ضرورت حضور اهلبیت امامحسین(ع) در کربلا (3)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
چرا امامحسین(ع) خاندان و اهلبیت شریف خود را با علم به شهادت و اسیری و حوادث ناگوار به کربلا برد؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی پاسخ به این سوال، ادله به همراه بردن زنان و کودکان و اهلبیت امامحسین(ع) به کربلا و نقش آنان در حادثه عاشورا را مطرح کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
3. جلوگيری از انحراف حادثه عاشورا
دستگاه حکومت اموي، همانگونه که درباره خود اهل بيت، اذهان مردم شام را به انحراف کشانده بود، قيام عاشورا را نيز يک قيام خودخواهانه و برضد حکومت اسلامي و امام حسين(ع) را به عنوان فردي خارج از دين اسلام معرفي مي کرد. بنابراين، مردم شام با همين عقيده در جنگ شرکت کردند و با حضرت جنگيدند. اما در مدت اسارت اهلبيت، فرصتي به دست آمد که حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) حقيقت را براي مردم آشکار کنند. اگر به خطبههاي حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) دقت شود، محورهاي اصلي آن، سرزنش مردم کوفه، معرفي امام حسين و اهل بيت به عنوان فرزندان رسول خدا، جلوگيري از تحريف نهضت و معرفي جنايات حکومت اموي است. شهيد دستغيب در اينباره ميگويد:
اگر زينب و بچهها در کربلا نبودند، بنياميه اين جنايتها را محو ميکردند و اصل موضوع در بسياري جاها پنهان ميماند و با وسايل تبليغي آن روز که اخبار به کندي ميرسيد، آنهم تبليغات مخالف، مطلب را کاملاً وارونه جلوه ميداد.(سیدالشهداء، عبدالحسین دستغیب، ص177)
4.افشای چهره ظالمان
مظلوميت، يکي از عوامل مؤثر در تبليغات و مؤثر در روحيه و عاطفه مردم است؛ زيرا انسان فطرتاً از ظلم و ظالم متنفر و طرفدار مظلوم است. در حادثه کربلا، نه مظلومنمايي، بلکه حقيقت مظلوميت با فداکاري اهلبيت آميخته شد. آنان پيام سالار شهيدان و اصحاب را به عاليترين صورت به همه مردم رساندند؛ بهگونهاي که امروز نيز صداي عدالتخواهي و ظلمستيزي آنان در وجدان بشريت طنینانداز است.
نقش اسرا، که بدون سلاح و توان رزم، با قساوتبارترين شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار گرفتند، بهويژه خردسالان و کودکان، چشمگيرتر است. جان دادن طفل چند ساله در کنار پيکر امام، بريده شدن گلوي نازک علياصغر با لبهاي تشنه در آغوش پدر، به آتش کشيده شدن خيمههاي زنان و کودکان بيدفاع، کتک خوردن دختر خردسال در کنار پيکر خونين و قطعه و قطعه پدر، صداي العطش طفلان امام حسين(ع) و... همه در ابلاغ پيام و افشاي ماهيت حکومت يزيد، کمتر از شهادت و جانبازي اصحاب نبود.
اگر ياران و اصحاب، پس از نبردي جانانه شهيد ميشدند، همه ميگفتند: مرد در ميدان جنگ يا پيروز ميگردد يا کشته ميشود؛ اما هنگامي که قنداقه حضرت علياصغر در آغوش امام، که براي طلب آب به طرف دشمن آمده بود، آنگونه به خونش رنگين ميشود، حادثه، حالت فجيعتري به خود ميگيرد و عواطف و احساسات خفته انساني را بيدار ميکند و به مردم نشان ميدهد که حکومت يزيد، حتي عاطفه بشري هم ندارد.
بنابراين، همراهي خانواده امام حسين(ع) از چند جهت اهميّت دارد:
1- زنان و کودکان توانايي تبلِيغ و پيام رساني را دارند.
2- علاوهبرآن، دشمنان نيز از مقابله با آنان عاجزند و در صورت آسيب رساندن به آنان، عواطف همگان جريحهدار ميشود و در نزد افکار عمومي، در طول تاريخ محکوم خواهند شد.
3- از نگاه عرفانی، امام حسين(ع) تمام هستي خود و اطرافيان خود را بدون کم و کاستي در طَبَق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند تقديم کرد. ثمره چنين اخلاصي، آن شد که نهضت عاشورا در طول تاريخ، برای مسلمانان و غيرمسلمانان تأثيرگذار خواهد ماند.
