سیاست از منظر قرآن
محمد برزویی
تعریف سیاست از منظر قرآن
سیاست از منظر قرآن عبارت است از: تدبیر و مدیریت حکیمانه، عالمانه، مصلحانه و ولایی امور امت با بهرهگیری از همه اسباب و امکانات مادی و معنوی مشروع و مناسب در راستای حفاظت از منابع انسانی و غیرانسانی از راه ایجاد مقتضیات و دفع و رفع موانع به هدف تحقق سعادت دنیوی و اخروی و تامین اهداف متعالی انسان و امت.
این اهداف متعالی شامل: رسیدن به مقام عبودیت و تقوای الهی و کسب کرامت اکتسابی و عزت و اقتدار از طریق اجرای شریعت و اصولی چون تعلیم و تزکیه و عدالت و مانند آنها است.
تحلیل هر یک از این واژگان، تصویری دقیق از مفهوم سیاست از منظر قرآن و اهداف آن ترسیم میکند. بنابراین، لازم است تا پیش از هر سخنی هر یک از این واژگان و جایگاه آن در ترسیم مفهوم سیاست از منظر قرآن تحلیل و تبیین شود.
1. تدبیر: واژه تدبیر از «دبر» عربی به معنای پیامدها و دنبالههای هر کاری و چیزی است. تدبیر ناظر به حوزه دانایی و اندیشه است. بنابراین، سیاست زمانی شکل میگیرد که اولیای امور سیاسی در هر کاری به پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم و لوازم آشکار و غیرآشکار آن توجه داشته باشند و با بصیرت تمام در ابعاد و زوایای هر عمل سیاسی اندیشه و تفکر کنند و از زوایای آشکار و نهان آن آگاه شده و تاثیر هر کار و عملی را از پیش بسنجند و نسبت به آن کنش و واکنش مناسب نشان دهند و برونرفتها و راهکارها را در نظر داشته باشند. بنابراین، تدبیر امور سیاسی نیازمند، آگاهی و دانایی جامع و احاطه کامل نسبت به امور است و علیم بودن به معنای خاص آن نقش اساسی در تحقق تدبیر امور است. در آیات قرآن برای دستیابی به حزم در اندیشه و بصیرت عالمانه، مشاوره به عنوان یک ابزار و روش شناختی مورد تاکید قرار گرفته است؛ زیرا با استفاده از مشورت میتوان از دانایی و عقول دیگران بهره برد. خداوند میفرماید: امرهم شوری بینهم؛ امور بین مومنان به شوری است.(شوری، آیه 38) از همین رو خداوند به پیامبر(ص) به عنوان رهبر جامعه فرمان میدهد تا امور را با مشورت و هماندیشی به قطعیت برساند؛ با آنکه پیامبر(ص) از وحی سود میبرد، ولی تربیت جامعه جز به تعلیم و تزکیه از سوی پیامبر(ص) شدنی نیست. خداوند میفرماید:پس به بركت رحمت الهى با آنان نرمخو و پرمهر شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى شدند، پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى، بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد. (آل عمران، آیه 159) البته پس از مشورت و رسیدن به قطعیت اندیشه در مقام عزم و عمل ارادی، باید خود مسئولیت را به دست گیرد و با توکل بر خداوند حکم دهد و حکم ایشان نیز فصل الخطاب است: فاذا عزمت فتوکل علیالله؛ پس هر گاه عزم عمل کردی پس بر خداوند توکل کن.(همان)
2. مدیریت: اگر واژه تدبیر ناظر به حوزه عقل نظری و دانایی و آگاهی و اندیشه است، مدیریت ناظر به حوزه عقل عملی و اراده و عزم عملی است. از نظر قرآن، دانایی به تنهایی برای تحقق هر امری از جمله امر سیاسی کفایت نمیکند، بلکه باید این دانایی و حتی علم و یقین قطعی به ایمان تبدیل شود که دانایی را با توانایی و نظر را با عمل پیوند بزند؛ چرا که بسیاری میدانند؛ ولی براساس علم خود عمل نمیکنند. (نحل، آیه 14)
3. حکیمانه: این تدبیر و مدیریت میبایست، در راستای اهداف بلندمدت و فلسفهای باشد که برای انسان از سوی خداوند در نظر گرفته شده است. در حقیقت راهبرد کلان در امر سیاسی همواره باید دستیابی به فلسفه وجودی انسان و آفرینش وی و حضورش در دنیا باشد که از نظر قرآن عبودیتی (ذاریات، آیه 56) عالمانه و عارفانه بر اساس آموزههای اسلام در چارچوب شرایع اسلامی برای کسب تقوای الهی(بقره، آیه 21) و برآیندهای آن از علم یقین، عین یقین و حق یقین(تکاثر، آیات 5 و 7؛ بقره، آیه 282؛ واقعه، آیه 95) و خلافت الهی به عنوان مظاهر ربوبیت(آل عمران، آیه 79؛ بقره، آیات 30 و 31) است. بنابراین، سیاست نمیتواند فارغ از این حکمت و فلسفه آفرینش باشد و در این مسیر برنامه و عمل نداشته باشد.(حج، آیات 40 و 41 )
4. عالمانه: تدبیر امور و مدیریت آن نیازمند دانایی است. این دانایی باید به گونه احاطهای باشد و با خبرگیری و کاوش ظاهری و باطنی (خبیر و خُبره) انجام گیرد. از همین رو اولیای امور باید علیم و دانای کامل و عمیق باشند.(یوسف، آیه 55؛ بقره، آیه 247) از همین آیه به دست میآید که سلامت روحی و روانی و جسمی از مهمترین عوامل موثر در تدبیر و مدیریت امور است.
