هشدارهای سرنوشتساز خط امام - قسمت دوم
راه نفوذ بیگانگان
ابراهیم حاجیمحمدزاده
«شما هر چه خوف دارید، از خودتان بترسید، از اینکه - خدای نخواسته - مسیر، یک مسیر دیگر بشود و راه، یک راه دیگری باشد و توجه به آن چیزی که الان هست از دست برود و مردمی بودن از دستتان برود. از این بترسید که اگر - خدای نخواسته- یک وقت این قضیه پیش آمد و شما از آن مردمی بودن از دستتان برود از این بترسید که اگر -خدای نخواسته- یک وقت این قضیه پیش آید و شما از آن مردمی بودن بیرون رفتید و یک وضع دیگری پیدا کردید و خیال کردید حالایی که من نخستوزیرم، حالایی که من رئیس جمهورم، حالایی که من وزیر کذا هستم، باید چه و چه و چه باشم آن وقت بدانید که آسیب میبینید آن وقت است که خارجیها به شما طمع میکنند...(1)
پس از پیروزی انقلاب و در آغاز تشکیل سپاه پاسداران و عضویت در شورای فرماندهی سپاه و مسئولیت دفتر سیاسی، بارها با خبرها و اسنادی در رابطه سفارتخانههای مختلف روبرو میشدیم که مصراً از رابطان داخلی خود میخواستند پیرامون شخصیتها و مسئولین مطرح آن دوران تحقیق نمایند و همواره روی دو موضوع بیشتر از همه اصرار میورزیدند. الف: وضعیت زندگی رفاهی و وابستگی به اشراف و سرمایهداران در گذشته و حال خود و خانواده و اطرافیانشان ب: مسائل اخلاقی، حضرت امام در همان روزها با تأکید بر الگو قراردادن زندگی روزمره انبیا و روش سیاسی الهی آنان در همراهی با محرومان و پابرهنگان، با حساسیت ویژهای بارها به مسئولین و مردم هشدار میدادند:
«... اساس ادامه یک پیروزی و ادامه یک انقلاب در یک امری است که به نظر میآید در رأس امور واقع است و او اینکه دولت، مجلس و کسانی که در ارتش هستند و سپاه و همه اینها از طبقه متوسط مادون متوسط باشند. اساس سلطهای که بر کشورها و بر کشور ما از طرف غیر واقع شده است، افراد مرفه و کسانی که سرمایههای بزرگ داشتهاند میباشد.
مادامی که مجلس و ارگانهای دولتی و همه اینها و مردم از این طبقه متوسط مادون متوسط تشکیل شود، امکان ندارد که یک دولت بزرگی، یک قدرت بزرگی به هم بزند اوضاع را همیشه این قدرتهای بزرگ در هر کشوری یک نفر را با او تفاهم میکردند که این یک نفر برای خودش و برای قدرتمندی خودش و برای سرمایه خودش فعالیت میکرد. او را میدیدند و ملت را میچاپیدند و به اصطلاح کدخدا را میدیدند و ده را میچاپیدند. هیچ وقت قدرتهای بزرگ مواجه با ملتها، اگر شدند نتوانستند کار خودشان را انجام بدهند و مواجه هم نشدند. هر وقت میخواستند یک دولتی را یا یک سلطنتی را یا یک ریاستجمهوری را که بر وفق مرام آنها عمل نمیکرده از بین بردارند در مقابل او یک قدرت دیگری میتراشیدند و با آن قدرت این قدرت را از بین میبردند در مقابل او یک قدرت دیگری میتراشیدند و با آن قدرت این قدرت را از بین میبردند، کار به دست ملت نبوده است کار به دست طبقه متوسط و مادون متوسط نبوده است.
