یک اربعین عاشقی (۷)
دلدادگی حرف اول را میزند
محمد خامهیار
عشق به ولایت و اهل بیت عصمت و طهارت در وجود عراقیها نهادینه است. از ابتدای خروجی نجفاشرف بر پایی موکبهای عزاداری و ایستگاههای صلواتی، شاهد این ادعاست. نام ائمه هدی و اهل بیت (ع)، به ویژه حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران وفادارش زینت بخش این موکبها است. نامهایی مثل شباب العباس، علی اکبر، حبیب بن مظاهر، علی اصغر، عون و جعفر یا موکبهایی با دیگر القاب و نشانهها و مفاهیم زیبا مثل: عاشورا، کربلا، نینوا، قتیل العبرات، حورا زینب، یالثارات الحسین، مظلوم کربلا، طفل الرضیع، دعبل خزائی. قبایل و عشیرههای عرب هم که از راههای دور و نزدیک آمدهاند، در این مسیر موکبی را برپا کردهاند و افتخارشان این است که خود را منتسب به اهل بیت میدانند. عاشقانه به زائرین خدمت میکنند و پذیرای آنان هستند و سر از پا نمیشناسند. این دلدادگی به اهل بیت را کمتر دیده ام و با دیدن آن حیرتزده میشوم.
شور و نوای حسینی برای این حرکت معنوی به زائر قدرت و توان دو چندان میدهد و طول این مسیر اگر هزار کیلومتر هم باشد جمعیتی را در آن خواهیم دید که تعداد افراد آن قابل شمارش نخواهد بود، مثل جمعیتی که هر سال از بصره دومین شهر بزرگ عراق این مسیر طولانی را که گفته میشود بیش از هفتصد کیلومتر است با پای پیاده طی میکنند. مثل جمعیتی که از کنار بارگاه ملکوتی حضرت ثامنالحجج این مسیر طولانی را با پای پیاده پشت سر میگذارند و خود را به کربلا میرسانند. معرفتی عمیق این خیل عظیم را راهی دیار عشق میکند تا وفاداری خویش را به قافله سالار قبیله عشق ثابت کنند. برخی سه روز در راه هستند و برخی بیست روز و یا بیشتر، جمعیتی که پرچمهای سرخ رنگ یالثارات الحسین را به نشانه خون خواهی در دست دارند. اینجا تا چشم کار میکند جمعیت موج میزند. مسیرهای پیادهروی متعدد است و همه مسیرها که به کربلا منتهی میشود این طور ترسیم میشود. مثل مسیر حله، دیوانیه، مسیب، بغداد و...
اینجا عشق و دلدادگی حرف اول را میزند. دلم میخواهد زودتر به کربلا برسم اما میدانم قدمها را باید کوتاه برداشت. اینجا را هم باید بهشت دانست. باید گرد و غبار راه به سر و صورت بنشیند و خاک پای زائرین را توتیای چشمها کرد. ادامه دارد