شعر عاشورایی از دیرباز تاکنون
ناهید زندی پژوه
موضوع عاشورا در طول تاریخ با سه وجه منتقل شده است: سوگ، حماسه و عرفان. سوگمندی عاشورا، آنچنان عظیم و سترگ است که بیش از دیگر وجوه مؤثر بوده است و چه حماسی شعر عاشورایی به علت کارکرد تبلیغی و تحریکی، بیشتر مورد نظر شاعران بوده؛ اما هر چه جلوتر میرویم این وجه در شعر عاشورایی کمتر رخ مینماید و جای خود را به وجه سوگمندی میدهد. بدون هیچگونه شکی در «گنجینه اسرار» مرحوم عمان سامانی از دریچهای عرفانی به عاشورا و کربلا نگریسته شده است. البته لحن حماسی حسن حسینی در بعضی از اشعار گنجشک و جبرئیل قابل تأمل است.
شهادت امام حسین(ع) و یارانش در دشت کربلا، جرقهای بود که با افروختن آتش احساسات ولایی، عنصر حزن، خشم، حماسه و مبارزه را وارد ادبیات دینی کرد. این واقعه با تاثیر در جانهای شیفته اهل بیت(ع)، شعر آیینی را وارد مرحله جدیدی کرد. در دوران معاصر، علی معلم و موسوی گرمارودی و بسیاری دیگر از شاعران، شاهکارهای خود را در ادبیات دینی خلق کردهاند. شعر «خط خون»، موسوی گرمارودی یکی از برجستهترین آثار عاشورایی در ادبیات متعهد فارسی به شمار میآید:
شمشیری که بر گلوی تو آمد/ هرچیز و همه چیز را/ به دو پاره کرد/ هر چه در سوی تو، حسینی شد/ و دیگر سو، یزیدی/ اینک ماییم و سنگها/ ماییم و آبها/ درختان، کوهساران، جویباران، بیشهزاران/ که برخی یزیدی/ وگرنه حسینیاند
تا به امروز، سوگ سرود ابوالحسن کسایی (341 هـ . ق) از جانب پژوهندگان ادبی به عنوان نخستین شعر عاشورایی شناخته شده است. این قصیده نقطه عطفی در تاریخ شعر فارسی به شمار میآید زیرا در آن پیشینه پیوند ادبیات فارسی با موضوع دین آشکار میشود. اما متأسفانه تاکنون توجهی به جایگاه این سوگنامه نشده است.
پاکیزه آلیاسین، گمراه و زار و مسکین
وان کینههای پیشین آن روز گشته پیدا
صفین و بدر و خندق حجت گرفته با حق
خیل یزید احمق یک یک به خونش کوشا
شاعر در ادبیات بالا سبب پیدایش واقعه کربلا را کینههایی میداند که مشرکان دیروز از صفین و بدر و خندق به دل گرفتهاند و در محرم سال 61 آن کینهها را آشکار ساختند.
باید گفته شود برخی قوامی رازی را آغازگر شعر عاشورایی دانستهاند.
بر آهوان خوب، مسلط سگان زشت
بر عدل ظلم چیره شد بر بقاء فنا
آب فرات بر تو ببستند ناکسان
آمیختند خون تا با کربلا
از دیگر شاعران شیعهگرا که در ارتباط با حوادث کربلا سرودههایی دارد، خواجه سنایی غزنوی است.
عمر و عاص از فساد رایی زد
شرع را خیره پشت پایی زد
با یزید پلید بیعت کرد
تا که از خاندان برآرد گرد
شرم و آزرم جملگی بگذشت
جمعی از دشمنان بر او بگماشت
معروفترین شاعر سنی مذهب که در رثای شهیدان کربلا، منظومه کوتاهی سروده، سیف فرغانی است.
ای قوم در این عزا بگریید
برکشته کربلا بگریید
کمالالدین اسماعیلی، شاعر سنی مذهب در رثای امام حسین(ع) چنین آواز سرمیدهد:
چون محرم رسید و عاشورا
خنده بر لب حرام باید کرد
وز پی ماتم حسین علی
گریه از ابر وام باید کرد
لعنت دشمنانش باید گفت
دوستداری تمام باید کرد
در شعر فارسی از قرن چهارم تا قرن ششم و هفتم شعر دینی به ویژه عاشورا سرایی چندان متداول نبود بخصوص در سدههای نخستین، معدود شاعرانی به واقعه کربلا پرداخته و اشعار اندکی در این مجال سرودند. اما با از بین رفتن تعصبات دینی از حمله مغول و برپایی مراسم عاشورا و عزاداری برای سالار شهیدان در دوره صفویه، توجه شاعران به حادثه کربلا و شهادت اباعبدالله حسین(ع) به طور وسیع در شعر این دوره تجلی یافته و نامآوران بسیاری در این میان به چشم میخورند.
با روی کارآمدن مذهب شیعه در دوران صفویه و ظهور محتشم کاشانی غوغایی در شعر عاشورایی پدید آمد. همان طور که میدانیم نام محتشم کاشانی با عاشورا و محرم و امام حسین(ع) عجین شده است. اگر روی بیرقها و پرچمهای مراسم عزاداری حسینی شعری نگاشته شده باشد؛ ترکیب بند محتشم کاشانی است. در اینجا لختی قلم را میگریانم تا ماجرای سرودن ترکیببند مشهور محتشم کاشانی را شرح دهم.