چرا امامحسین(ع) خاندان و اهلبیت شریف خود را با علم به شهادت و اسیری و حوادث ناگوار به کربلا برد؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی پاسخ به این سوال، ادله به همراه بردن زنان و کودکان و اهلبیت امامحسین(ع) به کربلا و نقش آنان در حادثه عاشورا را مطرح کردیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
3. جلوگيری از انحراف حادثه عاشورا
دستگاه حکومت اموي، همانگونه که درباره خود اهل بيت، اذهان مردم شام را به انحراف کشانده بود، قيام عاشورا را نيز يک قيام خودخواهانه و برضد حکومت اسلامي و امام حسين(ع) را به عنوان فردي خارج از دين اسلام معرفي مي کرد. بنابراين، مردم شام با همين عقيده در جنگ شرکت کردند و با حضرت جنگيدند. اما در مدت اسارت اهلبيت، فرصتي به دست آمد که حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) حقيقت را براي مردم آشکار کنند. اگر به خطبههاي حضرت زينب(س) و امام سجاد(ع) دقت شود، محورهاي اصلي آن، سرزنش مردم کوفه، معرفي امام حسين و اهل بيت به عنوان فرزندان رسول خدا، جلوگيري از تحريف نهضت و معرفي جنايات حکومت اموي است. شهيد دستغيب در اينباره ميگويد:
اگر زينب و بچهها در کربلا نبودند، بنياميه اين جنايتها را محو ميکردند و اصل موضوع در بسياري جاها پنهان ميماند و با وسايل تبليغي آن روز که اخبار به کندي ميرسيد، آنهم تبليغات مخالف، مطلب را کاملاً وارونه جلوه ميداد.(سیدالشهداء، عبدالحسین دستغیب، ص177)
4.افشای چهره ظالمان
مظلوميت، يکي از عوامل مؤثر در تبليغات و مؤثر در روحيه و عاطفه مردم است؛ زيرا انسان فطرتاً از ظلم و ظالم متنفر و طرفدار مظلوم است. در حادثه کربلا، نه مظلومنمايي، بلکه حقيقت مظلوميت با فداکاري اهلبيت آميخته شد. آنان پيام سالار شهيدان و اصحاب را به عاليترين صورت به همه مردم رساندند؛ بهگونهاي که امروز نيز صداي عدالتخواهي و ظلمستيزي آنان در وجدان بشريت طنینانداز است.
نقش اسرا، که بدون سلاح و توان رزم، با قساوتبارترين شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت قرار گرفتند، بهويژه خردسالان و کودکان، چشمگيرتر است. جان دادن طفل چند ساله در کنار پيکر امام، بريده شدن گلوي نازک علياصغر با لبهاي تشنه در آغوش پدر، به آتش کشيده شدن خيمههاي زنان و کودکان بيدفاع، کتک خوردن دختر خردسال در کنار پيکر خونين و قطعه و قطعه پدر، صداي العطش طفلان امام حسين(ع) و... همه در ابلاغ پيام و افشاي ماهيت حکومت يزيد، کمتر از شهادت و جانبازي اصحاب نبود.
اگر ياران و اصحاب، پس از نبردي جانانه شهيد ميشدند، همه ميگفتند: مرد در ميدان جنگ يا پيروز ميگردد يا کشته ميشود؛ اما هنگامي که قنداقه حضرت علياصغر در آغوش امام، که براي طلب آب به طرف دشمن آمده بود، آنگونه به خونش رنگين ميشود، حادثه، حالت فجيعتري به خود ميگيرد و عواطف و احساسات خفته انساني را بيدار ميکند و به مردم نشان ميدهد که حکومت يزيد، حتي عاطفه بشري هم ندارد.
بنابراين، همراهي خانواده امام حسين(ع) از چند جهت اهميّت دارد:
1- زنان و کودکان توانايي تبلِيغ و پيام رساني را دارند.
2- علاوهبرآن، دشمنان نيز از مقابله با آنان عاجزند و در صورت آسيب رساندن به آنان، عواطف همگان جريحهدار ميشود و در نزد افکار عمومي، در طول تاريخ محکوم خواهند شد.
3- از نگاه عرفانی، امام حسين(ع) تمام هستي خود و اطرافيان خود را بدون کم و کاستي در طَبَق اخلاص گذاشت و به درگاه خداوند تقديم کرد. ثمره چنين اخلاصي، آن شد که نهضت عاشورا در طول تاريخ، برای مسلمانان و غيرمسلمانان تأثيرگذار خواهد ماند.