اینکه این عمل را آنها انجام میدادند. یک نکته روحی دارد و آن این است که انسان در باطن خودش و فطرت خودش تناهی ندارد. آمالش، آمالش غیرمتناهی است، وقوف نمیکند آمال انسان و وقتی که این طور است، اگر انسان اسیر همین آمال غیرمتوقف بشود و ببیند که یک ابرقدرتی این آمال او را و آن خواستهای مادی او را و آن قدرت او را و سلطه او را بر ملت خودش حفظ میکند. او دیگر در بند این نیست که برای ملت کار بکند، برای این که از طبقه مرفه است و از طبقه قدرتمند است و قدرتمندی هم و همین طور حب مال و جاه هم حدی ندارد، مرزی ندارد، آن برای حفظ قدرت خودش و پشتوانهای که دارد، برای این حفظ قدرت با ملت آن میکند که همه حیثیت ملت و گنجینههای ملت را در دسترس او قرار بدهد، یک سهم ناچیزی هم برای خودش بگیرد... ما متوجه باشیم، ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقه متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»ها و «سلطنهها» و «سلطنتیها» را نداریم و در دولت هم آن طور دولتهایی که افراد مرفه سرمایهدار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد را نداریم این مملکت محفوظ میماند. آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که دارید از مرتبه متوسط میغلتید به طرف مرفه، و دنبال این هستید که یا قدرت پیدا کنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و این طور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود آنها را سر جایشان بنشاند، اگر میخواهید که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل میدهند آن که رئیسجمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست همه اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد. بدانید اگر دولت اینطور باشد و اگر ملت اینطور باشد، و اگر مجلس و امثال اینها اینطور باشد، اگر یک قدرتی بخواهد هجمه کند به اینجا، مواجه با سی میلیون جمعیت هست و نخواهد توانست، نمیتواند آن وقت پیدا کند یکی کسی که قدرتمند باشد و آن قدرتمند را وادار کند که ملت را به استضعاف بکشد و بچاپند ملت را برای آنها، تاریخ همین طور بوده است، مادامی که این ملتها در بینشان افرادی پیدا نشده است که به آن مرتبه برسد در بین آنها که قدرت مالی یا قدرت دیگرش زیاد بشود و به مردم حکومت کند، نمیتوانند آنها این ملت را از بین ببرند و حکومت بر آنها کنند. و بالاخره یک وقت ابرقدرتی مواجه با یک نفر، دو نفر، صدنفر، پانصد نفر هست که آنها را سیر میکند و آنها بجان مردم میافتند و خودش هم کنار مینشیند و حکومت بالاتر را خودش دارد. حکومت پایینتر را به این آدمی که یا این آدمهایی که در این کشور هستند واگذار میکند. اساس استضعاف ملتها از خودشان و از قدرتمندان بین خودشان بوده و شما شکر کنید که یک همچو مجلسی دارید که از طبقه مرفه توی آن هیچ نیست. آن طبقهای که اگر مالی را تقسیم کنند بین ملت ما، ملت ما ثروتمند میشوند، ندارید حالا. در دولت هم ندارید، یک همچو ثروتمندانی و یک همچو قدرتمندانی، ندارد. دولت یک همچو قدرتی، رئیسجمهور یک همچو قدرتی که بتواند یک چیز انحرافی را به ملت تحمیل کند، یک همچو مجلسی نداریم که بتواند یا بخواهد یک امر انحرافی را تصویب کند و دولت هم مجری او باشد. مادامی که این حد متوسط محفوظ است این جمهوری محفوظ است و امکان مقابله نیست مابین قدرتهای بزرگ با همچو دولتی، بخواهند کودتا کنند، با کی کودتا کنند؟ بخواهند از خارج وارد کنند، مواجه باکی میشوند؟مواجه با یک ملتی میشوند که همهشان از این طبقه هستند که این نهضت را پیش بردند و با آن قدرت و با آن عظمت، به پیش بردند...» (2).
ـــــــــــــــــــــــــ-ــــــــــــ
(1) صحیفه امام ج 16 ص 446
(2) صحیفه امام ج 16 ص 22