kayhan.ir

کد خبر: ۱۴۳۹۷
تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۱

فایده تحصیل طب روحانی (خوان حکمت)

اخلاق چهار فایده دارد كه كمترين آن فایده دنيائي است و احتياج به 3 علم قوي و مُتقن دارد. فوائد چهارگانه‌اش آن است كه يك جامعه با اخلاق در دنيا با تمدّن زندگي مي‌كند؛ نه بيراهه مي‌رود، نه راه كسي را مي‌بندد؛ و اين همان زندگي سالم است، كه اين كمترين فائده اخلاق است. 3 فایده اساسي و مهم دارد كه يكي در برزخ روشن مي‌شود، يكي در صحنه قيامت و يكي هم إن شآءَ الله در بهشت. سرّ اينكه دنيا به عنوان كمترين فایده ذكر شد، براي اين است كه آنها ابدي‌اند؛ سخن از يك ميليارد سال و صد ميليارد سال نيست، سخن از ابديت است! دنيا يك حلقه‌اي است در يك فلات بيكران؛ بنابراين رنج و رفاه دنیا نسبت به رنج و رفاه ابد، قابل قياس نيست.
تحصيل اخلاق در پرتو تحصيل سه رشته علمي
آن 3 رشته و فن قوي كه انسان را متخلّق مي‌كند؛ يكي (طب روحاني) است، يكي (مهندسي روحاني) است و يكي (هنر روحاني). «طب روحاني» آن است كه طوري ما در دنيا زندگي كنيم كه زنده وارد برزخ بشويم، نه مرده. اين مرگي كه هست، همه می‌ميرند و وارد قبر مي‌شوند؛ قبر يعني همان برزخ. اين بدن مرده است كه طب مادي مي‌گويد اين را بايد دفن كرد و اين تمام سلول‌هايش از كار افتاده است، مغز و قلب و دستگاهش معطّل شده؛ اين همان مرگ است كه همه ما با اين مرگ مي‌ميريم، ولي روح برخي‌ها غافل است كه اين غفلت روح عبارت از مرگ روح است و روح برخي‌ها حاضر و شاهد است كه اين حيات آنهاست.
آنها كه مرده وارد برزخ مي‌شوند، نمي‌دانند در تشييع آنها كي مي‌آيد، كي مي‌رود، چه ذكري مي‌گويند، چه ذكري نمي‌گويند! در قبر هم وقتي مسائل اسلامي را از آنها سئوال مي‌كنند، الفباي دين را از آنها سوال مي‌كنند، بلد نيستند! در قبر مشكلات دين را از ما سوال نمي‌كنند؛ نه مسئله ترتّب را سوال مي‌كنند كه يك مشكل اصولي است، نه شبهه ابن كُمونه را سوال مي‌كنند كه يك شبهه فلسفي است، نه قاعده لا تُعاد را سوال مي‌كنند كه يك مسئله پيچيده فقهي است؛ فقط سوال مي‌كنند دينت چيست؟! از اين ساده‌تر كه ديگر فرض ندارد! پيغمبرت كيست، امامت كيست.
همين الفباي دين را كه از اين شخص سوال مي‌كنند، بلد نيست!! اين كه در تَلقين به او اصرار مي‌كنند: اگر فرشته‌ها آمدند، سوال كردند؛ نترس، زبانت نگيرد، بگو علي و اولاد علي ائمه منند؛ براي همين است! مگر جريان مرگ يك كار آساني است؟! نظير سل و سرطان است! سل و سرطان را بالأخره آدم تحمّل مي‌كند، بيماري‌اش و دردش را تحمّل مي‌كند، مقاومت مي‌كند و زنده مي‌ماند. امّا آن طامّه مرگ كه رسيد، تمام اعضا را در هم مي‌كوبد، آدم را مچاله مي‌كند؛ ديگر چيزي براي آدم نمي‌گذارد!
بنابراين طامّه مرگ يك حادثه‌اي است، براي همه ما و قابل تحمّل هم نيست، چون اگر قابل تحمّل بود كه ما نمي‌مرديم! وقتي مرديم، آنقدر اين اعصاب آسيب مي‌بيند كه بديهي‌ترين بديهيّات از يادمان مي‌رود! ما بايد با اخلاق يك طبّي تأمين كنيم كه زنده وارد برزخ بشويم، نه مرده! معناي زنده بودن يعني حاضر و شاهد بودن، معناي مرده يعني غافل بودن.
شهيدان، نمونه‌اي از انسان‌هاي متخلّق
نموداري از اين افراد را قرآن كريم دربارة شهدا معرّفي كرده؛ شهيد زنده وارد برزخ مي شود، نه مرده! لذا همه چيزها را بلد است. فرمود: وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبيلِ اللهْ اَمواتاً بَلْ اَحياءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرزَقُون(1). سوال دارند، جواب دارند؛ نه تنها سوال‌ها را جواب مي‌گويند، بلكه سوال‌ها را هم خودشان طرح مي‌كنند. پشت سر هم به خدا عرض مي‌كنند: خدايا! ما اين تلاش و كوشش را كرديم، يك عدّه راهيان راه ما بودند؛ اينها الآن كجايند: وَ يَستَبشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم(2).به خدا عرض مي‌كنند: خدايا! اينها كه راه افتادند و هنوز به ما نرسيدند، كجايند؟
