تحلیلهایی که با آمدن ترامپ به خبر تبدیل میشوند(یادداشت روز)
مطالعه تاریخ به ما میگوید، قوانین به اصطلاح بینالمللی را غالبا فاتحان جنگ مینویسند. در دنیای «سیاست منهای اخلاق» نیز طبیعی است، قوانین طوری نوشته شوند که، منافع همین فاتحان جنگ تامین شود. نحوه فاتح شدن هم اصلا مهم نیست. میتوان با بمباران اتمی یک کشور و کشتن صدها هزار زن و کودک بیگناه در کسری از ثانیه، زهرچشم گرفت و پیروز شد و قانون را نوشت، و در همین حین، ادعای دفاع از حقوق بشر را یدک کشید و کشورهای دیگر را به اتهام نقض آن تحریم و توبیخ کرد. میتوان با داشتن صدها کلاهک هستهای که به گفته دانشمندان، میتوانند 8 بار کره زمین را نابود کنند، از لزوم خلع سلاح هستهای و خطرات آن سخنرانی کرد و قانون نوشت! سازمان ملل و سازوکار آن، پس از جنگ جهانی دوم، به شکلی که اشاره کردیم با طی مراحلی از سوی فاتحان جنگ نوشته، تشکیل و تکمیل شد.
تکلیف سایر کشورها نیز مشخص است.کشورهایی که در جنگها شکست میخورند، به ظاهر در این سازوکارها بازی داده میشوند اما با توجه به امتیازهای ویژهای که تشکیلدهندگان چنین سازوکارهایی برای خود قائل میشوند(مثل حق وتو) میتوان نتیجه گرفت، این کشورها را صرفا برای حفظ ظاهر بازی میدهند.
هر چه زمان میگذرد، تایید این نکته که، بسیاری از سازوکارهای بینالمللی که از سوی آن چند کشور تهیه شدهاند، برای تامین امنیت خود آنها بوده نه دنیا، راحتتر میشود. هر چه جلو میرویم مشخصتر میشود که غالب چنین سازوکارهایی صرفا تشکیل شدهاند تا منافع مشروع و نامشروع آنها تامین گردند و اگر گاهی حقی هم به یک کشور معمولی داده میشود، یا مهم نبوده یا برای القای این دروغ بوده که، سازوکارها عادلانه است!
تا پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ، اثبات این «حقایق» نیاز به تحلیل و کمی زحمت داشت. تحلیل را میشود بالا و پایین کرد و روی درستی یا غلطی آن حرف زد اما روی کار آمدن ترامپ کمک کرد، بفهمیم اینکه برخی میگفتند بسیاری از این سازوکارها و به قول برخی، قواعد و چارچوبهای بینالمللی بیش از هر چیز با هدف تامین منافع همانها ساخته شدهاند نه تامین صلح یا گرفتن حق یا جلوگیری از نقض حقوق بشر و...، تحلیل نیست، خبر است.
یک خبرنگار منتقد که چند بار در حمایت از آلسعود مطلب نوشته و موضع گرفته، با نیت نجات آلسعود(نه از بین بردن آن) انتقاداتی را علیه سعودی مطرح کرده است. بن سلمان نیز شخصا دستور قتل فجیع وی در داخل کنسولگری خود در اسلامبول را صادر کرده است. 18 نفر از جلادان سعودی در پوشش دیپلمات وارد کنسولگری شده و با ارهبرقی به جان این خبرنگار افتاده و.... ترامپ خیلی صریح و بیپرده از بن سلمان و قاتلان وحشی خاشقجی حمایت کرد. نه تحلیل کرد، نه حاشیه رفت. صراحتا گفت، بن سلمان، چه خاشقجی را کشته باشد چه نکشته باشد دست از حمایت او بر نمیدارد. تاکید کرد از او 450 میلیارد دلار گرفته و برای مقابله با ایران به نفتش نیاز دارد. همین چند روز پیش هم خبر رسید که طی یک کنفرانس خبری تلفنی گفته، حیات اسرائیل به حمایتهای عربستان وابسته است. نه آمریکا، هیچ یک از کشورهای دارای حق وتو و مدعی دفاع از حقوق بشر، حاضر نشدند عربستان را به دلیل این جنایت به شورای امنیت بکشانند و آن طور که سزاوارش است، تحریمش کنند. چند کشور گمنام اروپایی که اصلا معلوم نیست صادرات سلاحی به عربستان دارند و اگر دارند، ارزش آن چقدر است گفتند، دیگر به این کشور سلاح نمیدهیم. سازمانهای حقوق بشری هم فقط محکوم کردند و بد و بیراه گفتند.
