درسهای زندگی از زبان حکیم الهی
لقمان (ع) در قرآن به عنوان حکیمی الهی معرفی شده است. خداوند در سوره لقمان بخشی از مواعظ حکیمانه لقمان(ع) را بیان کرده است. این مواعظ فلسفه و سبک زندگی الهی و قرآنی را تبیین میکند؛ اما بخشی دیگر از حکمتهای لقمانی در احادیث و روایات بیان شده است.در نخستین بخش از این مطلب، اهمیت موعظه و تفاوت آن با نصیحت بیان و به برخی مواعظ لقمان اشاره شد. در ادامه مجموعه دیگری از آنها از نظر خوانندگان عزیز میگذرد.
5.حدود ارتباطات اجتماعی: انسانها در زندگی چارهای ندارند که با دیگران ارتباطات اجتماعی داشته باشند تا بتوانند نیازهای عاطفی و مادی و دنیوی و اخروی خویش را برآورده کنند؛ اما این ارتباطات میبایست در چارچوب اموری چون حقوق، تکالیف، معروف و مانند آنها تنظیم شود. امام باقر(ع) از لقمان(ع) در این باره نقل میکند که او میفرماید: اى پسرم! آنچنان به مردم نزدیک نشو که از دلهاى آنان دور شوى و آنچنان دور نشو که خوار شوى. هر موجودى، همنوع خود را دوست مىدارد و همانا آدمیزاد نیز همنوع خود را دوست مىدارد. خوبى یا متاع خود را جز در برابر مشترىِ آن، نگستران. همان طور که میان قوچ و گرگ، دوستى و رفاقتى نیست، میان نیکوکار و بدکار نیز دوستى و رفاقتى نیست. هر که به زشتى [یا قیر ]نزدیک شود، پارهاى از آن به تنش مىچسبد. همچنین، هر که با بدکار همدستى کند، بعضى از روشهاى او را مىآموزد. هر که جدال را دوست بدارد، دشنام مىشنود، و هر که وارد جاهاى بد شود، متّهم مىشود و هر که با رفیقِ بد همراهى کند، سالم نمىماند و هر که زبانش را در اختیار نگیرد، پشیمان مىشود. همچنین لقمان گفت: پسرم ! با صد نفر رفاقت کن؛ ولى حتّى با یک نفر هم دشمنى نکن. اى پسرم! تو هستى و بهره و اخلاق تو! بهره تو دین توست و اخلاق تو [رابطه] بین تو و مردم است. پس به آنان کینه نورز و اخلاق نیکو را بیاموز. پسرم! غلام نیکان باش؛ ولى فرزند بدان نباش.(قصص الأنبیاء، ص ۱۹۰، ح ۲۳۹؛ بحارالأنوار، ج ۱۳، ص ۴۱۷، ح ۱۱ )
6. مسئولیتپذیری و عدم حرص به دنیا: انسان نسبت به خود و دیگران در اجتماع مسئولیتهایی دارد که باید انجام دهد. تامین معاش خود و خانواده از وظایف اوست. اما بر اساس آموزههای قرآنی رزق و روزی هر کسی تقدیر و اندازه شده است و کم و زیاد نمیشود. بنابراین انسان نباید حریصانه تلاش کند و خود را به مشقت اندازد تا بیش از مقدرات خویش به دست آورد که به دست آوردنی نیست(حدید، آیات ۲۲ و ۲۳) و آن چیزی که به دست آورد نمیبایست بدان دلبستگی یابد و گمان کند که برای او ارزشی است؛ زیرا ارزشی برای او نیست بلکه در نهایت، زینت دنیاست(آل عمران، آیه ۱۴) و آنچه را به دست میآورد با تفاخر و تکاثر و مانند آن تباه نکند.(حدید، آیه ۲۰) اگر انسان بداند که باید به مسئولیتهای خود عمل کند و بیش از آن تلاش نکند به آرامش و آسایش دست مییابد و وقتی چیزی از دست رفت اندوهگین و محزون نمیشود و هنگامی که به نعمتی رسید بد مستی نمیکند(حدید، آیات ۲۲ و ۲۳)
لقمان بر اساس همین اصل در پاسخ چیستی حکمت جامع و کامل، چنانکه امام باقر(ع) نقل کرده است، میفرماید: قیلَ لِلُقمانَ: مَا الَّذی أجمَعتَ عَلَیهِ مِن حِکمَتِکَ ؟ قالَ: لا أتَکَلَّفُ ما قَد کُفیتُهُ، ولا اُضَیِّعُ ما وُلّیتُهُ؛ به لقمان گفته شد: حکمت خود را در چه چیزْ گرد آوردى [و خلاصه کردى]؟ گفت: «براى چیزى که کفایت (تضمین) شدهام، خود را به زحمت نمىاندازم و کارى را که در آن سرپرستى شدهام، ضایع نمىکنم». (قرب الإسناد، ص ۷۲ ح ۲۳۲؛ بحارالأنوار، ج ۱۳ ص ۴۱۵ ح ۶)
