منصور ایمانی
اروندرود با عمق زیاد و جریان تند آب، و مخصوصا با جزر و مدهای شکنندهاش، آبراهی برای کشتیهای بزرگ است. همین ویژگی سبب میشد تا کارشناسان نظامیِ عراق و حامیان غربی و عربیاش، انجام هرگونه عملیات و عبور نیروهای ایرانی، از این رودخانه را غیرممکن بدانند. با این حال در سال ۶۴ نیروهای غواص ما، با انجام عملیات پیچیدۀ والفجر ۸ از اروند عمیق و عریض گذشتند و وارد بندر سوق الجیشی «فاو» شدند. با این پیروزی بود که اسم فاو سر زبان مردم دنیا افتاد و تا مدتی سوژۀ شبکههای خبری بود. قبل از آن حتی بسیاری از تحصیل کردههای خودمان هم، نامش را نشنیده بودند. آزادسازی فاو، ضربۀ مهلکی به صدام وارد کرد، تا جایی که خوف از سقوط دیکتاتور عراق، به جان حامیان جهانی و خصوصا منطقهایاش افتاد و آمریکا خودش وارد جنگ علیه ما شد. برخی از مسؤلین جنگ و چهرههای شاخص نظامی ما، ورود مستقیم آمریکا به صحنۀ جنگ را به عنوان یکی از دلائلِ قبول آتشبس و پذیرش قطعنامه سازمان ملل میدانستند. قبول همان قطعنامهای که حضرت امام(ره) از آن به جام زهر تعبیر کردند. آنهایی که میخواهند بدانند چه کسانی سبب شدند تا حضرت امام، قطعنامۀ ۵۹۸ را بپذیرند و به تعبیر خودشان، این جام زهر را سربکشند، باید به کتاب پژوهشی و ارزشمند «راز قطعنامه ۵۹۸» نوشتۀ کامران غضنفری مراجعه کنند. نویسنده با ارائه اسناد و مدارک متقن و مستدل، نشان میدهد که افرادی شاخص و نزدیک به حضرت امام(ره)، سببساز شرائط و زمینههایی در جنگ شدند که امام بزرگوار(ره) راهی جز قبول قطعنامه نداشتند و به عبارت دیگر؛ آن شرائط و زمینهها را بر ایشان تحمیل کردند. وگر نه هیچ انسان مختاری، با ارادۀ خود جام زهر نمینوشد. انتخاب «جام زهر» توسط حضرت امام، کاملا هوشمندانه بود، تا نکتهدانان و رازجویان، پرده از روی حقیقت قبول آتشبس بردارند. شعار امام، «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» بود. در اینجا جهان از دیدگاه حضرت امام، جبهۀ جهانی استکبار یا همان چهل و چند کشوری بود که از صدام، در جنگ علیۀ ایران پشتیبانی مادی و معنوی میکردند. حضرت امام هرگز با جهان سرِ جنگ نداشت. البته در یکی دو سال پایانی جنگ، بر اثر فشارهای همان اشخاص تأثیرگزار در وضعیت دفاع مقدس، حضرت امام شعار اولشان را به «تنبیه متجاوز» تنزل دادند، که آن هم هرگز اتفاق نیفتاد. در طول عمر انقلاب اسلامی، هر جا که دولتمردان و سیاسیون، از اصول انقلابی امام و مقام معظم رهبری عدول کرده و غافل از ظرفیتهای درونی نظام، با جبهۀ استکبار پشت میز مذاکره نشستهاند، ما قافیۀ منافع ملی را باختهایم. قرارداد الجزایر، قرارداد ۵۹۸ و این اواخر قرارداد بیسرانجام برجام، از جملۀ غفلتهای بزرگ اهل سیاست و دیپلماسی بود. وگرنه در قاموس انقلابیون و بر اساس منطق تکلیفمداری، چیزی به نام شکست و یا باختن قافیه وجود ندارد...، انگار از سفر و سفرنامه نویسی دور شدهایم!
توی اروند، چند فروند قایق ماهیگیری عراقی مشغول صید بودند. دو سه تا هم با سرعت نسبتا بالا، در طول رودخانه میرفتند و میآمدند. از علامتهای روی بدنهشان، پیدا بود که از یگانهای نظامی یا مرزبانی عراق هستند. از ساحل خودمان، بزرگترین ساختمانی که داخل شهر فاو دیده میشد، مسجدی بود با دو منارۀ بلند و گنبدی نسبتا بزرگ. نزدیک مسجد، جایی میان رودخانه، مجسمۀ قایق بزرگِ غرق شدهای را ساخته بودند که فقط دماغۀ قایق، بیرون از آب بود. به نظرم رسید که عراقیها میخواستند با این قایق مغروق، نشان بدهند که نیروهای ایرانی را در والفجر ۸ شکست دادهاند! ادب و نزاکت، دهان آدم را میبندد که چیزی بار صدام کند. صدام اگر مرد جنگ بود، جلوی یانکیها میایستاد تا او را با خفّت و خواری، از توی خلا و مبال بیرون نمیکشیدند! باز هم باید بگذارم و بگذرم...
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد