ابراز تأسف هم دروغ بود (یادداشت روز)
با وجود این همه خیانت، بدعهدی و دشمنیِ عریان، حالا دیگر لیبرالهای وطنی هم باید به این نتیجه «قطعی» رسیده باشند که، نمیتوان روی دیوار آمریکاییها یادگاری نوشت چرا که امروز، دیر باورترین و حتی نزدیکترین متحدان این کشور هم اعتمادی به آمریکا ندارند. بیاعتمادی اروپا به آمریکا هم، به این معنا نیست که آنها ایران را ترجیح میدهند. اروپا با آمریکا، جمهوریخواه با دموکرات در این دنیا اگر تنها در یک چیز اتفاق نظر داشته باشند آن، «دشمنی با ایران است.» سند این ادعا، «عملکرد» آن چند کشور اروپایی و این دو حزب آمریکایی دستکم طی 5 سال گذشته است، نه اظهارات آنها. عملکرد اروپا در واکنش به خروج آمریکا از برجام چگونه بود؟! در مقابل اعلام رسمی بازگشت تحریمها از سوی ترامپ چطور؟! اروپا جز اعلام تاسف، برای شما لیبرالها چه کرد؟!
اظهارات تازه «مایک پمپئو»، وزیر خارجه آمریکا در گفتوگو با بیبیسی هم نشان میدهد، سه کشور اروپایی حامی برجام یعنی آلمان، انگلیس و فرانسه در بازگشت رسمی تحریمهایی که قرار بود با مذاکرات هستهای لغو شوند (و هرگز لغو نشدند) نه تنها هیچ اختلاف نظری ندارند بلکه برای آن حتی، متاسف هم نیستند:
«ائتلاف بزرگی داریم که به ما در تحریمها کمک میکنند. کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای خاورمیانه از تحریمها حمایت میکنند. حتی ۳ کشور اروپایی هم با اینکه در برجام ماندند، از تحریمها حمایت میکنند.»
ترامپ با همه آن صفات پلیدش، یک ویژگی دارد و آن اینکه به خیلیها فهماند، چرا 40 سال است ما «مرگ بر آمریکا» میگوییم و فریاد میکشیم، نباید به اروپا اعتماد کرد. اینکه چرا در داخل برخی نمیخواهند موضوع به این سادگی را بفهمند، مسئله دیگری است که در همین وجیزه به آن هم خواهیم پرداخت.
انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا روز سهشنبه برگزار و نتایج تقریبا قطعی آن هم اعلام شده است. خلاصه اگر کنیم، مجلس سنا به جمهوریخواهان و مجلس نمایندگان هم پس از 8 سال به دموکراتها رسید. رسیدن اکثریت کرسیهای مجلس نمایندگان به دموکراتها طبیعتا باید باعث خوشحالی دموکراتهای آمریکا شود و حداکثر، باید باعث شادی هواداران این حزب نیز شده باشد. اما گروهی در ایران خودمان هستند که از این پیروزی بیش از دموکراتها خوشحالند! شادی کردن در ایران برای پیروزی یک حزب در آمریکا شاید بزرگترین دلیل راقم این سطور برای بیان این ادعا باشد که، این جریانِ خوشحال، هیچ برنامه و هیچ توانی برای اداره امور کشور آن هم پس از 5 سال مسئولیت ندارد. همین خوشحالی بزرگترین دلیل شکستخوردگی این جریان سیاسی است. واقعا چرا باید یک جریان سیاسی در ایران که از قضا مسئولیت هم دارد یا اطراف مسئولین پرسه میزند! از پیروزی یا شکست یک جریان سیاسی در یک کشور خارجی بیش از خود آنها خوشحالی کند؟! آیا این خوشحالی به این معنا نیست که ما دست روی دست گذاشته و، سعادت و شقاوت کشور، اقتصاد و معیشت مردم را به تحولات سیاسی یک کشور دیگر گره زدهایم؟! اینگونه ذوقزدگی آیا به این معنی نیست که هیچ عُرضه و توانی برای اداره امور کشور نداریم و به آمدن و رفتن یک جریان آن هم چند هزار کیلومتر آن طرفتر دل خوش کردهایم؟! شاید عدهای بگویند، دموکراتها از جمهوریخواهان و ترامپ بهترند. اوباما را هم شاهد مثالشان بیاورند و بگویند، او مودب بود و...اما مرور تاریخِ تحریمهای آمریکا علیه ایران عزیز نشان میدهد طی 40 سال گذشته، کینه و دشمنی دموکراتها هیچ از کینه و دشمنی جمهوریخواهان کم نداشته و این جریان حتی بیش از جمهوریخواهان(بیش از دو برابر) ایران را تحریم کرده است و در این میان، اوباما با
11 دور، رکورددار اعمال تحریم علیه ایران است که گزارش آن را امروز منتشر کردهایم.
