عاشورا، تجلی اسلام ناب (2)
مبارزه با تحریف و انحراف
سید محمدسعید مدنی
در بررسی و تبیین علت و چرایی برپایی قیام عاشورا، میتوان به نکات و دلایل چندی اشاره کرد، اما مهمترین آن؛ «حفظ اسلام» بود. بازتعریف و معرفی دوباره «اسلام حقیقت» و اسلام ناب محمدی بود و تفکیک و متمایز ساختن آن از اسلامی که از سوی دستگاه تبلیغاتی یزید و حاکمیت باند اموی بر جامعه حاکم شده و آن مردم را تحت سیطره خود درآورده بود.
امام حسین (ع)، به عنوان رهبر واقعی و معنوی جامعه مسلمین وارث و تداومدهنده رسالت پیامبران در طول تاریخ و به ویژه پیامبر خاتم (ص)، دریافته و تشخیص داده بود، دشمنان کینهتوز اسلام دارند اسلام را به اسم خود اسلام میکوبند و میزنند، میدید که دارند اسلام را از مسیر اصلی منحرف و آن را از همه ارزشهای الهی و انسان ساز و نجات بخش فرد و جامعه تهی میکنند، و این از جمله سخنان آن حضرت است که: «فانی اخاف ان یندرس هذا الحق و یذهب» (من بیم آن دارم که (در اثر اعمال معاویه) دین اسلام فرسوده گشته و مردم ندانند که اسلام حقیقت کدام است) و همچنین میفرماید: «الاترون ان الحق لا یعمل به و ان و الباطل لاینتاهی عنه» (آیا نمیبینید به حق رفتار نمیشود و کسی از باطل نهی نمیکند؟)
و بالاخره:
«علی الاسلام السلام، اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید (باید فاتحه اسلام را خواند، وقتی حاکمی چون یزید بر مردم حکومت میکند)
کوبیدن و تخطئه اسلام به وسیله نفوذ و رخنه بر اسلام و زدن نقاب مسلمانی داستانی بود که از اواخر دوران حیات پیامبر اکرم(ص) شروع شده بود (و تا این زمان ادامه دارد.) از همان زمان که برای قریش (اجداد همین یزید) و دیگر دشمنان پیامبر(ص) و دعوت آسمانی و حیاتبخش او، مسلم و قطعی شده بود، که از طریق مبارزه مستقیم و رویارویی قادر به نابودی نهضت الهی و در حال گسترش روزافزون او نیستند. آنها همه راهها را رفته و همه کاری کرده و همه حربهها را در مقابله با پیامبر خدا (ص) در دعوت آسمانی و عدالتگستر او به کار بسته بودند. از تطمیع و تهدید زبانی گرفته تا تمسخر و هو کردن و جنجالسازی و دروغپردازی و... تا تحریم و بایکوت اجتماعی، اقتصادی و ... بالاخره لشکرکشی و راهاندازی جنگهای پیدرپی و.... اما وقتی هیچکدام از این راهها و تاکتیکها در مصاف با نهضت پیامبرخدا (ص) و رهبری هوشمندانه آن حضرت راه به جایی نبرد (تقریبا از سال پنجم و بعد از جنگ خندق و....) خواسته و ناخواسته روی به تاکتیک جدید و روش تازهای آوردند و تصمیم متفاوتی گرفتند: آمدن از آن سوی خندق به این سو و نقاب زدن مسلمانی و در انتظار مرگ پیامبر نشستن!