پس انسان باید مسئولیت و نقش اجتماعی خود را بهدرستی ایفا کند و تنبلی نکند ولی در عین حال باید توجه داشته باشد که مسئولیت او در حد توان است(بقره، آیات ۲۳۳ و ۲۸۶؛ انعام، آیه ۱۵۲؛ اعراف، آیه ۴۲؛ مومنون، آیه ۶۲) و از او بیش از آن انتظار و توقع نمیرود. اما نمیبایست مسئولیتی که به عهده گرفته با بیمبالاتی تضییع و تباه سازد. این گونه است که هم مسئولیت خود را انجام داده و هم خود را به رنج نینداخته و در آسایش و آرامش زندگی میکند.
7. پذیرش قسمت در روزی: امام زين العابدين (ع) از لقمان نقل میکنند که گفت: پسرم! بزرگترين مصيبت، بدهكارى است و بالاترين محروميت و بلا، همان بدهكارى است و سودمندترين ثروت، بىنيازىِ دل است. پس در همه اينها درنگ كن و به آنچه خدا قسمت فرموده، قانع و خشنود باش. هر گاه دزد بدزدد، خداوند عز و جل او را از روزىاش باز مىدارد و گناه آن، بر عهده اوست. حال اگر شكيبايى مىورزيد، از راه خودش به آن روزى دست مىيافت.(قصص الأنبياء: ص 196 ح 247، بحار الأنوار: ج 13 ص 420 ح 15 )
8. اخلاص در طاعت: پسرم! طاعتِ (عبادتِ) الهى را خالصانه انجام بده، به طورى كه گناه كوچكى هم با آن مخلوط نشود. سپس با پيروى از دارندگانِ ايمان حقيقى، طاعت خود را زينت ببخش؛ زيرا طاعت آنان، به طاعت الهى پيوسته است. و همين طاعت را با دانش، آراسته كن و دانشت را با بردبارى حراست كن تا حماقت با آن درنياميزد و بردبارىات را با نرمخويى ذخيره كن تا با نادانى همراه نگردد و نرمخويىات را با تدبيرْ استوار كن تا نابودى در آن راه نيابد و تدبيرت را با مدارا درآميز تا زورى در آن نباشد.(قصصالأنبياء: ص 196 ح 247، بحارالأنوار: ج 13 ص 420 ح 15 )
9. ترک حسادت و دشمنی: پسرم! [متاع] دنيا اندك است و عمر تو كوتاه. اى پسرم! از حسد بپرهيز كه در شأن تو نيست و از بد اخلاقى دورى كن كه از سرشت تو نيست؛ چرا كه تو با آن دو، جز به خودت زيان نمىرسانى و هر گاه خودت زيانرسانِ خود بودى، زحمت دشمنت را درباره كارت كم كردهاى؛ زيرا دشمنىِ تو با خودت، زيانبارتر از دشمنىِ ديگرى است.(قصص الأنبياء: ص 196 ح 247، بحارالأنوار: ج 13 ص 420 ح 14)
10. اخلاق و دین: پسرم ! كار خوبت را براى اهلش انجام بده و در آن، از خدا پاداش بخواه. [در خرج كردن ]ميانهرو باش و از ترس فقر و فلاكت، [از خرج كردن] خوددارى نكن؛ ولى ريخت و پاش هم نكن. اى پسرم! سرور اخلاق حكيمانه، دين خداى متعال است. مَثَل دين، مانند درخت استوار است؛ ايمان به خدا آب آن است و نماز ريشههاى آن و زكات، تنه آن و برادرى در راه خدا شاخههاى آن و اخلاق نيكْ ،برگهاى آن و بيرون آمدن از گناهان، ميوه آن. همانگونه كه درخت، جز با ميوه پاكيزه به كمال نمىرسد، دين نيز جز با بيرون آمدن از محرّمات، كامل نمىگردد. اى پسرم! هر چيزى نشانهاى دارد كه بدان شناخته مىشود. دين نيز سه نشانه دارد: پاكدامنى، دانش، و بردبارى.(قصصالأنبياء: ص 196 ح 247، بحارالأنوار: ج 13 ص 420 ح 14)
