. به سخن دیگر، کسانی که به مدح ظالم میپردازند در حقیقت به مدح ظلم اقدام میکنند و این گونه نه تنها گرایش خویش را به نمایش میگذارند، بلکه به عنوان رکنی از ارکان ظالم و ظلم عمل میکنند؛ زیرا مدح و تبلیغات نسبت به ظلم ظالم عامل تحکیم و تقویت ارکان ظلم میشود. بنابراین، مداحان ظلم ظالم و ظالمان یکی از ارکان اصلی ظلم به شمار میروند و مجازات آنان نیز به سبب همین رکن قرار گرفتن آنان خواهد بود.
خداستایی به جای خودستایی
از دیگر مواردی که در قرآن به عنوان مدح مذموم و ستایش ناپسند معرفی شده است، مدح نسبت به خویش است. اینکه انسان به خودستایی بپردازد، عمل ناپسند و زشتی است که باید از آن اجتناب کرد.(نساء، آیه 49) کسانی که به جای تزکیه عملی و خودسازی رفتاری و کرداری به تزکیه گفتاری رو میآورند و خود را پاک و منزه از عیوب میدانند، در حقیقت گرفتار خودستایی و مدح ناپسند هستند. از همین رو خدا بصراحت میفرماید: فَلاَ تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ؛ خود را به زبان، تزکیه نکنید و نستایید.(نجم، آیه 32)
پس همان اندازه که تزکیه عملی و رفتاری پسندیده و خوب است(شمس، آیه 9)، تزکیه گفتاری در قالب خودستایی مذموم و ناپسند است که انسان باید از چنین ستایش و مدحی نسبت به خود دست بردارد.(نساء، آیه 49؛ نجم، آیه 32) و به عبارت دیگر به جای خودستایی، خودستانی و بازخواست از نفس خود کند.
از آیات قرآن به دست میآید که حضرت یوسف(ع) یا همسر عزیز مصر پس از آگاهی و توبه، به این نکته توجه میدهد که خودستایی کاری بس نادرست است و انسان نمیبایست خود را از کارهای زشت و خطا مبرا و پاک داند؛ زیرا هر آن ممکن است در دام وسوسههای نفسانی یا ابلیسی و شیطانی قرار گیرد(یوسف، آیه 53)؛ زیرا این خودستایی موجب میشود تا از خود و احتمال خطرها غافل شود و از همان جایی که اطمینان به خود کرده است، ضربه بخورد.
از نظر قرآن کسانی دست از خودستایی برمیدارند که متوجه عنایت و فضل الهی باشند که نسبت به آنان شده و هر چه دارند از خدا دارند. (همان) اما کسانی که هر چیزی حتی صفات و فضایل غیر اکتسابی مانند اندام زیبا و سپید و عقلانیت و هوش و ذکاوت را به خود نسبت میدهند و از خدا غافل هستند؛ چنین افرادی همانند نمرود، فرعون و قارونی هستند که گرفتار خودستایی میشوند و این گونه سقوط میکنند.(بقره، آیه 258؛ زخرف، آیه 52؛ قصص، آیه 78)
چنانکه گفته شد خودستایی موجب غفلت انسان از اموری چند میشود که شامل غفلت از ضعفها و ناتوانیهای خود و غفلت از خدایی میشود که این نعمتها را به او داده است. از همین رو قرآن خودستایى انسان را زاییده غفلت انسان از احاطه علمى خداوند نسبت به انسان میداند و به او هشدار میدهد تا از این غفلت خود را برهاند تا به خودستایی نپردازد و به خداستایی اشتغال یابد.(نجم، آیه 32)
البته انسان همان طوریکه باید از خوبی تعریف کند، باید به مدح و ستایش خوبان بپردازد، حتی اگر این خوبان افراد نامحرمی باشند؛ زیرا هدف از این مدح و ستایش، ستایش خوبی و تشویق دیگران به کارهای خوب و ارزشگذاری نسبت به آن است. از این رو دختر شعیب(ع) به ستایش کار موسی(ع) میپردازد و او را به صفاتی چون قوی و امین میستاید (قصص، آیه 26) که به دو جنبه اکتسابی و غیراکتسابی و اختیاری و غیراختیاری آن حضرت اشاره دارد؛ زیرا قوت، امری غیراکتسابی و غیراختیاری است، درحالیکه امانتداری فضیلتی است که با اختیار کسب میشود.
خدا در آیات قرآن از افرادی با عناوین و صفاتی ستایش میکند که بیانگر ستایش از نفس آن عناوین است؛ به عنوان نمونه ستایش و مدح نسبت به ابرار(انسان، آیات 5 تا 12) یا انصار (حشر، آیه 9) یا خداترسان و فروتنان بیمناک(حج، آیات 34 و 35) به معنای مدح و ستایش از بر و نیکی یا نصرت و یاری و نیز فروتنی و خداترسی و مانند آنها است.
اعمال و رفتارهای قابل ستایش
از نظر قرآن انسان میبایست نسبت به اموری به ستایش و مدح بپردازد تا آنها در جامعه و اجتماع ارزشی شود و مردم به انجام آنها گرایش یابند و این فضایل را اکتساب کرده و در سبک زندگی خویش به کار گیرند. از جمله اموری که قابل مدح و ستایش است و افراد دارای این صفات باید ستایش شوند عبارتند از: اجتناب از تکبر(مائده، آیات 82 و 83)، احسان(بقره، آیه 195)، اخبات و فروتنی نسبت به خدا(حج، آیه 34)، اخلاص(انسان، آیه 5)، اخلاق نیکو و عظیم(قلم، آیه 4)، رعایت ادب(قصص، آیات 54 و 55)، اطعام خالصانه(انسان، آیه 12)، اعراض از رفتار و گفتار باطل(قصص، آیات 52 و 55)، اقامه نماز(حج، آیه 35)، امانت داری(قصص، آیه 26)، امر به زکات(مریم، آیات 54 و 55)، امر به معروف(حج، آیه 41)، امر به نماز(مریم، آیات 54 و55)، انفاق(حج، آیه 35)، ایثارگری(حشر، آیه 9؛ انسان، آیه 8)، ایمان(بقره، آیه 62)، باقیات صالحات(کهف، آیه 46)، حلم و بردباری(هود، آیه 75)، بصیرت(ص، آیه 45)، تقوا و پاکی(مریم، آیه 13)، تبری و برائت از ظالمان(تحریم، آیه11) و دهها صفت نیک اخلاقی و رفتاری که موجب تشویق مردم به انجام کارهای نیک و هنجاری وگریزش از نابهنجارها و زشتیها میشود.
انسان باید به گونهای در زندگی عمل کند که مورد مدح و ستایش مردمان قرار گیرد، نه آنکه مردمان او را سرزنش و توبیخ نمایند و برایش هجو بسرایند و زبان به انتقاد بگشایند.