رد پای صهیونیسم در شاخ آفریقا
منطقه شاخ آفریقا، متشکل از کشورهای سودان، اتیوپی، اریتره، جیبوتی و سومالی است. این منطقه از نظر موقعیت جغرافیایی، یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک جهان به شمار می آید. این اهمیت، ناشی از برخورداری منطقه از پارامترهای مهمی، مثل«احاطه بر دریای سرخ و تنگه باب المندب» به عنوان گلوگاه ارتباطی اقیانوس هند به دریای مدیترانه و قاره اروپا، «دروازه ورود آسیا و خاورمیانه به آفریقا»، «محل تلاقی تمدن های خاورمیانه و آفریقا» و «خاستگاه رشد و گسترش فرهنگ اسلامی – آفریقایی»است.به همین دلیل، این منطقه، همواره یکی از کانون های نفوذ قدرت های بزرگ، بهویژه در دوران نظام دو قطبی و جنگ سرد بوده است.
منطقه شاخ آفریقا بحران های سیاسی و امنیتی زیادی را نیز در خود جای داده است، که می توان به بحران های داخلی برخی از این کشورها مثل سودان ( دارفور )، سومالی ( الشباب ) و تنش های مرزی این کشورها با یکدیگر ( اتیوپی با اریتره ، اریتره با جیبوتی، سودان با اتیوپی، اتیوپی با کنیا، سومالی با اتیوپی و ...) اشاره کرد؛ که گاه به درگیری های نظامی شدید نیز منجر شده است.
استراتژی آمریکا و رژیم صهیونیستی در شاخ آفریقا، بر اصل قرار دادن اریتره و اتیوپی به عنوان بازدارنده، در برابر رشد اسلامگرایی در کشورهای این سو و آن سوی باب المندب و همچنین کشورهای حوزه رود نیل در جنوب سودان، استوار شده است.
استراتژی این دو در این زمینه بر تشکیل چند حکومت کوچک و ضعیف در منطقه و برپایی آشوب در کشورهایی مانند سومالی، سودان و اریتره استوار است. به کارگیری اتیوپی به عنوان پایگاهی از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی و نیز برقراری روابط میان کشورهای شاخآفریقا و رژیم صهیونیستی، از دیگر اهداف صهیونیسم در این منطقه استراتژیک به شمار می رود که به چند مورد آن اشاره می شود.
1- کنترل بر شاخ آفریقا و آبراه های همجوار آن: کشورهای شاخآفریقا از نظر موقعیت جغرافیایی و سیاسی از اهمیت فراوانی برخوردار هستند؛ زیرا این منطقه، بر آبراه های دریایی تسلط دارد؛ که به آب های رژیم صهیونیستی ختم می شود. علاوه بر آن، منطقه شاخآفریقا به کشورهایی همچون مصر، یمن و به طور کلی، شبه جزیره عربستان اشراف دارد؛ که این موضوع از لحاظ امنیتی و تاثیرات آن بر امنیت رژیم صهیونیستی حائز اهمیت است.
به دلیل ارتباط امنیت رژیم صهیونیستی با دریای سرخ، صهیونیست ها گرایش دارند در حل اختلافات دریای سرخ و به ویژه در آن بخش هایی که بر آزادی کشتیرانی، تجارت و همکاریهای اقتصادی با جهان خارج، تاثیر گذار است، به عنوان واسطه وارد عمل شوند.
از سوی دیگر، کشورهای عربی از نظر رژیم صهیونیستی، همپیمان به شمار می آیند چرا که در برابر طرح های این رژیم، واکنش منفی نشان نمی دهند. از این رو، این رژیم می کوشد به وسیله بندر عقبه در خلیج عقبه، راه ارتباطی خود را در دریای سرخ و اقیانوس هند حفظ کند.
2-تسلط بر سرچشمه های رود نیل: منطقه دریاچه های بزرگ و حوزه رود نیل در ابعاد مختلف، برای طرح های استراتژیک رژیم صهیونیستی در منطقه شرق آفریقا، دارای اهمیت ژئوپلتیک و ژئواکونومیک است. در این منطقه، مهم ترین منابع آبی، در حوزه رود نیل واقع شده است که بزرگترین و مهم ترین دریاچه های آفریقا و منابع آبی آن به شمار می آید. از جمله، دریاچه تانگانیکا، کیوو و دریاچه جورج.
انگیزه های سلطه جویانه قدرت های فرا منطقه ای، اهمیت موقعیت ژئواستراتژیک این منطقه را پس از جنگ سرد، افزایش داده است، زیرا این منطقه همانند منطقه هارتلند، قلب آفریقاست و تسلط بر آن، غلبه بر سایر مناطق آفریقا را آسان و امکان پذیرمی کند.
با توجه به اهمیت حیاتی رود نیل برای کشورهای حوزه آن، به ویژه، مصر و سودان، سه کشور اتیوپی،کنیا و اوگاندا به عنوان تامین کنندگان اصلی منابع رود نیل، همواره مورد توجه مقامات صهیونیست ها بوده اند .
کشورهای سودان و مصر، همواره طی شش دهه اخیر، نگران تحرکات شیطنت آمیز رژیم صهیونیستی در منابع رود نیل بوده اند. در مقابل، رژیم صهیونیستی نیز برای مدیریت روابطش با مصر، همواره از نفوذ و حضورش در این دره استراتژیک به خوبی استفاده کرده است.
اعمال فشار بر دولت سودان: نظام حاکم بر سودان، نظامی ایدئولوژیک است. رژیم صهیونیستی، به دلایل مختلف توجه ویژه ای به شاخ آفریقا دارد که شاید مهم ترین آن وجود سودان به عنوان کشوری قدرتمند و اسلامگرا در شاخ آفریقاست. افزایش اقتدار اسلام سیاسی در سودان و سومالی، توازن سیاسی و امنیتی منطقه را تا حد زیادی مختل و تنش های سیاسی و اجتماعی کشورهای منطقه را تشدید کرده است.
بنابراین نظامی اسلامگرا از نوع سودان، برای همسایگان سکولار و لائیک، در مقام رواج دهنده دیدگاهی ایدئولوژیک و مذهبی، تحمل ناپذیر است. سودان از نظر ایدئولوژیک، کشوری تاثیر گذار است و دامنه تاثیر آن تا پاکستان، ترکیه و افغانستان نیز گسترش یافته است.
منطقه شاخ آفریقا به ویژه سودان، پایگاه گسترش تصوف و نیز اسلام سیاسی پنداشته می شود و همین موضوع سبب شده، برخی دول غربی و همسایگان برای جلوگیری از توسعه ایدئولوژیک سودان، با تحریک قبایل و اقدامات سیاسی، بر پیچیدگی های اوضاع در دارفور بیفزایند.
در این میان، رژیم صهیونیستی خود را خط مقدم دفاع از غرب در مقابل بنیادگرایی اسلامی می شمارد و همواره سعی می کند، آفریقاییها را از امواج اسلامگرایی و جنبش های سیاسی اسلام بترساند.
رژیم صهیونیستی – کنیا
روابط سیاسی و دیپلماتیک تل آویو با کنیا از سال 1963 آغاز شده است؛ و در حال حاضر سفارت خانه های دو طرف در نایروبی و تل آویو فعال هستند. در سال 1963 گلدامایر، وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی، با سفر به کنیا، با «جوموکنیاتا» دیدار و گفت وگو کرد. این دیدار، اولین گام برای حضور رژیم صهیونیستی در کنیا بود.
هر دو طرف موافقت کردند، کارشناسان کنیایی جهت آموزش در زمینه های کشاورزی و پزشکی، در اسرائیل تحت آموزش قرار گیرند. روابط دو جانبه تا سال 1973 برقرار بود. در این سال و بعد از جنگ یوم کیپور، که به شکست اعراب به رهبری مصر انجامید، بنا به درخواست مصر، روابط بسیاری از کشورهای آفریقایی از جمله کنیا با رژیم صهیونیستی قطع شد.
در سال 1987 اسحاق شامیر، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی، از دولت کنیا خواست تا در برقراری روابط با این رژیم، تجدید نظر کند و در نهایت، در سال 1989 با سفر موشه آرنز، وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی، روابط از سر گرفته شد. در این سفر، چندین موافقت نامه سیاسی و اقتصادی به امضای مقامات دو طرف رسید.
در سال 2002 و در جریان حمله به هتل پارادایز در شهر مومباسا، 15 نفر از جمله 3 صهیونیست، کشته شدند. در این حادثه انفجار یک بمب در خارج از هتل، باعث شد تا تعدادی از حاضران در لابی هتل کشته شوند. تروریست ها سپس به سوی هواپیمای خطوط اسرائیل که از فرودگاه بین المللی مومباسا عازم تل آویو بود، شلیک کردند که این حمله موفقیت آمیز نبود و هواپیمای اسرائیلی هدف قرار نگرفت. بعد از این حادثه، بسیاری از اسرائیلی های ساکن کنیا، این کشور را ترک کردند.
در سال 2003، دولت کنیا از رژیم صهیونیستی درخواست کرد تا در توسعه استفاده از انرژی خورشیدی در این کشور، وارد عمل شود. رایلا اودینگا، رئیس جمهور کنیا، در دیدار با امانوئل سری، سفیر رژیم صهیونیستی در این کشور، گفت: با توجه به روابط مطلوب دو کشور، در زمینه های سیاسی و اقتصادی، ما خواستار نصب و راه اندازی نیروگاههای خورشیدی از سوی اسرائیل هستیم.
در سال 2007 و بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در کنیا، موجی از آشوب و نا امنی سراسر این کشور را فرا گرفت و طی زد وخورد، بین نیروهای دولتی و مخالفان دولت، هزاران نفر کشته و زخمی شدند. در این زمان، رژیم صهیونیستی با اعزام یک تیم پزشکی و مقدار زیادی دارو و تجهیزات پزشکی، به کمک دولت این کشور برای مداوای مجروحین پرداخت!
با روی کار آمدن آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی، وی نگاه ویژه ای به گسترش نفوذ اسرائیل در کشورهای آفریقایی از خود نشان داد. لیبرمن سعی داشت رژیم صهیونیستی را از انحصار حمایت چند قدرت غربی، خارج کند و پایه های نفوذ این رژیم را در بخش های مختلف جهان تقویت کند، آفریقا به علت فقر مفرط و آسان بودن نفوذ در آن، یکی از مهمترین این مراکز بود.
در همین راستا، وی در سفری دوره ای به کشورهای این قاره علاوه بر عوامل سیاسی، هیئتی از موساد و کارگزاران صادرات سلاح و تعدادی از تجار بزرگ اسرائیل، را با خود همراه کردند تا علاوه بر گسترش مناسبات سیاسی و اقتصادی، فعالیتهای نظامی و امنیتی نیز تقویت شود.
روزنامه هاآرتص در این زمینه نوشت که مناسبات تل آویو با نایروبی، راهبردی ویژه و مبتنی بر منافع مشترک است. کنیا به عنوان مرکز اطلاعاتی و پایگاه اصلی نفوذ رژیم صهیونیستی در کشورهای شاخ آفریقا و سرچشمه رود نیل مطرح است.
ها آرتص به صراحت در این مقاله، اذعان کرد که نایروبی، مرکز اطلاعاتی اسرائیل در قاره سیاه است و همچنان تل آویو به این کشور به عنوان مرکزی برای مبارزه با تهدیدات تروریستی روز افزون علیه منافع و اهداف خود در آفریقا نگاه می کند.
این روزنامه صهیونیستی، کنیا را مشتری دائمی سلاح های اسرائیلی و محصولات امنیتی آن دانست؛ و تاکید کرد که علاوه بر این، تجربه نظامی اسرائیل نیز در سال های اخیر به این کشور انتقال داده شده و نظامیان کنیایی آموزش های ویژه ای را در اسرائیل دیده اند و مربیان اسرائیلی نیز با حضور در کنیا، به آموزش ارتش کنیا پرداخته اند.
بعد از حوادث 11 سپتامبر، و فرار تروریست های القاعده به شرق آفریقا، خصوصا سومالی، دولت کنیا، کنترل بخشی از فرودگاه های خود را به نیروهای موساد سپرد تا از ورود افراد مرتبط با جریانات تروریستی نظیر القاعده و الشباب جلوگیری کنند. از سوی دیگر به یاد داشته باشیم که از دیر باز، اسرائیل حضور امنیتی پر رنگی در کنیا داشته که نمونه بارز آن دستگیری عبدا.. اوجالان، رهبر پ.ک.ک در دهه 1990 توسط عوامل موساد در کنیا بود.
در سال 2009، وزیر اطلاعات کنیا، برای دیدار با همتای صهیونیست خود، وارد تل آویو شد. در این دیدار، جرج سایتونی به آهارونویچ، وزیر اطلاعات اسرائیل گفت که نیروهای الشباب در حال حاضر بر بخش وسیعی از سومالی مسلط بوده و این تهدیدی بزرگ برای کنیا است. وی از این مقام اسرائیلی در خواست کرد تا در جنگ علیه تروریسم، کنیا را یاری کند.
در سال 2010 نیز، فرمانده ستاد مشترک کنیا با سفر به اراضی اشغالی، خواستار آموزش نظامیان کشورش شد. وی در مذاکره با مقامات صهیونیست گفت: با توجه به خطر بالقوه الشباب برای کنیا و نبود سلاح و تجهیزات مدرن برای جلوگیری از نفوذ این جریان به خاک این کشور، خواستار دریافت سلاح و تجهیزات مدرن و آموزش نظامیان این کشور از سوی کارشناسان اسرائیلی شد.
به دنبال توافقات انجام شده بین مقامات کنیایی و صهیونیست در سال 2010، اسرائیل با فروش سلاح و تجهیزات مدرن از جمله چند فروند هواپیمای بدون سرنشین به کنیا موافقت کرد. همچنین، شرکت صهیونیستی ماگال که در زمینه تجهیزات امنیتی فعالیت می کند، چند فرودگاه و بندر مهم این کشور، از جمله فرودگاه بین المللی کنیاتا در نایروبی و بندر مهم و استراتژیک مومباسا را با جدید ترین تجهیزات امنیتی مجهز کرد.
علاوه بر این، رژیم صهیونیستی با اعزام چند تن از کارشناسان زبده موساد به کنیا، آموزش نیروهای امنیتی این کشور را آغاز کرد. به دنبال آغاز به کار شرکت امنیتی ماگال، شرکت امنیتی صهیونیستی دیگری به نام «امیران» که از معروفترین شرکت های امنیتی در سراسر جهان است، با امضای قرار دادی، تجهیز تیم اسکورت رئیس جمهور کنیا به پیشرفته ترین تجهیزات امنیتی را برعهده گرفت.
در سال 2012 و بعد از حمله ارتش کنیا به شورشیان الشباب، که به اخراج آنها از بندر استراتژیک کیسمائو در سومالی منجر شد، سایت دبکا، وابسته به دولت رژیم اشغالگر قدس اعلام کرد که ارتش کنیا با حمایت کارشناسان موساد و با استفاده از تجهیزاتی نظیر هواپیماهای بدون سرنشین و شنود مکالمات الشباب توسط عوامل موساد، موفق به انجام چنین کاری شده است.
همچنین، در سال 2013 و بعد از حمله تروریست های الشباب به فروشگاه وست گیت در نایروبی و در حالی که ارتش کنیا از مقابله با تروریست ها عاجز مانده بود، باز این عوامل رژیم صهیونیستی بودند که وارد میدان شده، و قضیه را خاتمه دادند.
از آنجایی که 70 تا 80 درصد نیروی کار آفریقا، در بخش کشاورزی مشغول فعالیت است، رژیم صهیونیستی با درک واقعیتهای موجود در منطقه و برای توسعه حضورش در اقتصاد و سیاست منطقه شرق آفریقا، فعالیت خود را در این منطقه در بخش کشاورزی، دامپروری و آبیاری تمرکز داد. رژیم صهیونیستی در این زمینه از تجارب گذشته خود در ایجاد مزارع کیبوتص، استفاده کرده و موفق شده تا حدود 200 مستعمره کشاورزی و دامپروری در شرق آفریقا از جمله کنیا ایجاد کند.
رژیم صهیونیستی علاوه بر همکاری های کشاورزی در این منطقه، برای تاسیس مزارع کشاورزی برای صدور تولیدات آن به فلسطین اشغالی یا به کشورهای اتحادیه اروپا، اقدام به خرید زمینهای حاصلخیز نمود.
در همین راستا شرکت انکودا در کنیا و اتیوپی، حدود 50 هزار هکتار زمین زراعی را خریداری کرد که بخش عمده این زمین ها را برای تولید پنبه و بقیه را برای دامپروری و ایجاد شرکت و صنایع لبنی اختصاص داده است.
رژیم صهیونیستی توسط برخی شرکت های متخصص در امر توسعه روستایی و ایجاد مزارع نمونه، بسیاری از برنامه ها و پروژههای سازمان ملل در زمینه توسعه در شرق آفریقا را اجرا میکند و در همین راستا به برخی اهداف راهبردی خود در این منطقه نایل میگردد.
رژیم صهیونیستی با اغلب کشورهای منطقه، قراردادها و موافقتنامه هایی منعقد کرده که بر اساس آن همکاری های کشاورزی و دامپروری را منوط به تامین کود، انواع حشره کش، ابزارهای کشاورزی و فناوری مبارزه با آفت های کشاورزی، دامپروری و تاسیس مزارع نمونه از سوی شرکت های اسرائیلی کرده است.
در کنار تولیدات کشاورزی، سرمایه گذاری در بخش شیلات و گل از مواردی است که رژیم صهیونیستی توجه خاصی به آن دارد. در حال حاضر 25 درصد بازار گل اسرائیل از طریق کنیا تامین میشود. تجار و سرمایه گذاران اسرائیلی با توجه به آب و هوای خوب کنیا، با ایجاد مزارع پرورش گل به تولید این محصول پرداخته و بخش زیادی از آن را به بازارهای سایر کشورهای جهان از جمله اروپا صادر می کنند.
منبع: خبرگزاری ها