11. ارزش دنیا: امام صادق(ع) در جایی دیگر از لقمان نقل میکند که ایشان فرمود: در بيان سفارشهاى لقمان (ع)به پسرش: مردمِ پيش از تو، براى فرزندانشان سرمايه جمع كردند؛ ولى نه سرمايه باقى مانْد و نه آن كسى كه سرمايه برايش جمع شده بود. همانا تو بندهاى اجير شده هستى كه به انجام دادن كارى مأمور شدهاى و مزدى نيز به تو وعده داده شده است. پس به انجام دادن كارت وفادار باش و مزدت را بگير. در اين دنيا، همانند گوسفندى مباش كه در زراعت سبزى داخل مىشود و آن قدر مىخورد كه چاق مىگردد و هنگام چاقىاش كشته مىشود؛ بلكه دنيا را همانند پلى بر روى رودخانهاى به شمار آور كه از آن مىگذرى و آن را رها مىكنى و تا پايان روزگار، به سوى آن باز نمىگردى. آن را خراب كن و آبادش نكن؛ زيرا تو مأمور آبادانى آن نيستى. بدان كه همانا تو، فردا به هنگامى كه در پيشگاه خداوند عز و جل حاضر شوى، درباره چهار چيز مورد سؤال قرار مىگيرى: جوانىات را چگونه سپرى كردى؟ عمرت را چگونه گذراندى؟ مالت را از كجا به دست آوردى و در چه راهى هزينه كردى؟ بنابراين، خود را براى چنين روزى آماده كن و براى اين پرسشها، جوابى فراهم كن. به خاطر آنچه از دنيا از دست دادى، تأسف نخور؛ زيرا اندكِ دنيا دوام ندارد و زياد آن، از بلا و گرفتارى در امان نيست. پس بر حذر باش و در كارت بكوش و پرده [غفلت] را از روى خود، كنار بزن و به كارهاى مطلوب پروردگارت مشغول باش و در دل خود، توبه را تازه كن و پيش از اينكه مرگ، آهنگ تو كند و درباره تو حكم براند و بين تو و خواستههايت حائل شود، تو به سوى آسايش خود بشتاب.(الكافي: ج 2 ص 134 ح 20، بحار الأنوار: ج 13 ص 425 ح 19)
12. ارزش صبر و خوشخلقی: پسرم! از بىحوصلگى و بد اخلاقى و كمصبرى، بپرهيز؛ چرا كه هيچ كس با اين ويژگىها استوار نمىماند. خو كن كه در كارهايت باوقار باشى و بر زحمتهاى برادران، شكيبايى كنى و با همه مردم، خوشاخلاق باش. اى پسرم ! اگر چيزى ندارى كه با آن، صله رحم به جا آورى و بر برادرانت بخششى نمايى، خوشاخلاقى و خوشرويى را از دست نده؛ چرا كه هر كس اخلاقش را نيكو گرداند، نيكان او را دوست مىدارند و بدان از او كناره مىگيرند. به آنچه خدا قسمت تو فرموده، قانع باش تا زندگىات صفا يابد. پس اگر خواستى عزّت دنيا را گرد آورى، طمع خود را از آنچه در دستان مردم است، قطع كن؛ زيرا پيامبران و صدّيقان، تنها به سبب قطع طمع، به چنان مقاماتى رسيدند.(قصص الأنبياء: ص 195 ح 245، بحار الأنوار: ج 13 ص 419 ح 14)
13. ادب آموزی در کودکی و آخرتطلبی: پسرم! اگر در كودكى ادب شوى، در بزرگى سودش را مىبرى. هر كه قصد ادب كند، به [كسب بيشتر] آن اهتمام مىورزد و هر كه به آن اهتمام ورزد، خود را براى آموختن آن، به سختى مىاندازد و هر كه خود را براى آموختن آن، خود را به سختى اندازد، شديدتر [و تشنهتر] آن را طلب مىكند و هر كه آن را به شدّت طلب كند، به سودش دست مىيابد. پس آن را عادت خود قرار بده و بپرهيز از اينكه در كسب آن، تنبلى كنى و در پىِ چيز ديگرى بروى. اگر در برابر دنيا شكست خوردى، در برابر آخرت شكست نخور و اگر دانش نجويى، هرگز زيانى شديدتر از ترك آن نخواهى يافت.(قصص الأنبياء: ص 194 ح 244، بحار الأنوار: ج 13 ص 419 ح 13)
14. اخلاق فردی و اجتماعی: امام صادق(ع) فرموده است: وقتى كه لقمان پسرش را موعظه كرد، به او گفت: «پسرم! كارى را كه گذشته است، پيگيرى نكن و كار پيشِ رو را رها نكن؛ چرا كه آن، انديشه را گمراه و خِرد را سبك مىگردانَد.
