سینمای ایران و ماجرای نیمروز اهواز
رد خون قهرمانان در تراژدی اشباح
آرش فهیم
اهمیت این وضعیت در یک تصویر، معکوس ساختن عبارت «بیچاره ملتی که به قهرمان نیاز دارد» است. اینجا و در این بلا، دیگر چشمان ملت دنبال قهرمان نیست، بلکه تکتک افراد بدل به قهرمان میشوند. چه آنها که شهید شدند، شاهدی بر عمق کراهت «دشمن» هستند و خونشان، آبروی خونریزها را میبرد و چه آنها که در متن و حاشیه حادثه، حضور داشتند؛ سربازی که در حال نجات یک کودک است در این موقعیت، نمود یک پهلوان ایرانی مسلمان و نمادی از ظهور انسان انقلابی در زندگی روزمره است. مردمی که به یکدیگر یاری میرسانند یا در وسط معرکه ایستادهاند، بیش از جبهه مقابل -تروریستها - دارای جنبههای نیروبخش برای خلق یک درام هستند. برخلاف روش سنتی نمایش چهره ترور در فیلمها که روی مهاجمان مانور میدهد، روش بهتر، رفتن در دل و ذهن جبهه مقابل و مقاوم علیه ترور است. مثل صحنه به جا مانده از انتقال کودک توسط یک نظامی در ساختمان مجلس در زمان حمله داعش یا دوندگی دو نیروی لباس شخصی اسلحه به دست که پشتشان به دوربین است و ما چهره آنها را نمیبینیم اما در تخیل و تصورمان آن دو را همچون دو اسطوره بازسازی میکنیم.
ماجرای نیمروز 31 شهریور 97 اهواز نیز یکی دیگر از این حوادث است که هر لحظه از آن میتواند موضوع یک فیلم حماسی ماندگار شود. به شرط اینکه از دریچه فرد به جمع و حادثه نگاه شود و از کلیشههای رایج در پرداختن به این گونه سوژهها گذشت. برخلاف سینمای انقلابی سایر کشورها که نمای از دور از حرکتهای حماسی را نمایش میدهند، در تصویرگری انقلاب ما «کلوزآپ» کاربرد بیشتری دارد؛ چون در اینجا مسیر انقلاب از تحول و انقلاب قلبی و درونی انسانها میگذرد و بعد به تحول اجتماعی میرسیم. در چنین وانفسایی، هر فرد یک جهان است که کاویدن آن، حتی نمایش ترس و هراس، یک درام بیبدیل را رقم میزند.
بعد از پرداختن به فرد و ظهور قهرمان در چنین آثاری باید سراغ پشت پرده و عوامل رفت؛ اینکه چه کسانی و بنابر چه مناسباتی دست به چنین جنایاتی زدند؛ آنها ضدقهرمانی هستند که مخاطب به واسطه عشق و علاقه و نزدیکی روحی و روانیاش به قهرمان یا قهرمانان فیلم باید ازشان متنفر شود. به هر حال هر حرکت رسانهای درباره یک ماجرای تروریستی، ولو یک فیلم سرگرمکننده باشد، رسالتی هم در باب آگاه سازی جامعه درباره جریانهای تبهکار دارد. متوقف شدن به فرد و صرفا بازسازی قهرمانان در این گونه آثار همچون نادیده گرفتن آنها، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
اگر درباره «ماجرای ترور» در سینما کاری شود و به واقعیتهای پشت صحنه و عوامل آن اشارهای نشود، خیانت به همان مردمی است که قهرمان اصلی این مبارزه هستند؛ این واقعیت که «ترور» ادامه فشارهای اقتصادی و سیاسی و تهاجم فرهنگی است و چون مردم ایران در برابر این سیل تهاجمی مقاومت کردهاند و دشمنان خود را ناکام گذاشتهاند حالا باید هدف گلوله و قتل عام قرار بگیرند. فراتر از کشمکشهای سیاسی، این یک بازی کثیف علیه یک ملت است و سینما هم میتواند یکی از برندگان تمیز و زیبای این بازی باشد.