آنها که کاملا از نابودی و از میان بردن اسلام نومید شدند و تلاش کردند که آن را از مسیر اصلی منحرف سازند و اجازه ندهند پس از وفات پیامبر(ص) دیگر اسلام پیامبر ادامه و تداوم پیدا کند و... از اینجا به بعد (یعنی بعد از رحلت رسول خدا(ص)) بود که رویکردهای تفسیری و تعاریف و تعابیر جدید در اسلام و میان مسلمانان پیدا شد و مدعیان و مجتهدان جدید صف کشیدند و در جامعه عرض اندام میکردند، بساط منع نگارش حدیث و حدیثسوزی و حدیثسازی به راه افتاد و... بازیگران پشت صحنه، همانها که در مصاف با رویاروی پیامبر، سیلی خورده و عاجز بودند، تلاش میکردند تا در این هیاهو، اسلام حقیقی که یکی بیشتر نبود، گم و محو و تعاریف و تفاسیر رواج یافته سقیفهای به نام اسلام حقیقی مطرح شود. کار به جایی رسید که خیلیها بعد از شهادت مفسر و نماینده عینی این اسلام گفتند:
- مگر علی نماز هم میخواند؟!
کار به جایی رسید که مردم امام حسن(ع)، فرزند گرامی رسول خدا(ص) را با معاویه، فرزند ابوسفیان دشمن خدا و پیامبر خدا و دین خدا، در یک ترازو میگذاشتند! و... آری کار به جایی رسیده بود که فردی فاسق و فاسد چون یزید که حتی مردمان عادی و عامی هم درباره فسق و تبهکاری او شک نداشتند، ردای خلافت بر تن کرد و لقب «امیر مومنان» مییافت! و او وارث پیامبر(ص) و مهاجرتها و مجاهدتها و شهادتها و سختیهایی شد که مسلمانان صدر اسلام در راه تبلیغ و ترویج و اعتلای اسلام متحمل شده بودند. و امام حسین(ع)، در چنین شرایطی قیام کرد. قیام او، فریاد اعتراضی علیه فرهنگ و ارزشها و جریاناتی بود ضد اسلام که به نام اسلام در دنیای اسلام حاکم و به گرده مردمان سوار شده بود. امام حسین(ع) قیام کرد تا با دراندن نقابهای فریب و رسوا کردن ستمگران، اسلام حقیقت و اسلام ناب جد بزرگوارش را احیا و امت و جامعه را اصلاح کند:
«انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی و ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابیطالب.
من برای اراده اصلاح در امت جدم قیام کردم و میخواهم که امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم پیامبر(ص) و پدرم علی(ع) عمل نمایم.
و این همه تاکید و توصیه بر حفظ عاشورا، برای این نیست که صرفا با برپا داشتن مراسم و راه انداختن عزاداری، یاد و خاطره تنهایی و مظلومیت آن امام بزرگ(ع) حفظ شود و... بلکه عمدتا برای این است که اسلامی که امام حسین(ع)، در عاشورا و در قیام بینظیر خود به مردم آن روز و همه روز و تا ابد معرفی کرد، حفظ شود و باقی بماند، چرا که دشمنان اسلام که همان دشمنان انسانیت و آزادگی و عدالت هستند، هرگز از زمانی که این تاکتیک(اسلام علیه اسلام) را شناخته، از آن نه تنها دست برنداشته، بلکه فنیتر و دقیقتر و با پیشرفت علوم و تکنولوژی، کارآمدترش هم ساخته تا اجازه ندهد اسلام حقیقت، عینیت پیدا کند، به داد مردم برسد و گره و گرفتاریهای انسان و جامعه را حل کند این است که امروز هم در جهان هیچ کسی و هیچ قدرتی در پی محو و از بین بردن اسلام نیست، چون تجربه و تاریخ نشان داده این کار شدنی نیست، اما امروز هم کماکان در پی مسخ و از اثر انداختن آن هستند، به این معنی که ظاهر و صورتی از اسلام باشد، اما سیرتش، روح و باطن و معنایش نباشد، نماز باشد، حج باشد،... امام حسین و عاشورا باشد، اما فقط برای اینکه باشند، بدون اینکه تاثیر و کارآمدی و فایدهای به حال مردم و جهتگیری علیه دشمنان مردم و سرزمین و ارض و ناموس آنها داشته باشد، برای اینکه کسی نبودن «اسلام امام حسین(ع)»، اسلام حقیقت را حس نکند. چون آنها هم خوب میدانند که «برای خراب کردن یک حقیقت»، نباید به آن خوب حمله کنند، بلکه باید «از آن بد دفاع» کنند...!