معتقدم هیچ چیز مثل پرونده خاشقجی و جنگ یمن نمیتوانست مدعیان دفاع از حقوق بشر و تشکیلدهندگان برخی سازوکارهای بینالمللی را رسوا و بیاعتبار کند. خیلی حرف است، وزیر دفاع سابق انگلیس در پارلمان این کشور به نمایندگانی که خواستار برخورد با سعودی شدهاند (به خاطر جنایات این کشور در یمن) بگوید، به پول سعودی نیازمندیم، از این پس از این کشور انتقاد نکنید.(این ماجرا پیش از قتل خاشقجی رخ داد). دبیرکل سابق سازمان ملل بگوید، به خاطر پول عربستان نام این کشور را از لیست قاتلان کودکان یمنی پاک میکند، یا رئیسجمهور فرانسه تصریح کند، قتل خاشقجی بد است اما من حاضر نیستم فروش تسلیحات نظامی به این کشور را متوقف کنم! این کشورها بزرگترین مدعیان دفاع از حقوق بشر هستند و همین چند روز پیش علیه ایران در سازمان ملل جلسه تشکیل داده و ما را به نقض حقوق بشر متهم کردند! حال تصورش را بکنید، همین سازمان ملل ریاست یکی از کرسیهای مهم حقوق بشری را به عربستان میدهد!
شاید به جرئت بتوان گفت، رسواییای که پرونده خاشقجی برای این کشورها و سازوکارهایشان به بار آورد و آنها را بیاعتبار کرد، از جنایات هولناک یمن هم بیشتر و شدیدتر است. چرا؟ بخوانید:
بسیاری، جنگ یمن را (ولو جانبدارانه و رسوا) تحلیل میکنند، انصارالله را مقصر و ائتلاف سعودی را تبرئه میکنند. به هر تقدیر وقتی کار به «تحلیل» یک مسئله میکشد (اینجا جنایات یمن) راه دَررویی برای جنایت کسانی که در تحلیلهایشان از آنها حمایت میکنند(اینجا عربستان، آمریکا و امارات) پیدا میکنند. اما وقتی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا)، شخص ترامپ و تقریبا تمام کشورهای دنیا(به غیر از چند کشور مرتجع عربی حاشیه خلیج فارس که حیات و مماتشان به آمریکا وابسته است) تاکید و تصریح میکنند، دستور قتل خاشقجی از داخل دربار سعودی صادر شده و اسناد این جنایات نیز منتشر و سعودی نیز نه نفس وقوع جنایت و شکل کشتن این روزنامهنگار نگونبخت را تایید میکند، اینجا دیگر با تحلیل سروکار نداریم. اینجا دستور بن سلمان برای تکهتکه کردن خاشقجی و فرستادن سر آن به ریاض میشود یک «خبر». در چنین شرایطی نمیتوان از زیر بار مسئولیت آن در رفت و از لزوم حرکت در چارچوبهای بینالمللی، رعایت کنوانسیونهای آنچنانی و.... حرف زد. مگر مثل ترامپ و ماکرون. ترامپ یکجا میگوید، به احتمال زیاد خاشقجی با دستور بن سلمان کشته شده است و در جای دیگر میگوید، خاشقجی را چه بن سلمان کشته باشد چه نکشته باشد ما از عربستان حمایت میکنیم و این اواخر هم گفته، بن سلمان از جنایت و لاپوشانی حتی بیش از خود من متنفر است!
امروز راحتتر میتوان از بیاعتباری حقوق بشر غربی و برخی سازوکارهای بینالمللی حرف زد و از مسئولین خواست، نه در چارچوب و قالبهای تعریفشده آنها، که در چارچوب قالبهای کشور خود حرکت کنند. تصورش را بکنید، در ایامی که چنین سازوکارهایی بیاعتبار شده و انگیزه اصلی تشکیلدهندگان آن عیان شده، عدهای در داخل کشور خودمان، تازه به یاد این افتادهاند که باید، با سازوکارهای بینالمللی پیش رفت. این را میتوان از سخنرانیهای برخی مسئولین محترم، مطالب برخی رسانهها فهمید. توافق آب و هوایی پاریس، سند 2030، FATF و ملحقات آن و... از جمله همین سازوکارها هستند.