اى پسرم! از جمله چيزهايى كه به سبب آن، بر دشمنت پيروز مىگردى، اينها باشد: پرهيز از محرّمات، برترى در دينت، حفظ جوانمردىات و گرامى داشتن نفْست، به گونهاى كه آن را به گناهانِ خداى بخشنده و اخلاق بد و كارهاى زشت آلوده نسازى.
رازت را پنهان كن و باطنت را نيكو گردان؛ چرا كه تو هر گاه چنين كردى، به سبب پوشش خداوندى، از دستيابى دشمن به راز، تو يا از پىبردن او به لغزش تو، در امان مىمانى. خود را از مكر دشمن، در امان نبين تا مبادا در بعضى از حالتها فريبت دهد. پس هر گاه بر تو توانا شد، بر تو مىجهد و هيچ لغزشى را از تو نمىبخشد. بايد از جمله سلاحهايى كه در برابر دشمنت به كار مىگيرى، اعلان رضايت از او باشد. در جلب منفعت، بسيار را اندك و در زيانبينى، كوچك را بزرگ بشمار.
اى پسرم! با مردم، بر خلاف روش خودشان همنشينى نكن و بيش از توانشان بر آنان بار نكن كه [اگر چنين كنى] همنشين تو پيوسته از تو گريزان مىشود و كسى كه بيش از توانش بر او بار شده، از تو كناره مىگيرد و در اين هنگام، تو تنها خواهى ماند و نه رفيقى خواهى داشت كه همدمت شود و نه برادرى كه تو را يارى رسانَد، پس وقتى كه تنها ماندى، خوار و ذليل مىشوى.
به درگاه كسى كه دوست ندارد عذر تو را بپذيرد و براى تو حقّى قائل نيست، عذر نبر و در كارهايت، از كسى يارى نجوى، جز از كسى كه مىخواهد در برابرِ برآوردن حاجت تو، مزدى بگيرد؛ زيرا هر گاه چنين باشد، همانگونه در پىِ بر آوردن آن حاجت براى تو مىرود كه گويى آن را براى خودش پيگيرى مىكند؛ چرا كه او پس از برآورده شدن آن براى تو، در دنياى فانى سودى مىبَرد و در خانه باقىِ آخرت نيز نصيب و ذخيرهاى خواهد داشت، پس بدين جهت، در برآوردن آن براى تو مىكوشد.
برادران و يارانى كه براى خود بر مىگزينى و از آنان براى كارهايت يارى مىجويى، بايد اهل جوانمردى و قناعت و خير و خرد و پاكدامنى باشند؛ كسانى كه اگر سودشان دهى، سپاست بگزارند، و اگر از همسايگىشان غايب شوى، يادت كنند».(قصص الأنبياء: ص 193 ح 243، بحار الأنوار: ج 13 ص 418 ح 12 )
15. تربیت اخلاقی: امام صادق(ع) میفرماید: ـ در تفسير اين گفته خداى متعال: «و هنگامى كه لقمان به پسرش ـ در حالى كه او را موعظه مىكرد ـ گفت: «اى پسرك من ! به خدا شرك نورز؛ چرا كه شرك، ستمى بزرگ است»» ـ: لقمان به حكمتى چند، پسرش را موعظه كرد، تا [سپيده صبح ،] شكافته شد. در موعظه او به پسرش، چنين بود كه گفت: «اى پسرم ! از زمانى كه تو به دنيا آمدى، پشت به آن كردهاى و رو به آخرت دارى، پس خانهاى كه به سوى آن مىروى، به تو نزديكتر است از خانهاى كه از آن دور مىشوى.
