قیام برای خدا
معرفت نفس مقتضی معرفت رب است؛ انسان زمانی که تواناییها و ناتوانیهای نفس خویش را بشناسد ، این را با تواناییهای خدا مقایسه میکند. از آنجا که نفس انسانی، مظهر همه اسمای الهی است، از این ظرفیت بیپایان اسمایی برخوردار است که آنها را ظهور دهد. البته برای ظهور این اسمای الهی در وجودش نیازمند ربوبیت الهی است؛ زیرا بیربوبیت الهی انسان نمیتواند بذر وجودش را بارور کند؛ از اینجاست که در مییابد همواره نیازمند خدایی است تا در مقام ربوبیت، بذر وجود اسماییاش را پرورش دهد و او را به کمال برساند.
انسان وقتی از این منظر به خود و خدا مینگرد، میبیند با همه توانایی اسماییاش، در برابر خدای غنی حمید، فقیر است و ستون فقراتی ندارد تا بایستد و اسماء الهی را در خود ظهور دهد. (فاطر، آیه 15)
شناخت نسبت به فقر ذاتی و هویتی خود به این معنا است که انسان میداند برای قیام نیازمند خدا است و بیخدا نمیتواند از اسمای وجودی الهی در خود بروز و ظهوری داشته باشد. اینجاست که به سمت و سوی پروردگارش توجه مییابد. البته هر نفسی از نفوس چه از انسان و چه جنیان یا دیگر آفریدهها، میزان معرفتش نسبت به پروردگارش به میزان اسمای الهی است که در ذات او به ودیعت گذاشته شده است. با توجه به اینکه انسان دارنده تمام اسمای الهی است، به طور طبیعی معرفت انسان نسبت به پروردگارش بیشتر از جنیان یا دیگر آفریدهها است. البته هر شخص انسانی با آنکه همه اسمای الهی را دارا است، ولی میزان شناخت و توجهش به این اسماء الهی، میزان و سطح شناختش نسبت به پروردگارش را تعیین میکند. از این رو امیرمومنان علی(ع) به نقل از پیامبراکرم(ص) میفرماید: من عرف نفسه فقد عرف ربه (غررالحکم، ج 5، ص 194، ماده عرف)؛ هر کسی نفس خویش را شناخت به همان میزان پروردگار خودش را شناخت.
این شناخت گام اول بیداری و حرکت به سوی خدا است. انسان تا به این شناخت نرسد، گامی برای رسیدن به مقامات بر نمیدارد. انسان باید بداند که بیاقامه الهی نمیتواند قیامی داشته باشد؛ زیرا فقیر است.
البته از نظر قرآن، همین شناخت و توجهیابی، نیازمند یک تعلیم و تحریک بیرونی در مقام عمل و عمل است؛ زیرا هیچ نفسی بدون تعلیم و تحریک بیرونی نمیتواند به شناخت و حرکت دست یابد. از این رو نیازمند تعلیم معلم اول و تزکیه مزکی اول یعنی خدا است (نور، آیه 21) که مظهر معلم و مزکی اول نیز رسولالله و اهل بیت عصمت و طهارت هستند.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164، جمعه، آیه 2)
تعلیم، شناخت را به انسان میدهد و تزکیه، رشد حرکتی را در مقام عمل به وی میبخشد و اینگونه است که ذهن و قلب و جوانح و جوارح او درگیر میشود. بنابراین همواره یک القای ذکر و یادآوری بیرونی لازم است تا نفس بیدار شود و شناخت یابد و حرکت عملی را آغاز کند.(مرسلات، آیه5)
خدا میفرماید: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا للهِ؛ بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید.(سبا، آیه 46) پس تا از بیرون موعظه بیدارباشی نباشد، انسان بیدار نمیشود. وقتی بیدار میشود که همه چیزش برای خدا باشد. پس تا کارهایش برای غیر خدا باشد نه برای خدا، بیدار نشده است.
انسان وقتی از این منظر به خود و خدا مینگرد، میبیند با همه توانایی اسماییاش، در برابر خدای غنی حمید، فقیر است و ستون فقراتی ندارد تا بایستد و اسماء الهی را در خود ظهور دهد. (فاطر، آیه 15)
شناخت نسبت به فقر ذاتی و هویتی خود به این معنا است که انسان میداند برای قیام نیازمند خدا است و بیخدا نمیتواند از اسمای وجودی الهی در خود بروز و ظهوری داشته باشد. اینجاست که به سمت و سوی پروردگارش توجه مییابد. البته هر نفسی از نفوس چه از انسان و چه جنیان یا دیگر آفریدهها، میزان معرفتش نسبت به پروردگارش به میزان اسمای الهی است که در ذات او به ودیعت گذاشته شده است. با توجه به اینکه انسان دارنده تمام اسمای الهی است، به طور طبیعی معرفت انسان نسبت به پروردگارش بیشتر از جنیان یا دیگر آفریدهها است. البته هر شخص انسانی با آنکه همه اسمای الهی را دارا است، ولی میزان شناخت و توجهش به این اسماء الهی، میزان و سطح شناختش نسبت به پروردگارش را تعیین میکند. از این رو امیرمومنان علی(ع) به نقل از پیامبراکرم(ص) میفرماید: من عرف نفسه فقد عرف ربه (غررالحکم، ج 5، ص 194، ماده عرف)؛ هر کسی نفس خویش را شناخت به همان میزان پروردگار خودش را شناخت.
این شناخت گام اول بیداری و حرکت به سوی خدا است. انسان تا به این شناخت نرسد، گامی برای رسیدن به مقامات بر نمیدارد. انسان باید بداند که بیاقامه الهی نمیتواند قیامی داشته باشد؛ زیرا فقیر است.
البته از نظر قرآن، همین شناخت و توجهیابی، نیازمند یک تعلیم و تحریک بیرونی در مقام عمل و عمل است؛ زیرا هیچ نفسی بدون تعلیم و تحریک بیرونی نمیتواند به شناخت و حرکت دست یابد. از این رو نیازمند تعلیم معلم اول و تزکیه مزکی اول یعنی خدا است (نور، آیه 21) که مظهر معلم و مزکی اول نیز رسولالله و اهل بیت عصمت و طهارت هستند.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164، جمعه، آیه 2)
تعلیم، شناخت را به انسان میدهد و تزکیه، رشد حرکتی را در مقام عمل به وی میبخشد و اینگونه است که ذهن و قلب و جوانح و جوارح او درگیر میشود. بنابراین همواره یک القای ذکر و یادآوری بیرونی لازم است تا نفس بیدار شود و شناخت یابد و حرکت عملی را آغاز کند.(مرسلات، آیه5)
خدا میفرماید: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا للهِ؛ بگو: شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید.(سبا، آیه 46) پس تا از بیرون موعظه بیدارباشی نباشد، انسان بیدار نمیشود. وقتی بیدار میشود که همه چیزش برای خدا باشد. پس تا کارهایش برای غیر خدا باشد نه برای خدا، بیدار نشده است.