«چون پسر مولانا محتشم درگذشت، به جهت درگذشت او مراثی گفت. شبی چهارده معصوم را در خواب دید. همه او را حرمت نهادند و لیکن صدیقه کبری(س) را از او ملالتی بود. محتشم گفت: مولای من، خطایی از من سرزده که شما رنجیدهاید؟ فرمود: «محتشم از برای فرزند خود مراثی گفتی، چرا برای فرزند «من حسین(ع) نگفتی؟ محتشم گوید: پیغمبر مصطفی(ص) فرمود: چرا مرثیه در مصیبت فرزندم حسین(ع) نگفتی؟ اکنون شعر بگو. گوید: چون در این وادی قدم نزده بودم،لذا برای ورود اندیشه کردم. عرض کردم: فدایت شوم، چه بگویم؟! فرمود، بگو:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
محتشم بیدار شده، مصرع در خاطرش بود آن را مطلع قرار داد و همان ساعت شروع کرد تا به این مصراع رسید:
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
پس مصرعی دیگر به خاطرش نمیرسد تا اینکه شب دیگر قائم آلمحمد(عج) را در خواب میبیند که فرمود:
او در دل است و هیچ دلی نیست بیملال
پس بیدار شد. مصرع را ضمیمه کرد و ابیات را به آخر رسانید.»
محمد مسیحا اصفهانی مشهور به مقبل از شاعران گمنام سده سیزده هجری است. او مثنوی بلندی درباره حادثه کربلا سروده، حکایت زندگی شاعر و علت انگیزش او از این سروده بسیار شگفتانگیز، اما واقعی است. ظاهرا روایت نقل بدین قرار است: «در جوانی در نهایت ظرافت و لطافت بودم. در سالی عزاداران بسیاری در اصفهان؛ بهجت روز عاشورا دسته دسته در شهر میرفتند و من نگاه میکردم. جمعی از سینهزنان این نوحه را میخواندند:
چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز
در کربلای پرخون زهرا صاحب عزاست امروز
من از روی استهزا چیزی خواندم که بعضی شنیدند و رنجیدند. پس از آن به جذام مبتلا شدم و مردم از من نفرت داشتند. مرا بردند و در گلخن گرمابههای خراب انداختند... سال دیگر، روزی با دلی شکسته در کنار خرابهها نشسته بودم. جمعی از سینهزنان همان نوحه را میخواندند آتش در نهادم افتاد و با نظر حسرت به آنها نگاه کردم و گفتم:
روز عزاست امروز جان در بلاست امروز
فغان و شور محشر در کربلاست امروز
بسیار گریستم و به یاد زمین افتادن سیدالشهدا(ع) بر روی، و اینکه گفتهاند در حالت سجده سرشان را بریدهاند؛ روی خود را به جا پای عزاداران میمالیدم و ناله میکردم. اواخر شب خوابم برد و در عالم واقعه پیغمبر(ص) را دیدم. دیدم فرشتهای سیاهپوش رفت خدمت ایشان عرض کرد: یا رسولالله دخترت فاطمه(ع) میگوید: درست است او خطا کرد، ولی او هم برای فرزندم حسین(ع) مرثیه گفت. پیغمبر(ص) گذشت کرد و بدنم را مسح نمود و فرمود تو را برای حسین شفا دادیم. از این مژده از خواب برخاستم و در بدنم عیبی نبود. قسمتی از مثنوی بلند مقبل را با هم ترنم میکنیم:
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان/ فتاده از حرکت ذوالجناح و ز جولان/ نه شاه تشنه دگر تاب استقامت داشت/ نه ذوالجناح دگر در جدال طاقت داشت/ کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد/ به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد/ هوا ز باد مخالف، چو قیرگون گردید/ عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید/ بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد/ اگر غلط نکنم عرشی بر زمین افتاد
در عصر حاضر با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) که منبعث از نهضت خونین عاشوراست، توجه بیشتری به شعر عاشورایی شده و آثار بسیار فاخری پدید آمده است. چنانکه در مدح اباعبدالله حسین(ع) و یاران وفادارش، نصرالله مردانی ابیات بسیار شورانگیزی سروده است:
بخوان حماسه خونین کربلا با ما
که شد بسیط زمین جمله همصدا با ما
سر بریده به میدان عشق میگوید
حدیث خون شهیدان نینوا با ما
خلاصه آنکه امام حسین(ع) در قالب اسطوره و نماد در شعر و ادب پیوسته حضور درخشانی داشته است. شعرا، لحظههای عاشورا را با موسیقی واژه چنان به تصویر کشیدهاند که زیبایی و هنر با هم تلفیق شدهاند. شیفتگی نسبت به سرور آزادگان جهان منحصر به شاعران تشیع نبوده بلکه شعرای سنی مذهب نیز ارادت خود را به ساحت بلند امام همام نشان داده و تلاش کردهاند از خلال حادثه خونبار عاشورا، خواستههای آزادیخواهانه خود را مطرح کنند.
منابع:
1- ماهنامه داخلی مرکز آفرینشهای ادبی «الفبا»، شماره 20، مهر و آبان 86.
2- فصلنامه ادبیات دینی، شماره چهارم، بهار و تابستان 1392.
3- غریبانه، نشریه دانشجویی فرهنگی- ادبی. شماره چهارم و پنجم، تابستان و پاییز 1390.
4- نشریه ادبیات پایداری، شماره 14، بهار و تابستان 1395.