اى پسرم! با دانشمندان همنشينى كن و تنگاتنگ آنان بنشين، [ولى] با آنان مجادله نكن، كه بازت مىدارند. و به اندازه لازم، از دنيا برگير و آن را چنان رها نكن كه سربارِ مردم شوى و آنچنان در آن وارد نشو كه به آخرتت زيان رسانَد. روزهاى بگير كه شهوتت را قطع كند، و چنان روزهاى نگير كه از نماز، بازت بدارد؛ چرا كه نماز، نزد خدا محبوبتر از روزه است.
اى پسرم! دنيا دريايى عميق است كه بسيارى در آن هلاك شدهاند. پس كشتىِ خود را در دنيا، ايمان، بادبان آن را توكّل و توشه خود را در آن، تقواى الهى قرار بده. اگر نجات يافتى، در سايه رحمت خداست و اگر هلاك شدى، به سبب گناهانت خواهد بود.
اى پسرم! اگر در كودكى ادب شوى، در بزرگى سودش را مىبرى. هر كه آهنگ ادب كند، به [كسب هر چه بيشترِ] آن همّت مىگمارد و هر كه به آن همّت گمارد، خود را براى آموختن آن، به سختى مىاندازد و هر كه خود را براى آموختن آن، به سختى بيندازد، آن را شديدتر طلب مىكند و هر كه آن را به شدّت طلب كند، به سودش دست مىيابد. بنابراين، آن را عادت خود قرار بده.
تو جانشين پيشينيانت هستى و جانشين تو از آن سود خواهد برد و مشتاق، به تو اميد دارد و ترسا، از قدرت تو مىهراسد. و بپرهيز از اينكه در كسب آن (ادب)، تنبلى كنى و در پىِ چيز ديگرى بروى. اگر در برابر دنيا شكست خوردى، در برابر آخرت شكست نخور، حال اگر دانش را در جايگاهش نجستى، هر آينه در برابر آخرت نيز شكست خوردهاى.
در روزها و شبها و لحظاتت، براى خودت زمانى را جهت جستوجوى دانش قرار بده؛ چرا كه تو براى آن، چيزى ضايع كنندهتر از رها كردنِ آن نمىيابى و درباره آن، با لجوج، بگومگو نكن و با فقيه، مجادله نكن و با پادشاه، دشمنى نكن و با ستمگر، همراهى و دوستى نكن و با فاسدِ پليد و متّهم، رفاقت نكن و دانشت را ذخيره كن؛ همان گونه كه سكّهات را ذخيره مىكنى.
اى پسرم ! از خدا چنان بترس كه اگر در روز رستاخيز، نيكىِ دو جهان را به همراه داشته باشى، [بازهم] از عذابش بترسى و چنان به خدا اميدوار باش كه اگر در روز رستاخيز، گناه دو جهان را به همراه داشته باشى، [بازهم] به آمرزش او اميدوار باشى».
پسرش به او گفت: اى پدر! چگونه مىتوانم چنين باشم، در حالى كه تنها يك دل دارم؟
لقمان بدو گفت: «پسرم! اگر دل مؤمن بيرون آورده شود و شكافته شود، دو نور در آن يافت مىشود: نورى براى ترس و نورى براى اميد، كه اگر وزن شوند، هيچ يك بر ديگرى، هموزن ذرّهاى برترى نمىيابد.
هر كه به خدا ايمان آورَد، سخن خدا را تصديق مىكند و هر كه سخن خدا را تصديق كند، امر خدا را به جا مىآورد و هر كه امر خدا را به جا نياورَد، سخن خدا را تصديق نكرده است. بخشى از اخلاق، بخش ديگر را تأييد مىكند؛ پس آن كه ايمانِ راستين به خدا دارد، خالصانه و خيرخواهانه براى خدا كار مىكند و آن كه خالصانه و خيرخواهانه براى خدا كار كند، هر آينه ايمان راستين به خدا دارد و آن كه خدا را اطاعت كند، از او مىترسد و آن كه از او بترسد، دوستش دارد و آن كه دوستش داشته باشد، از فرمانش پيروى مىكند و آن كه از فرمانش پيروى كند، شايسته بهشت و خشنودىِ اوست و آن كه از خشنودى خدا پيروى نكند، خشم او را بر خود آسان کرده است. از خشم خدا به خدا پناه مىبريم!