5. مصلحانه: تدبیر و مدیریت امور باید مصلحانه و برای اصلاح امور فاسد باشد. پس تغییراتی که به علل تضاد امور در جهان، امری طبیعی است، باید در مسیری سامان یابد که صلاح امت در آن است. خداوند از قول حضرت موسی(ع) میفرماید: وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ؛ و موسى هنگام رفتن به كوه طور به برادرش هارون گفت در ميان قوم من جانشينم باش و كار آنان را اصلاح كن و راه فسادگران را پيروى مكن. (اعراف، آیه 142) اصولا پیامبران تلاش میکنند تا در سطح استطاعت خویش در اصلاح امور جامعه در همه حوزهها از جمله اقتصادی و سیاسی بکوشند. (هود، آیه 88)
6. ولایی: از نظر قرآن نظام سیاسی میتواند الهی و طاغوتی باشد؛ به این معنا که یا ولایت و حکومت اولیای امور، مظهری از مظاهر ولایت الهی است، یا آنکه مظهر ولایت غیر الهی است که در این صورت از آن به ولایت طاغوتی یاد میشود. پس اگر ولایت الهی نباشد، طاغوتی خواهد بود و چنین نظام سیاسی جز به فساد و تباهی امت و انسان نمیانجامد. از همین رو، کفر به طاغوت در قول و عمل لازم است. (بقره، آیات 257 و 188)
7. امور: امور در اصطلاح قرآنی هر گونه عمل اجتماعی مهم و تاثیرگذار است که در سرنوشت امت در دنیا و آخرت نقش دارد. از نظر قرآن، سیاستمداران و حاکمان، اولیای امور و ولی امر هستند. (نساء، آیه 59) خداوند پیامبرش را مامور میکند تا در امور اجتماعی و سیاسی و نظامی که امور مهم امت است، با مومنان و امت اسلام مشاوره کند.(آل عمران، آیه 159)
8. اسباب : از نظر قرآن، لازم است تا اولیای امور، از همه اسباب مشروع و مناسب بهره گیرند. تاکید بر مشروعیت از آن روست که از نظر قرآن، هدف وسیله را توجیه نمیکند و نمیتوان برای رسیدن به اهداف مشروع از ابزار و اسباب و وسایل نامشروع و خلاف عقل و نقل استفاده کرد. با توجه به اینکه برای هر چیزی ابزار مناسب با آن وجود دارد، باید ابزارها و اسباب مناسب را شناخت. ذوالقرنین برای رسیدن به اهداف متعالی سیاستهای الهی، با توجه به مقتضیات زمان و مکان، از اسباب مناسب آن استفاده کرد. از آنجا که نظام آفرینش دنیا بر این قرار گرفته تا هر چیزی با استفاده از اسباب، جریان و تحقق یابد، لازم است تا این اسباب شناخته و به درستی به کار گرفته شود. امام صادق(ع) میفرماید: خداوند ابا دارد که کارها را جریان دهد جز به وسیله اسباب. به همین جهت، برای هر چیزی، سببی قرار داده است و برای هر سببی، شرحی قرار داده است و برای هر شرحی، کلیدی قرار داده است و برای هر کلیدی، علمی قرار داده است و برای هر علمی، دروازه ناطقی قرار داده است. کسی که آن را میشناسد میشناسد و کسی که آن را انکار میکند، انکار میکند. آن دروازه و باب، رسول خدا (ص) و ما یعنی امامان معصوم است.(صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات الکبری، ج1، ص6، ح1 و 2؛ الکافی، ج1، ص183، ح7.)
