نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
به سیم آخر زدن روزنامه دولت در سوگ یک غارتگر فرهنگ و اقتصاد!
مرگ احسان یارشاطر، یکی دیگر از عناصر غارتگر فرهنگ و اقتصاد ایران مدعیان اصلاحطلبی را داغدار و ماتمزده کرد. علت این موضوع هم البته واضح است. میان افراطیون مدعی اصلاحات و اینگونه افراد پیوند واشتراک خاصی برقرار است که در وطنفروشی و خیانت به منافع ملی خلاصه میشود. از این رو، طیف مذکور همواره هوادار و خاطرخواه جاسوسان، عوامل رژیم طاغوت و هر فرد و گروهی که بغض و کینهاش علیه اسلام و انقلاب پابرجاست، بودهاند.
سرویس سیاسی-
به عنوان نمونه، روزنامه ایران دیروز در سوگ یارشاطر به سیم آخر زده و چندین مطلب در تمجید از وی منتشر ساخت.
«روزنامه ایران» در ستونی به نام «یاد» نوشت: «از هرچه بگذریم، سخن عشق خوشتر است. از این کلام وام میگیریم و درباره احسان یارشاطر و کارنامه بلند و بالایش به همین بسنده میکنیم که او بنیانگذار و دبیر مجموعه عظیم و گرانبهایی بوده بهنام «ایرانیکا»؛ و میگوییم، از هر چه بگذریم، سخن ایرانیکا خوشتر است. دانشنامه ایرانیکا را احسان یارشاطر، در اواسط دهه ۱۳۵۰ پایهریزی کرد و نزدیک به نیم قرن زندگی خود را پای آن گذاشت. شهره است که یارشاطر در سال 2009 با فروش یک مجسمه از رودن، به قیمت 6 میلیون دلار که جزو کلکسیون شخصیاش بوده، حقوق کارمندان و ویراستاران ایرانیکا را برای چند سال پرداخت.»
همچنین، دو یادداشت در این ستون منتشر شده است که در یکی از آنها آمده است: «... در سالهای پایانی دهه پنجاه هم که به دعوت دانشگاه کلمبیا به آمریکا مهاجرت کرد و کرسی استادی آن دانشگاه را در زمینه فرهنگ و تمدن ایران در اختیار داشت تا واپسین سالهای عُمر پربارش معلم ماند و از ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی گفت. وقتی نظام شاهنشاهی در پی انقلاب مردم ایران، سرنگون شد و نظمی دیگر مستقر شد او در آمریکا ماند، اما لحظهای از پای ننشست و بیکار نماند و کار عظیم «دانشنامه ایرانیکا» را پی گرفت.»
در یادداشت دیگر نیز آمده است: «به راستی زهی همت که استاد یارشاطر را بود که هیچ در چشمش نمیآمد به جز خاک سر کوی ایران و فرهنگ ایران و تا توان داشت کوشید و بهجاست اگر از زبان او خطاب به ایران و فرهنگ ایران بگوییم: «تا توان بود خدمتت کردم / چون توان رفت عذر من بپذیر/ کوهکن کوه کند تا جان داشت / بعد از این عذر کوهکن بپذیر»
گفتنی است، یار شاطر که در خانواده بهایی معروف عبدالمیثاق میثاقیه رشد کرده بود و از عناصر دربار شاه به شمار میرفت، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دستور شخص شاه، موسسهای را برای ترجمه و ترویج کتب و فرهنگ غربی، به خصوص آمریکایی تحت عنوان «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» با همکاری بنیاد پهلوی و فراماسونهایی مانند جعفر شریفامامی و حسن تقیزاده تاسیس کرد.
وی به بهانه «بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، دفتری هم در محل اقامتش در نیویورک تاسیس کرد و دهها هزار دلار بابت حقوق کارکنان این دفتر که هیچ گاه تعداد و اسامیشان مشخص نشد، از حسابهای بنیاد پهلوی در ایران دریافت کرد، به طوریکه بنا بر برآورد مالی سالهای اولیه انقلاب، وی بابت همین دفتر نیویورک در سال 1358 حدود 4 میلیون تومان به بنیاد پهلوی (که به علوی تغییر نام داده بود) بدهکار بوده و البته هیچگاه آن را که از بودجه غارت شده بیتالمال توسط دربار شاه دریافت کرده بود، پرداخت نکرد.
حیف و میل یارشاطر از بودجه عمومی کشور آنچنان بود که حتی هزینه سفرهای تفریحی و اقامت خود و همسرش در کشورهای اروپایی و همچنین هزینههای درمان شان را ازایران و صندوق مالی بنگاه ترجمه و نشر کتاب دریافت میکرد.
احسان یارشاطر از همان ابتدای کارش، پروژهای را برای تحریف تاریخ اسلام و ایران و ضعیف و حقیر نشان دادن آن دربرابر غرب و فرقههای ضاله مانند بهاییت (که خود بدان تعلق داشت) طراحی کرد که در آغاز «دایره المعارف اسلامی» نام داشت و بودجه آن از سوی بنیاد پهلوی تامین میشد و سپس با مهاجرت یارشاطر به آمریکا، این پروژه به «دانشنامه ایران و اسلام» تغییر نام داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با قطع ارتباط یارشاطر از ایران، «دانشنامه ایرانیکا» نام گرفت و در سالهای اخیر در آمریکا با پول و سرمایه موسسات وابسته به سازمان CIA مانند «موقوفه ملی دمکراسی» (NED) به تحریف تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران و اسلام پرداخت که در طول حیات وی چندین جلد از آن نیز منتشر شد.
علیرغم این کارنامه سیاه، متاسفانه برخی از موسسات و نهادهای به اصطلاح فرهنگی در داخل مانند دائرهالمعارف بزرگ اسلامی که توسط جمعی از اصحاب نشریات زنجیرهای اداره میشود با یار شاطر همکاری داشتهاند و به اصطلاح از کمکهای علمی وی برخوردار گردیدهاند! این همکاری بدان حد بود که یارشاطر طی پیامی تجلیلآمیز، فعالیتهای موسسه یاد شده را ستود و مسئولین موسسه فوق نیز در پاسخ تحسینهای یار شاطر، وی را «انسانی فرهیخته و دانشمند» معرفی کردند که گویا «نقش مهمی در تدوین و انتشار کتب ادبی و مرجع این مرز و بوم» داشته است!
درباره احسان یارشاطر و عملکرد و کارنامه ضدفرهنگی 60 ساله او، مطالب مفصلی در جلد شصت و چهارم از مجموعه نیمه پنهان مرکز پژوهشهای کیهان تحت عنوان «فرانکلین در تهران» ارائه گردیده که علاقمندان میتوانند این کتاب را از فروشگاههای انتشارات کیهان خریداری نمایند.
دروغگویی روزنامه مدعی اصلاحطلبی
روزنامه اعتماد در اقدامی زشت و غیراخلاقی در گزارشی که به نشست خبری رئيس بنياد تاريخپژوهي انقلاب اسلامي اختصاص داشت به تحمیق مخاطبان پرداخت.
روزنامه اعتماد در این گزارش درصدد است القا کند که رحیم پور ازغدی در سخنرانی خود از پلاکارد حاشیهساز دفاع کرده است!
حال سخنان رحیمپور ازغدی را بخوانید: «آنجا بحث عدالتخواهی بود؛ اینکه مسئولان فاسد باید مجازات شوند، دهها پلاکارد بود که هیچکدام از این پلاکاردها را هیچکس نشان نداد، یک پلاکارد که نمیدانم چه کسی بود و اصلا من هم آن را ندیدم و گفتند که قبل از جلسه شما بوده و جمع شده است، شد تمام جلسه و مابقی جلسه همه حذف شد.»
آیا در جملات بالا حمایت رحیم پورازغدی از آن پلاکارد دیده میشود؟!
رحیمپور ازغدی در ادامه گفته بود: «بحث ما بحث مبارزه با فساد اقتصادی بود و اینکه روحانیت و فیضیه باید در کنار مستضعفین، مردم و کسانی که مشکلات اقتصادی دارند باشند و اینکه باید عدالت اقتصادی قاطع اجرا شود و اینها همه گم شد، ولی یک تابلو که معلوم نبود از کجا آمده برجسته شد... جالب این است که من همه تابلوها را خواندم تا نگویند که سانسور میکنیم ولی چنین تابلویی ندیدم. اصلا فرض کنید چنین تابلویی بوده است، ولی چرا باید چنین مسائلی مطرح شود که بگویند اینها تهدید به قتل کردند! البته من فهمیدم که این فضاسازی برای چه بوده، یک کار رسانهای بود که از تهران هم هدایت میشد و در قم اجرا شد... معلوم بود که اینها حاشیهسازی است. آیا آن بچهطلبهای که آن تابلو را بالا برده، زده مرحوم هاشمی را کشته و آمده آنجا اعتراف به قتل کرده و حالا هم میگوید میخواهم شما را هم بکشیم؟!»
اروپا خاک در چشم میپاشد!
روزنامه اصلاحطلب همدلی در مطلبی با عنوان «غروب کمرنگ اروپا» به انتقاد از گسستگی مواضع انگلیس، فرانسه و آلمان در قبال تعهداتشان نسبت به ایران نوشت: «[سخنان اخیر موگرینی و لودریان]... نشاندهنده یک دستپاچگی سیاسی است که خط و مشی کشورهای اروپایی در قبال ایران را در ماههای پیش رو آشکار میکند. اما سؤال مهم اینست که قبل از آنکه سیاستگذاران ایران این اجازه را دهند که اروپاییها از آب گلآلود ماهی بگیرند و سپس پا پس بکشند؛ بایستی پیش دستی کنند و یک رفتار قاطعانه در برابر بلاتکلیفی اروپا نشان دهند.»
این روزنامه در ادامه به نقل از یک نویسنده عرب زبان نوشت: «در حالی که سه پایتخت غربی، پاریس و لندن و برلین، بر ضرورت حفظ توافق هستهای ایران بعد از خروج ایالات متحده از آن در ماه ژانویه تاکید داشتند، مواضع این کشورها روز به روز کم رنگتر میشود و پایبندی شان تغییر مییابد و از وعدههای سابقشان کوتاه میآیند.»
در ادامه این مطلب آمده است: «در حالی که یک هفته قبل از آن اتحادیه اروپا موافقت کرده بود 20/7 میلیون دلار به تهران کمک کند تا در کاهش تاثیرات تحریمهای آمریکا با هدف حفظ توافق هستهای سهیم باشد. اروپا در حالی از این رقم صحبت میکند که هزینه تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران بالغ بر 5 میلیارد دلار در ماه برآورد میشود. طبیعتا مقایسه این میزان خسارت با سهم اروپا برای نجات برجام، بیانگر چیزی جز این نیست که اروپا با این کار در حقیقت خاک در چشم میپاشد.»
در مطلب منتشر شده در این روزنامه حامی دولت با اشاره به اینکه با تَرَک ایجاد شده در مواضع یکپارچه سیاسی اروپا نسبت به نجات توافق هستهای، به نظر میرسد که این پیام به مقامات ایرانی رسیده باشد که سه کشور اروپایی نمیتوانند مواضع مطلوب را نسبت به توافق هستهای اتخاذ کنند، و این دقیقا چیزی است که مقام معظم رهبری آیتالله علی خامنهای به آناشاره کرد، تصریح شده است: «حقیقت امر این است که نه اروپا میتواند برای زنده نگه داشتن توافقی که بعد از خروج واشنگتن از آن مرد، کاری کند، و نه ایران میتواند به وعدههای اروپا که ثابت شد فقط وعده است و قابل اعتماد نیست، تکیه کند، وعدههایی که با منطق مماشات تغییر کرد و دریافت که نمیتواند بر خلاف جهت آمریکاییها پیش رود.»
در پایان این مطلب همچنین تاکید شده است: «هر کشوری به دنبال منافعش است، منافع اروپاییها به هیچ وجه در راستای دفاع از توافق هستهای، بیشتر از اطمینان دادن به
ایران نیست.»
به عنوان نمونه، روزنامه ایران دیروز در سوگ یارشاطر به سیم آخر زده و چندین مطلب در تمجید از وی منتشر ساخت.
«روزنامه ایران» در ستونی به نام «یاد» نوشت: «از هرچه بگذریم، سخن عشق خوشتر است. از این کلام وام میگیریم و درباره احسان یارشاطر و کارنامه بلند و بالایش به همین بسنده میکنیم که او بنیانگذار و دبیر مجموعه عظیم و گرانبهایی بوده بهنام «ایرانیکا»؛ و میگوییم، از هر چه بگذریم، سخن ایرانیکا خوشتر است. دانشنامه ایرانیکا را احسان یارشاطر، در اواسط دهه ۱۳۵۰ پایهریزی کرد و نزدیک به نیم قرن زندگی خود را پای آن گذاشت. شهره است که یارشاطر در سال 2009 با فروش یک مجسمه از رودن، به قیمت 6 میلیون دلار که جزو کلکسیون شخصیاش بوده، حقوق کارمندان و ویراستاران ایرانیکا را برای چند سال پرداخت.»
همچنین، دو یادداشت در این ستون منتشر شده است که در یکی از آنها آمده است: «... در سالهای پایانی دهه پنجاه هم که به دعوت دانشگاه کلمبیا به آمریکا مهاجرت کرد و کرسی استادی آن دانشگاه را در زمینه فرهنگ و تمدن ایران در اختیار داشت تا واپسین سالهای عُمر پربارش معلم ماند و از ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی گفت. وقتی نظام شاهنشاهی در پی انقلاب مردم ایران، سرنگون شد و نظمی دیگر مستقر شد او در آمریکا ماند، اما لحظهای از پای ننشست و بیکار نماند و کار عظیم «دانشنامه ایرانیکا» را پی گرفت.»
در یادداشت دیگر نیز آمده است: «به راستی زهی همت که استاد یارشاطر را بود که هیچ در چشمش نمیآمد به جز خاک سر کوی ایران و فرهنگ ایران و تا توان داشت کوشید و بهجاست اگر از زبان او خطاب به ایران و فرهنگ ایران بگوییم: «تا توان بود خدمتت کردم / چون توان رفت عذر من بپذیر/ کوهکن کوه کند تا جان داشت / بعد از این عذر کوهکن بپذیر»
گفتنی است، یار شاطر که در خانواده بهایی معروف عبدالمیثاق میثاقیه رشد کرده بود و از عناصر دربار شاه به شمار میرفت، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دستور شخص شاه، موسسهای را برای ترجمه و ترویج کتب و فرهنگ غربی، به خصوص آمریکایی تحت عنوان «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» با همکاری بنیاد پهلوی و فراماسونهایی مانند جعفر شریفامامی و حسن تقیزاده تاسیس کرد.
وی به بهانه «بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، دفتری هم در محل اقامتش در نیویورک تاسیس کرد و دهها هزار دلار بابت حقوق کارکنان این دفتر که هیچ گاه تعداد و اسامیشان مشخص نشد، از حسابهای بنیاد پهلوی در ایران دریافت کرد، به طوریکه بنا بر برآورد مالی سالهای اولیه انقلاب، وی بابت همین دفتر نیویورک در سال 1358 حدود 4 میلیون تومان به بنیاد پهلوی (که به علوی تغییر نام داده بود) بدهکار بوده و البته هیچگاه آن را که از بودجه غارت شده بیتالمال توسط دربار شاه دریافت کرده بود، پرداخت نکرد.
حیف و میل یارشاطر از بودجه عمومی کشور آنچنان بود که حتی هزینه سفرهای تفریحی و اقامت خود و همسرش در کشورهای اروپایی و همچنین هزینههای درمان شان را ازایران و صندوق مالی بنگاه ترجمه و نشر کتاب دریافت میکرد.
احسان یارشاطر از همان ابتدای کارش، پروژهای را برای تحریف تاریخ اسلام و ایران و ضعیف و حقیر نشان دادن آن دربرابر غرب و فرقههای ضاله مانند بهاییت (که خود بدان تعلق داشت) طراحی کرد که در آغاز «دایره المعارف اسلامی» نام داشت و بودجه آن از سوی بنیاد پهلوی تامین میشد و سپس با مهاجرت یارشاطر به آمریکا، این پروژه به «دانشنامه ایران و اسلام» تغییر نام داد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با قطع ارتباط یارشاطر از ایران، «دانشنامه ایرانیکا» نام گرفت و در سالهای اخیر در آمریکا با پول و سرمایه موسسات وابسته به سازمان CIA مانند «موقوفه ملی دمکراسی» (NED) به تحریف تاریخ و فرهنگ و ادبیات ایران و اسلام پرداخت که در طول حیات وی چندین جلد از آن نیز منتشر شد.
علیرغم این کارنامه سیاه، متاسفانه برخی از موسسات و نهادهای به اصطلاح فرهنگی در داخل مانند دائرهالمعارف بزرگ اسلامی که توسط جمعی از اصحاب نشریات زنجیرهای اداره میشود با یار شاطر همکاری داشتهاند و به اصطلاح از کمکهای علمی وی برخوردار گردیدهاند! این همکاری بدان حد بود که یارشاطر طی پیامی تجلیلآمیز، فعالیتهای موسسه یاد شده را ستود و مسئولین موسسه فوق نیز در پاسخ تحسینهای یار شاطر، وی را «انسانی فرهیخته و دانشمند» معرفی کردند که گویا «نقش مهمی در تدوین و انتشار کتب ادبی و مرجع این مرز و بوم» داشته است!
درباره احسان یارشاطر و عملکرد و کارنامه ضدفرهنگی 60 ساله او، مطالب مفصلی در جلد شصت و چهارم از مجموعه نیمه پنهان مرکز پژوهشهای کیهان تحت عنوان «فرانکلین در تهران» ارائه گردیده که علاقمندان میتوانند این کتاب را از فروشگاههای انتشارات کیهان خریداری نمایند.
دروغگویی روزنامه مدعی اصلاحطلبی
روزنامه اعتماد در اقدامی زشت و غیراخلاقی در گزارشی که به نشست خبری رئيس بنياد تاريخپژوهي انقلاب اسلامي اختصاص داشت به تحمیق مخاطبان پرداخت.
روزنامه اعتماد در این گزارش درصدد است القا کند که رحیم پور ازغدی در سخنرانی خود از پلاکارد حاشیهساز دفاع کرده است!
حال سخنان رحیمپور ازغدی را بخوانید: «آنجا بحث عدالتخواهی بود؛ اینکه مسئولان فاسد باید مجازات شوند، دهها پلاکارد بود که هیچکدام از این پلاکاردها را هیچکس نشان نداد، یک پلاکارد که نمیدانم چه کسی بود و اصلا من هم آن را ندیدم و گفتند که قبل از جلسه شما بوده و جمع شده است، شد تمام جلسه و مابقی جلسه همه حذف شد.»
آیا در جملات بالا حمایت رحیم پورازغدی از آن پلاکارد دیده میشود؟!
رحیمپور ازغدی در ادامه گفته بود: «بحث ما بحث مبارزه با فساد اقتصادی بود و اینکه روحانیت و فیضیه باید در کنار مستضعفین، مردم و کسانی که مشکلات اقتصادی دارند باشند و اینکه باید عدالت اقتصادی قاطع اجرا شود و اینها همه گم شد، ولی یک تابلو که معلوم نبود از کجا آمده برجسته شد... جالب این است که من همه تابلوها را خواندم تا نگویند که سانسور میکنیم ولی چنین تابلویی ندیدم. اصلا فرض کنید چنین تابلویی بوده است، ولی چرا باید چنین مسائلی مطرح شود که بگویند اینها تهدید به قتل کردند! البته من فهمیدم که این فضاسازی برای چه بوده، یک کار رسانهای بود که از تهران هم هدایت میشد و در قم اجرا شد... معلوم بود که اینها حاشیهسازی است. آیا آن بچهطلبهای که آن تابلو را بالا برده، زده مرحوم هاشمی را کشته و آمده آنجا اعتراف به قتل کرده و حالا هم میگوید میخواهم شما را هم بکشیم؟!»
اروپا خاک در چشم میپاشد!
روزنامه اصلاحطلب همدلی در مطلبی با عنوان «غروب کمرنگ اروپا» به انتقاد از گسستگی مواضع انگلیس، فرانسه و آلمان در قبال تعهداتشان نسبت به ایران نوشت: «[سخنان اخیر موگرینی و لودریان]... نشاندهنده یک دستپاچگی سیاسی است که خط و مشی کشورهای اروپایی در قبال ایران را در ماههای پیش رو آشکار میکند. اما سؤال مهم اینست که قبل از آنکه سیاستگذاران ایران این اجازه را دهند که اروپاییها از آب گلآلود ماهی بگیرند و سپس پا پس بکشند؛ بایستی پیش دستی کنند و یک رفتار قاطعانه در برابر بلاتکلیفی اروپا نشان دهند.»
این روزنامه در ادامه به نقل از یک نویسنده عرب زبان نوشت: «در حالی که سه پایتخت غربی، پاریس و لندن و برلین، بر ضرورت حفظ توافق هستهای ایران بعد از خروج ایالات متحده از آن در ماه ژانویه تاکید داشتند، مواضع این کشورها روز به روز کم رنگتر میشود و پایبندی شان تغییر مییابد و از وعدههای سابقشان کوتاه میآیند.»
در ادامه این مطلب آمده است: «در حالی که یک هفته قبل از آن اتحادیه اروپا موافقت کرده بود 20/7 میلیون دلار به تهران کمک کند تا در کاهش تاثیرات تحریمهای آمریکا با هدف حفظ توافق هستهای سهیم باشد. اروپا در حالی از این رقم صحبت میکند که هزینه تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران بالغ بر 5 میلیارد دلار در ماه برآورد میشود. طبیعتا مقایسه این میزان خسارت با سهم اروپا برای نجات برجام، بیانگر چیزی جز این نیست که اروپا با این کار در حقیقت خاک در چشم میپاشد.»
در مطلب منتشر شده در این روزنامه حامی دولت با اشاره به اینکه با تَرَک ایجاد شده در مواضع یکپارچه سیاسی اروپا نسبت به نجات توافق هستهای، به نظر میرسد که این پیام به مقامات ایرانی رسیده باشد که سه کشور اروپایی نمیتوانند مواضع مطلوب را نسبت به توافق هستهای اتخاذ کنند، و این دقیقا چیزی است که مقام معظم رهبری آیتالله علی خامنهای به آناشاره کرد، تصریح شده است: «حقیقت امر این است که نه اروپا میتواند برای زنده نگه داشتن توافقی که بعد از خروج واشنگتن از آن مرد، کاری کند، و نه ایران میتواند به وعدههای اروپا که ثابت شد فقط وعده است و قابل اعتماد نیست، تکیه کند، وعدههایی که با منطق مماشات تغییر کرد و دریافت که نمیتواند بر خلاف جهت آمریکاییها پیش رود.»
در پایان این مطلب همچنین تاکید شده است: «هر کشوری به دنبال منافعش است، منافع اروپاییها به هیچ وجه در راستای دفاع از توافق هستهای، بیشتر از اطمینان دادن به
ایران نیست.»