مجددا تاکید میکنیم، اختلافات بین جمهوریخواه و دموکرات، آمریکا و اروپا هست اما نه بر سر دشمنی با ایران. اینها شاید در شکل و روش دشمنی اختلاف داشته باشند اما هدفشان با هم«مو» نمیزند.
مسیری را که طی 5 سال گذشته(حتی 40 سال گذشته) طی کردیم یک «محک جدی» بود برای ارزیابی درستی یا غلط بودن دشمنی با آمریکا و اعتماد کردن یا نکردن به آن سه چهار کشور در اروپا. شاید عجیب به نظر برسد اما هنوز عدهای در کشور هستند که معتقدند، باید به ترامپ اعتماد و راه خسارتباری را که در مذاکرات هستهای رفتیم را دوباره تکرار کرد! تصور نمیکنیم امروز در این جمله که «آمریکا کشوری بدعهد و
غیر قابل اعتماد است» اختلاف نظری در ایران وجود داشته باشد. همینطور در اینکه، یک کشور با نزدیکی یا دوری از یک کشور دیگر «پیشرفته» یا «عقب افتاده» نمیشود. ممکن است
کره شمالی را مثال بزنند. بگویند این کشور از آمریکا فاصله گرفت و به این وضع افتاد. برای باورپذیرتر شدن استدلالشان هم، کره جنوبی را مثال بزنند و بگویند، به آمریکا نزدیک و در اقتصاد قَدَر شد. اما مثالهای زیادی از همین جنس مثالها هم میتوان آورد که نتیجه عکس داده است. ایران زمان محمدرضا شاه، لیبی زمان معمر قذافی، همین کشورهای عقب مانده و عصر حجری مثل عربستان، امارات و بحرین که جز ثروت باد آورده هیچ هنری ندارند و تنها هنرشان، تکه تکه کردن منتقدان در مکانهای دیپلماتیک است. برخی از این کشورها شاید ثروتمند باشند اما قطعا پیشرفته نیستند. ثروت بادآوردهای دارند که برای ادامه بقا آن را به صورت باج به آمریکا و اروپا میدهند. ضمن اینکه، کره جنوبی و ژاپن اگر اقتصاد قدرتمندی هم دارند، نه به دلیل دوری یا نزدیکی به یک کشور، که به دلیل تلاش خستگیناپذیر مردم و مسئولان آنهاست. پیش از این در همین ستون گفتهایم، اتفاقا این کشورها درست در همان حوزهای که وابستهاند، عقب افتادهاند. این دو کشور شاید در حوزه اقتصاد قدرتمند باشند اما در حوزه سیاسی و نظامی کشورهای صددرصد وابستهای هستند که اگر لحظهای باج دادنشان به عقب بیفتد، ترامپ به سراغشان میرود. ترامپ فقط عربستان و بحرین و امارات را نمیدوشد تا مانع از سقوطشان طی 2 هفته شود، امثال ژاپن و کره جنوبی را هم میدوشد.
پیشرفت در هر حوزهای، نیازمند تلاش، کوشش، نوآوری و دوری از تنبلی و سستی است و اگر کشورهایی که مثال آوردیم در حوزهای به پیشرفت نائل شدهاند، نتیجه وجود روحیه تلاش و خودباوری در مردم و مسئولان آنهاست: «جوانان بدون ترس و تنبلی ابتکار و نوآوری را سرلوحه تلاش خود قرار دهند و باغیرت و تعصب ملی، وظایفشان را در پیشرفت و سعادت و افتخار ملت و امنیت کشور ایفا کنند.» (رهبر معظم انقلاب، 12 آبان 97)
بازگردیم به سؤالی که ابتدای این وجیزه به آن اشاره کردیم. چرا با وجود این بدیهیات، هنوز عدهای خواهان مذاکره مجدد با آمریکا هستند؟ چرا در حالی که هنوز جوهر امضای ترامپ بر روی برگه بازگشت تمام تحریمهای به ظاهر لغو شده با برجام خشک نشده، عدهای میگویند، باید به تعهدات برجامیمان همچنان ادامه دهیم؟ وقتی دشمن شمشیر را از رو میبندد و ما میگوییم، حاضر به مذاکره مجدد هستیم، چه پیامی برای حریف مخابره میشود؟ آیا این روحیه جز به این معناست که، هنوز آمریکا را کدخدا میدانند؟ یا نه، دلیلش بیبرنامگی و گیجی حاصل از رکب خوردن از حریفی است که امضایش را تضمین میدانستیم؟!
حرف منتقدان این نیست که، با دنیا قهر باشید؟ حرف آنها این است که، دنیا آن 4 کشور بدعهد نیست. 5 سال است که منتقدان را به جهنم حواله کرده و نتیجه بیتوجهی به انتقادات آنها و هشدارهایی که میدادند را امروز یک به یک میبینید. حرف منتقدان این است که، برای یک بار هم که شده دشمن را به جهنم حواله داده و به حرف منتقدان گوش دهید و ظرفیتهای عظیم بر زمین مانده را دریابید.
جعفر بلوری