اى پسرم! به دنيا اتّكا نكن و دلت را به آن مشغول نساز؛ چرا كه خداوند، هيچ چيزى را سستتر از آن نيافريده است. مگر نمىبينى كه نعمتِ دنيا را پاداش فرمانبرداران قرار نداده و گرفتارىِ آن را كيفر نافرمانان قرار نداده است؟!»(تفسير القمي: ج 2 ص 163، بحار الأنوار: ج 13 ص 411 ح 2 )
16. شناخت نشانههای امور و بهرهمندی از آن: از امام صادق(ع) روایت است که فرمود: ـ در بيان آنچه لقمان (ع)به پسرش گفت: پسرم ! هر چيزى، نشانهاى دارد كه بدان شناخته مىشود و بر اساس آن، مورد گواهى قرار مىگيرد و همانا دين، سه نشانه دارد: دانش، ايمان و عمل به آن.
ايمان، سه نشانه دارد: ايمان به خدا و كتابهاى او و فرستادگانش.
دانشمند، سه نشانه دارد: شناخت خدا و شناخت آنچه مىپسندد و شناخت آنچه نمىپسندد.
صالح، سه نشانه دارد: نماز و روزه و زكات.
متظاهر نيز سه نشانه دارد: با برتر از خود مىستيزد و چيزى را مىگويد كه نمىداند و در پىِ چيزى است كه به آن دست نمىيابد.
ستمگر، سه نشانه دارد: به بالاتر از خودش با نافرمانى و به پايينتر از خودش با چيرگى ستم مىكند و به ستمگران يارى مىرساند.
منافق، سه نشانه دارد: زبانش مخالف دلش و دلش مخالف كارش و ظاهرش مخالف باطنش است.
گنهكار، سه نشانه دارد: خيانت مىورزد، دروغ مىگويد و با سخن خودش نيز مخالفت مىكند.
رياكار، سه نشانه دارد: هنگامى كه تنها باشد، تنبلى مىكند و هنگامى كه نزد مردم باشد، چابك است و در هر كارى، خود را در مَعرض ستايش ديگران قرار مىدهد.
حسود، سه نشانه دارد: هر گاه غايب باشد، غيبت مىكند و هر گاه حاضر باشد، چاپلوسى مىكند و به خاطر گرفتارى، سركوفت مىزند.
اسرافكار، سه نشانه دارد: چيزى را مىخرد كه لازم ندارد و چيزى را مىپوشد كه لازم ندارد و چيزى را مىخورد كه لازم ندارد.
تنبل، سه نشانه دارد: تا آنجا سستى مىكند كه كوتاهى مىشود و تا آنجا كوتاهى مىكند كه ضايع مىسازد و تا آنجا ضايع مىسازد كه گناه مىكند.
غافل، سه نشانه دارد: اشتباه و سرگرمى و فراموشى.(الخصال: ص 121 ح 113، بحار الأنوار: ج 13 ص 415 ح 8 ).
17. ترس از خدا و دشمن: امام صادق(ع) میفرماید: در سفارشهاى لقمان به پسرش ناتان، اين است كه به او گفت: «پسرم ! از چيزهايى كه بايد با آن، در برابر دشمنت مسلّح شوى تا زمينگيرش كنى، نرمى با او و اظهار خشنودى از اوست؛ ولى با كنارهگيرى، خود را از او دور نكن، كه رازت براى او آشكار مىشود و براى [سرنگونىِ] تو تدارك مىبيند.
پسرم ! صخره بزرگ و آهن و هر بار سنگينى را بر دوش كشيدم؛ ولى چيزى سنگينتر از همسايه بد، بر دوش نكشيدم. همه تلخىها را چشيدم؛ ولى چيزى تلختر از فقر نچشيدم».(الأمالي للصدوق: ص 766 ح 1031، بحار الأنوار: ج 13 ص 413 ح 3)