يك وقت است يك كسي راه نيفتاده، اتومبيلش در يك شهري پارك كرده است؛ اين را سوال نمي‌كنند كه هنوز نرسيد! آني كه حركت كرد و در راه است، مي‌گويند: هنوز نرسيد! ولي آني كه حركت نكرد، مي‌گويند: راه نيفتاد، نمي‌گويند هنوز نرسيد! شهدا از افراد بي‌حركت سوال نمي‌كنند، آنها كه راهي راه شهادت و شهدا نيستند سوال نمي‌كنند، درباره آنها از خدا مژده نمي‌خواهند! «مُستبشر» يعني خدايا! مژده من را بده، بشارت مي‌خواهند. اينها به خدا عرض مي‌كنند: خدايا! مژده ما را بده، بشارت بده كه اينها كجا هستند؛ نزديكند، دورند! بنابراين شهدا زنده‌اند، يعني زنده مي‌ميرند، مرگ طبيعي دارند كه همه داريم؛ ولي غفلت ندارند، بيدارند، آگاهند، مي‌فهمند.
دانشمندان ديني، نمونه‌اي ديگر از انسان‌هاي متخلّق
عالمان دين برخي در حدّ شهيدند و برخي بالاتر از شهيد. اگر طبق آن بيان نوراني رسول گرامي(ص) كه حضرت فرمود: در صحنه قيامت وقتي ترازو نصب شده است؛ مركب عالمان را يك كفّه، خون شهدا را يك كفّه؛ وقتي ارزيابي مي‌كنند، يَرجَحُ مِدادُ العُلَماء عَلي دِماءِ الشُّهَدا(3)(مرکب عالمان برخون شهیدان برتری می‌یابد)؛ آنها هم عالماً وارد در برزخ مي‌شوند. ما حالا اگر شهادت نصيبمان نشد، اين يكي بايد نصيب ما بشود كه زنده بميريم، نه مرده! لذا جواب در قبر نقد است، از ما هر چه سوال بكنند بلديم! چون آدم زنده، آدم حاضر، آدم شاهد فوراً مي‌گويد: اَللهْ جَلَّ جَلالُهُ رَبّي. پس اوّلين كاري كه ما بايد در مسئله اخلاق انجام بدهيم، تحصيل طبّ روحاني است؛ اين طب نمي‌گذارد ما بميريم و نمي‌گذارد ما مريض بشويم؛ سالماً وارد برزخ مي‌شويم.
مهندسي و هنر روحاني، دو رشته در خدمت اخلاق
مهندسي روحاني هم در خدمت اين طب است، براي اينكه بدني مي‌سازد كه با آن جهان، سازگار باشد و اين فشارها نسبت به آن بدن آسيب نرساند. هنر روحاني هم اين است كه ما با جمال و زيبائي محشور بشويم؛ همه ما زيبائي را دوست داريم، ولي زيبائي اين نيست كه كسي در فلان اقليم به سر مي‌برد، در اثر تابش آفتاب مثلاً رنگين پوست مي‌شود يا وضع ديگر پيدا مي‌كند؛ اين در اختيار كسي نيست و كمال هم نيست! خداي سبحان مي‌فرمايد: بعضي در قيامت روسفيدند و سفيد روي، بعضي روسياهند و سِيه روي؛ و به ما هم گفتند: وقتي وضو مي‌گيريد و صورتتان را مي شویيد؛ عرض كنيد: اَللّهُمَّ بَيِّضْ وَجهِي يُومَ تسود فِيهِ الوُجُوه(4)، خدايا! ما را زيبا محشور بكن، سفيدرو محشور بكن.
اين هنر، هنر روحاني است كه محصول اخلاق است؛ آن هندسه، هندسه روحاني است كه محصول اخلاق است؛ آن طب، طبّ روحاني است كه محصول اخلاق است؛ اينها با ابديت ما كار دارند. كمترين فائده اين است كه ما در دنيا راحت زندگي مي‌كنيم، متمدّنانه زندگي مي‌كنيم. در زمان ظهور وجود مبارك ولي عصر(ع) كه مردم راحتند، همين است؛ چه زندگي‌اي بهتر از اين؟!
بيانات حضرت آيت‌الله جوادي آملي(مدظلّه) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمع كثيري از طلاب، فضلا، دانشجويان و اقشار مختلف مردم ـ قم؛ 11/ 9/ 1389      
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر می‌شود.
__________________
(1) آل عمران/ 169
(2) آل عمران/ 170
(3) الأمالي لِلطوسي/ 521
(4) المحاسن/ 1/ 45 ـ  با تلخيص