احساس بینیازی از خدا سرآغاز سقوط
کسی که در هر چیزی، غنی و بینیاز است، یا احساس بینیازی میکند، در همان چیز، قانونمند نیست و احتیاطی هم ندارد و بیپروا عمل میکند؛ چون باکی از چیزی یا کسی ندارد. احساس غرور دارد و فرمانبر و بلهگو هم نیست.
اما وقتی در چیزی خود را فقیر و نیازمند میبیند، رفتاری در پیش میگیرد که بیانگر نیاز و فقر اوست. قانونمند و محتاط است و فرمانبر و مطیع میشود.
از نظر قرآن، کسانی که اهل عصیان علیه خدا و طغیان در زندگی هستند، گرفتار غنا و یا احساس غنا میشوند. خداوند میفرماید: إِنَّ اْلإِنْسانَ لَيَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی؛ براستی که انسان هر آینه طغیان میکند همینکه ببیند که مستغنی است.(علق، آیات 6 و 7)
واژه « اسْتَغْنَی» میتواند به معنای غنی شدن باشد؛ یعنی پیش از آن در زمینهای فقیر بوده و اینک در آن چیز غنی و بینیاز شده است؛ یا اینکه مراد این باشد که طلب غنا میکند و یا با توجه به واژه «رَآهُ » مراد این باشد که احساس غنا به او دست داده باشد.
به نظر میرسد که مراد و منظور همین حالت اخیر است؛ زیرا اصولا این امور ریشه روانشناسی دارد. کسی که احساس میکند غنی است حتی اگر غنی نباشد، رفتاری را دارد که بیانگر و بازتاب غنای اوست. همان طوری که اعتماد به نفس کاذب، شخص را به اموری تحریک میکند، احساس غنا نیز این گونه است.
از نظر قرآن، انسان موجودی فقیر است و این فقر مقوم ذات اوست.(فاطر، آیه 15) اما بسیاری از مردم این فقر خود را نمیبینند. وقتی کودکی به جوانی میرسد و از نظر توانایی و دانایی به جایگاهی دست مییابد که احساس غنای از والدین میکند و این گونه است که والدین را بنده نیست و حرفشنوی ندارد. جوامع و دولتها نیز این گونه هستند.
خداوند در آیه 11 سوره مزمل میفرماید: وَ ذَرْنی وَ الْمُکَذِّبینَ أُولِی النَّعْمَهًْ؛ مرا با مکذبین صاحبان نعمت تنها بگذار! از نظر قرآن گروهی از صاحبان نعمت گرفتار تکذیب حق میشوند و خدا را بنده نیستند؛ زیرا دارندگی یا احساس دارندگی موجب میشود که خود را گم کنند و حقیقت فقری خود را نبینند. این گونه است که به جای دیدن فقر هویتی خود، احساس کاذب استغنا و غنا در آنها پدیدار میشود و به جای تصدیق اسلام و شریعت به تکذیب وحی و اسلام میپردازند و به جای اطاعت به طغیان رو میآورند. این بیماری را باید با تاکید و تذکر فقر هویتی درمان کرد و اجازه نداد تا انسان گمان کند با دارایی دروغین به غنا و استغنا رسیده است؛ بلکه غنای او با اتصال به غنای الهی حاصل شده است. به سخن دیگر، مطابق سخن قرآن هر چه دارید از خدا دارید: وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَهًْ فَمِنَ اللهِ؛ و هر آنچه از نعمت دارید ، از طرف خدا است.(نحل، آیه 53) این گونه است که شخص هم بنده خواهد بود و هم مطیع و هم اهل احتیاط و تقوای الهی. پس هرگز در برابر خدا احساس غنا و استغنا نکنیم و داشتههای خود را فضل الهی بدانیم و مانند قارون و فرعون نگوییم: انّما اوتیته علی علم عندی؛ جز این نیست که هرچه دارم بهخاطر علم و معلومات خودم است.(قصص، آیه 77؛ زمر، آیه 49)
اما وقتی در چیزی خود را فقیر و نیازمند میبیند، رفتاری در پیش میگیرد که بیانگر نیاز و فقر اوست. قانونمند و محتاط است و فرمانبر و مطیع میشود.
از نظر قرآن، کسانی که اهل عصیان علیه خدا و طغیان در زندگی هستند، گرفتار غنا و یا احساس غنا میشوند. خداوند میفرماید: إِنَّ اْلإِنْسانَ لَيَطْغَی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی؛ براستی که انسان هر آینه طغیان میکند همینکه ببیند که مستغنی است.(علق، آیات 6 و 7)
واژه « اسْتَغْنَی» میتواند به معنای غنی شدن باشد؛ یعنی پیش از آن در زمینهای فقیر بوده و اینک در آن چیز غنی و بینیاز شده است؛ یا اینکه مراد این باشد که طلب غنا میکند و یا با توجه به واژه «رَآهُ » مراد این باشد که احساس غنا به او دست داده باشد.
به نظر میرسد که مراد و منظور همین حالت اخیر است؛ زیرا اصولا این امور ریشه روانشناسی دارد. کسی که احساس میکند غنی است حتی اگر غنی نباشد، رفتاری را دارد که بیانگر و بازتاب غنای اوست. همان طوری که اعتماد به نفس کاذب، شخص را به اموری تحریک میکند، احساس غنا نیز این گونه است.
از نظر قرآن، انسان موجودی فقیر است و این فقر مقوم ذات اوست.(فاطر، آیه 15) اما بسیاری از مردم این فقر خود را نمیبینند. وقتی کودکی به جوانی میرسد و از نظر توانایی و دانایی به جایگاهی دست مییابد که احساس غنای از والدین میکند و این گونه است که والدین را بنده نیست و حرفشنوی ندارد. جوامع و دولتها نیز این گونه هستند.
خداوند در آیه 11 سوره مزمل میفرماید: وَ ذَرْنی وَ الْمُکَذِّبینَ أُولِی النَّعْمَهًْ؛ مرا با مکذبین صاحبان نعمت تنها بگذار! از نظر قرآن گروهی از صاحبان نعمت گرفتار تکذیب حق میشوند و خدا را بنده نیستند؛ زیرا دارندگی یا احساس دارندگی موجب میشود که خود را گم کنند و حقیقت فقری خود را نبینند. این گونه است که به جای دیدن فقر هویتی خود، احساس کاذب استغنا و غنا در آنها پدیدار میشود و به جای تصدیق اسلام و شریعت به تکذیب وحی و اسلام میپردازند و به جای اطاعت به طغیان رو میآورند. این بیماری را باید با تاکید و تذکر فقر هویتی درمان کرد و اجازه نداد تا انسان گمان کند با دارایی دروغین به غنا و استغنا رسیده است؛ بلکه غنای او با اتصال به غنای الهی حاصل شده است. به سخن دیگر، مطابق سخن قرآن هر چه دارید از خدا دارید: وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَهًْ فَمِنَ اللهِ؛ و هر آنچه از نعمت دارید ، از طرف خدا است.(نحل، آیه 53) این گونه است که شخص هم بنده خواهد بود و هم مطیع و هم اهل احتیاط و تقوای الهی. پس هرگز در برابر خدا احساس غنا و استغنا نکنیم و داشتههای خود را فضل الهی بدانیم و مانند قارون و فرعون نگوییم: انّما اوتیته علی علم عندی؛ جز این نیست که هرچه دارم بهخاطر علم و معلومات خودم است.(قصص، آیه 77؛ زمر، آیه 49)