ماجرای خاشقجی و جنایات یمن فقط بیاعتبار بودن چنین سازوکارهایی را رو نکرد. نشان داد دنیای امروز دنیای فریب و نظمش، نظم کثیفی است، پس باید با آن مقابله کرد نه همراهی. وقتی آمریکا، فرانسه، انگلیس و دبیرکل سابق سازمان ملل به دلارهای سعودی اشاره کرده و تصریح میکنند، به خاطر پول و تجارت با آلسعود، نمیتوانند قوانینی را که خود نوشتهاند رعایت کنند یعنی، هر کس به شکلدهندگان چنین نظمی پول داد، هر غلطی که خواست میتواند بکند ولو 22 میلیون انسان را به طور سیستماتیک و عمدا گرسنگی دهد تا بمیرند (رئیس سازمان دیدهبان حقوق بشر، پنجشنبه گذشته) در ایامی که اعتبار چنین سازوکارهایی «هوا» شد، صحبت از حرکت در قالب سازوکارهای بینالمللی شبیه به «جوک» است. به سازوکارهای داخلی خودمان رجوع کنید.
تکلیف سایر کشورها نیز مشخص است.کشورهایی که در جنگها شکست میخورند، به ظاهر در این سازوکارها بازی داده میشوند اما با توجه به امتیازهای ویژهای که تشکیلدهندگان چنین سازوکارهایی برای خود قائل میشوند(مثل حق وتو) میتوان نتیجه گرفت، این کشورها را صرفا برای حفظ ظاهر بازی میدهند.
هر چه زمان میگذرد، تایید این نکته که، بسیاری از سازوکارهای بینالمللی که از سوی آن چند کشور تهیه شدهاند، برای تامین امنیت خود آنها بوده نه دنیا، راحتتر میشود. هر چه جلو میرویم مشخصتر میشود که غالب چنین سازوکارهایی صرفا تشکیل شدهاند تا منافع مشروع و نامشروع آنها تامین گردند و اگر گاهی حقی هم به یک کشور معمولی داده میشود، یا مهم نبوده یا برای القای این دروغ بوده که، سازوکارها عادلانه است!
تا پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ، اثبات این «حقایق» نیاز به تحلیل و کمی زحمت داشت. تحلیل را میشود بالا و پایین کرد و روی درستی یا غلطی آن حرف زد اما روی کار آمدن ترامپ کمک کرد، بفهمیم اینکه برخی میگفتند بسیاری از این سازوکارها و به قول برخی، قواعد و چارچوبهای بینالمللی بیش از هر چیز با هدف تامین منافع همانها ساخته شدهاند نه تامین صلح یا گرفتن حق یا جلوگیری از نقض حقوق بشر و...، تحلیل نیست، خبر است.
یک خبرنگار منتقد که چند بار در حمایت از آلسعود مطلب نوشته و موضع گرفته، با نیت نجات آلسعود(نه از بین بردن آن) انتقاداتی را علیه سعودی مطرح کرده است. بن سلمان نیز شخصا دستور قتل فجیع وی در داخل کنسولگری خود در اسلامبول را صادر کرده است. 18 نفر از جلادان سعودی در پوشش دیپلمات وارد کنسولگری شده و با ارهبرقی به جان این خبرنگار افتاده و.... ترامپ خیلی صریح و بیپرده از بن سلمان و قاتلان وحشی خاشقجی حمایت کرد. نه تحلیل کرد، نه حاشیه رفت. صراحتا گفت، بن سلمان، چه خاشقجی را کشته باشد چه نکشته باشد دست از حمایت او بر نمیدارد. تاکید کرد از او 450 میلیارد دلار گرفته و برای مقابله با ایران به نفتش نیاز دارد. همین چند روز پیش هم خبر رسید که طی یک کنفرانس خبری تلفنی گفته، حیات اسرائیل به حمایتهای عربستان وابسته است. نه آمریکا، هیچ یک از کشورهای دارای حق وتو و مدعی دفاع از حقوق بشر، حاضر نشدند عربستان را به دلیل این جنایت به شورای امنیت بکشانند و آن طور که سزاوارش است، تحریمش کنند. چند کشور گمنام اروپایی که اصلا معلوم نیست صادرات سلاحی به عربستان دارند و اگر دارند، ارزش آن چقدر است گفتند، دیگر به این کشور سلاح نمیدهیم. سازمانهای حقوق بشری هم فقط محکوم کردند و بد و بیراه گفتند.
معتقدم هیچ چیز مثل پرونده خاشقجی و جنگ یمن نمیتوانست مدعیان دفاع از حقوق بشر و تشکیلدهندگان برخی سازوکارهای بینالمللی را رسوا و بیاعتبار کند. خیلی حرف است، وزیر دفاع سابق انگلیس در پارلمان این کشور به نمایندگانی که خواستار برخورد با سعودی شدهاند (به خاطر جنایات این کشور در یمن) بگوید، به پول سعودی نیازمندیم، از این پس از این کشور انتقاد نکنید.(این ماجرا پیش از قتل خاشقجی رخ داد). دبیرکل سابق سازمان ملل بگوید، به خاطر پول عربستان نام این کشور را از لیست قاتلان کودکان یمنی پاک میکند، یا رئیسجمهور فرانسه تصریح کند، قتل خاشقجی بد است اما من حاضر نیستم فروش تسلیحات نظامی به این کشور را متوقف کنم! این کشورها بزرگترین مدعیان دفاع از حقوق بشر هستند و همین چند روز پیش علیه ایران در سازمان ملل جلسه تشکیل داده و ما را به نقض حقوق بشر متهم کردند! حال تصورش را بکنید، همین سازمان ملل ریاست یکی از کرسیهای مهم حقوق بشری را به عربستان میدهد!
شاید به جرئت بتوان گفت، رسواییای که پرونده خاشقجی برای این کشورها و سازوکارهایشان به بار آورد و آنها را بیاعتبار کرد، از جنایات هولناک یمن هم بیشتر و شدیدتر است. چرا؟ بخوانید:
بسیاری، جنگ یمن را (ولو جانبدارانه و رسوا) تحلیل میکنند، انصارالله را مقصر و ائتلاف سعودی را تبرئه میکنند. به هر تقدیر وقتی کار به «تحلیل» یک مسئله میکشد (اینجا جنایات یمن) راه دَررویی برای جنایت کسانی که در تحلیلهایشان از آنها حمایت میکنند(اینجا عربستان، آمریکا و امارات) پیدا میکنند. اما وقتی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا)، شخص ترامپ و تقریبا تمام کشورهای دنیا(به غیر از چند کشور مرتجع عربی حاشیه خلیج فارس که حیات و مماتشان به آمریکا وابسته است) تاکید و تصریح میکنند، دستور قتل خاشقجی از داخل دربار سعودی صادر شده و اسناد این جنایات نیز منتشر و سعودی نیز نه نفس وقوع جنایت و شکل کشتن این روزنامهنگار نگونبخت را تایید میکند، اینجا دیگر با تحلیل سروکار نداریم. اینجا دستور بن سلمان برای تکهتکه کردن خاشقجی و فرستادن سر آن به ریاض میشود یک «خبر». در چنین شرایطی نمیتوان از زیر بار مسئولیت آن در رفت و از لزوم حرکت در چارچوبهای بینالمللی، رعایت کنوانسیونهای آنچنانی و.... حرف زد. مگر مثل ترامپ و ماکرون. ترامپ یکجا میگوید، به احتمال زیاد خاشقجی با دستور بن سلمان کشته شده است و در جای دیگر میگوید، خاشقجی را چه بن سلمان کشته باشد چه نکشته باشد ما از عربستان حمایت میکنیم و این اواخر هم گفته، بن سلمان از جنایت و لاپوشانی حتی بیش از خود من متنفر است!
امروز راحتتر میتوان از بیاعتباری حقوق بشر غربی و برخی سازوکارهای بینالمللی حرف زد و از مسئولین خواست، نه در چارچوب و قالبهای تعریفشده آنها، که در چارچوب قالبهای کشور خود حرکت کنند. تصورش را بکنید، در ایامی که چنین سازوکارهایی بیاعتبار شده و انگیزه اصلی تشکیلدهندگان آن عیان شده، عدهای در داخل کشور خودمان، تازه به یاد این افتادهاند که باید، با سازوکارهای بینالمللی پیش رفت. این را میتوان از سخنرانیهای برخی مسئولین محترم، مطالب برخی رسانهها فهمید. توافق آب و هوایی پاریس، سند 2030، FATF و ملحقات آن و... از جمله همین سازوکارها هستند.
ماجرای خاشقجی و جنایات یمن فقط بیاعتبار بودن چنین سازوکارهایی را رو نکرد. نشان داد دنیای امروز دنیای فریب و نظمش، نظم کثیفی است، پس باید با آن مقابله کرد نه همراهی. وقتی آمریکا، فرانسه، انگلیس و دبیرکل سابق سازمان ملل به دلارهای سعودی اشاره کرده و تصریح میکنند، به خاطر پول و تجارت با آلسعود، نمیتوانند قوانینی را که خود نوشتهاند رعایت کنند یعنی، هر کس به شکلدهندگان چنین نظمی پول داد، هر غلطی که خواست میتواند بکند ولو 22 میلیون انسان را به طور سیستماتیک و عمدا گرسنگی دهد تا بمیرند (رئیس سازمان دیدهبان حقوق بشر، پنجشنبه گذشته) در ایامی که اعتبار چنین سازوکارهایی «هوا» شد، صحبت از حرکت در قالب سازوکارهای بینالمللی شبیه به «جوک» است. به سازوکارهای داخلی خودمان رجوع کنید.
جعفر بلوری