9. امکانات: براساس آموزههای قرآنی، خداوند به اولیای امور تمکن و مکنت میبخشد تا بتوانند با استفاده از همه امکانات مادی و معنوی اهداف متعالی را بر آورده سازند. این امکانات باید مشروع باشد؛ چنانکه باید به شکل مناسب و بهجا مورد استفاده قرار گیرد. خداوند میفرماید: همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز برپا مى دارند و زكات مى دهند و به كارهاى پسنديده وامى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست (حج، آیات 40 و 41) همچنین میفرماید: یوسف گفت: مرا بر خزانههاى اين سرزمين بگمار كه من نگهبانى دانا هستم؛ و بدين گونه يوسف را در سرزمين مصر قدرت داديم كه در آن هر جا كه مى خواست سكونت میکرد، هر كه را بخواهيم به رحمت خود مى رسانيم و اجر نيكوكاران را تباه نمى سازيم. (یوسف، آیات 55 و 56)
10. حفاظت: از نظر قرآن، ولایت امر امت، امانت الهی است. خداوند از زبان موسی(ع) ولی امر و مظهر ولایت الهی میفرماید: أَنْ أَدُّوا إِلَيَّ عِبَادَ الله إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ؛ موسی به فرعونیان گفت: بندگان خدا را به من بسپاريد زيرا كه من شما را فرستاده اى امينم. (دخان، آیه 18) بنابراین، باید سیاستمدار، همه امور امت را به عنوان امین حافظ باشد و محافظت کند.(یوسف، آیه 55)
11. منابع انسانی و غیرانسانی: آنچه در اختیار ولی امر قرار میگیرد همه منابع انسانی و غیرانسانی است. حفاظت از این امانتهای الهی و بهرهگیری درست و مناسب و مشروع از آن نقش مهمی در تحقق سیاست قرآنی دارد. از همینرو حضرت یوسف(ع) سلطه و تمکن بر خزائن زمین از آبها و کانیها و مانند آن را مطرح میکند.(یوسف، آیه 55) همین مسئله در داستان ذوالقرنین و موارد دیگر بیان شده است.(کهف، آیات 84 تا 97)
12. مقتضیات: از آنجا که تغییر در امور هستی و امت امری طبیعی است، لازم است تا با توجه با مقتضیات زمانی و مکانی، تدبیر و مدیریت امور انجام گیرد(کهف، آیات 84 تا 89)؛
13. دفع و رفع موانع: موانع ممکن است موجود باشد یا محتمل. در سیاست امور لازم است تا موانع محتمل و موجود شناخته شود و با توجه به ابزارهای مشروع و مناسب موانع موجود دفع و برداشته شود و موانع محتمل اجازه ورود پیدا نکند. (حج، آیات 38 تا 41) خداوند بااشاره به حکومت طالوت و سیاستهای ایشان در غلبه بر دشمنان و رفع موانع و دفع آن میفرماید که سنت الهی به این تعلق گرفته تا با استفاده از خود مردم و امتها ظالمان دفع شوند تا فساد همه زمین را نگیرد و اینگونه اصلاحاتی انجام شود.(بقره، آیات 246 و 251)
14. سعادت دنیوی و اخروی: از نظر قرآن هر سیاستی در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی باید در راستای رستگاری و سعادت دنیا و آخرت مردم و امت باشد. سعادت، دو عنصر اساسی و مولفه بنیادین دارد که شامل آرامش و آسایش است. البته مراد از آرامش، آرامش روحی و روانی فردی و اجتماعی و امنیت اجتماعی مادی و معنوی و تحقق عدالت و احسان و مانند آنها است؛ و مراد از آسایش در محدوده بهرهمندی از امکانات و نعمتهای الهی است، بهطوری که به دور از اتراف و رفاهزدگی باشد. باید توجه داشت که سعادت در محدوده دنیا نیست آنطور که در سیاست غیراسلامی مدنظر است.
15. اهداف متعالی: این اهداف متعالی نظام ولایی بر خلاف نظامهای سیاسی غربی که محدود به آسایش و آرامش دنیوی است ، فراتر از آن است؛ چرا که شامل آرامش و آسایش اخروی افزون بر دنیا است. البته این اهداف متعالی همه در مسیر دستیابی انسان به عبودیت اختیاری و ارادی و کسب تقوای الهی و انواع سه گانه یقین و خلافت ربوبی انسان است. به سخن دیگر، مهمترین اصول اساسی سیاست اسلامی و قرآنی و اهداف متعالی آن عبارتند از: الف: رسیدن به مقام عبودیت شریعت محور(ذاریات، آیه 56)؛ ب: تقوای الهی شریعت محور(بقره، آیه 21)؛ ج. کسب کرامت اکتسابی شریعت محور(حجرات، آیه 13)؛ د: عزت و اقتدار شریعت محور(نساء، آیه 139؛ منافقون، آیه 8)؛ ه. تعلیم و تزکیه(بقره، آیات 129و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) و: عدالت. (حدید، آیه 25)