با ارسال آذوقه مردم گیلان به باکو و ایجاد قحطی رخ داد
انتقام انگلیسیها از مردم گیلان و میرزا کوچک خان
روزنامه ایران 15 سپتامبر 1918 از قیمت گزاف برنج در تهران شکایت میکند:
در طول هفته گذشته حجم زیادی برنج وارد پایتخت شده است، اما در مقایسه با مقداری که از مازندران (محل کشت) آورده شده و اطلاعاتی که از آنجا درباره قیمت میرسد، قیمت در تهران همچنان بسیار بالاست. اخیراً در مازندران هر 40 من برنج تازه از پانزده تا هجده تومان فروخته شده است. با آن که کرایه حمل هر صد من برنج از مازندران تا تهران فقط بیست و پنج تومان بوده است، قیمت هر صد من برنج در اینجا کمتر از 132 تومان نبوده است.7
قحطی در گیلان تماماً به خاطر صادرات انگلیسیها به باکو بوده است که درباره آن دنسترویل اطلاعات زیادی به دست میدهد. در اوت 1918، انگلیسیها به باکو نیرو اعزام کرده بودند. سرهنگ کِیوُرث8، افسر انگلیسی، در نامهای با تاریخ 15 اوت 1918، به کمبود ارزاق در باکو اشاره میکند که حدوداً دو ماه است که چیزی به آن وارد نشده است و کارگران نفتی در آستانه گرسنگی قرار داشتهاند.9 تقصیر این اوضاع به گردن ملی کردن کشتیرانی توسط بلشویکها و «نبود تشکیلات دولتی» انداخته میشود.10 انگلیسیها برای برطرف کردن قحطی در باکو تصمیم میگیرند که «بهترین کار برای حفظ منافع این است که از هر منبعی که ممکن باشد خرید کنیم و همه را به مقامهای محلی تحویل دهیم و سپس به همه هم اعلام کنیم که چه به مقامات دادهایم.»11 ایران آشکارترین منبع تأمین آذوقه برای باکو بود. بنابراین خیلی فوری گیلان از ارزاق و آذوقه و اقلامی چون برنج، هندوانه و حتی خاویار تهی شد.12 بنا بود که ایران از گیلان و لنکران، برنج و غله باکو را تأمین کند. دنسترویل در 24 اوت از باکو به گیلان بازمیگردد و دلایل این اقدام را برمیشمرد:
«برای خواباندن تمام و کمال غائله کوچک خان، باید آنچه به دستمان میآید را برای تقویت خود در دست بگیریم و برای منابع برنج در منطقه گیلان تمهیداتی بیندیشیم.13
به این ترتیب برنج گیلان به باکو منتقل میشود، در حالی که ایران و گیلان گرسنهاند. حتی عسل و خاویار گیلان را نیز از آن خارج میکنند.14 دنسترویل گزارش میکند که قشون انگلیسی قدر خاویار را چندان نمیدانستند.15
دولت ایران در واکنشی رقتانگیز به صدور آذوقه و ارزاق از گیلان به دست انگلیسیها، در کابینه فرمانی تصویب کرد که بر اساس آن صدور ارزاق از مناطق حاشیه خزر «قدغن» فرض شده و از مأموران گمرکات ایران خواسته شده که مراقبت بیشتری به عمل آورند. کالدول قضیه را توضیح میدهد. وزارت خارجه در یادداشتی به شماره 1623 و تاریخ 7 سپتامبر 1918 سفارت آمریکا را از فرمان کابینه مبنی بر ممنوعیت صادرات ارزاق از ایران مطلع میکند:
وزارت خارجه دولت علیّه ایران، با احترام در ضمیمه نسخهای از مصوبه کابینه در ارتباط با ممنوعیت صادرات کلیه انواع غله و دیگر ارزاق را عرضه میدارد. یقیناً شما محتوای آن را به اتباع دولت فخیمه آمریکا معروض میدارید.
ضمیمه یادداشت شماره 1623، نامهای از وثوقالدوله، رئیسالوزراء، به وزارت داخله با تاریخ 27 اوت 1918 است و در آن چنین آمده است:
نامه شماره 2417 شما درباره چگونگی وظیفه شما در قبال تصمیم متخذه در کابینه مبنی بر منع صدور ارزاق از ساحل دریای خزر واصل شد. در پاسخ باید معروض دارم که شما باید کلیه اوامر لازمه را به کلیه سرحدات ایران مبنی بر ممنوعیت صدور گندم، جو، برنج و کلیه انواع غله و همچنین گاو و گوسفند ابلاغ نمایید. لطفاً به وزارت امور خارجه، مالیه و فوائد عامه نیز اعلام کنید کلیه اقدامات لازم برای اجرای بهتر این فرمان را مبذول دارند.
کالدول به هنگام ارسال این اسناد مینویسد:
نظر به احتمال مایه توجه بودن وزارت تجارت و هیئت تجارت جنگ، مفتخراً به پیوست نسخهای از یادداشت شماره 1623 وزارت خارجه ایران با تاریخ 7 سپتامبر 1918 را مبنی بر ممنوعیت صادرات برخی اقلامِ مواد غذایی از ایران تقدیم میدارد.16
انگلیسیها و خرید گندم و مواد غذایی در شرق ایران
سرلشگر دبلیو. ئی. آر. دیکسون، سربازرس «نیروی اشغالی شرق ایران» و مسئول تأمین آذوقه و تدارکات، اطلاعات مفصلی درباره خرید مواد غذایی توسط انگلیسیها ارائه میکند. همانطور که در فصل دو اشاره شد، انگلیسیها و روسها در تابستان 1915 شرق ایران را اشغال کردند و انگلیسیها نیروی موسوم به «نیروی اشغالی شرق ایران» را تشکیل دادند. با خروج قوای روسیه در پاییز 1917، انگلیسیها بعد از اشغال مشهد در 11 مارس 1918 به سوی مرز روسیه پیشروی کردند. دیکسون مینویسد:
هنگامی که خراسان نیز به دست نیروها[ی انگلیسی] افتاد، انواع آذوقه و ارزاق برای خودشان و حیواناتشان در دسترس بود، و نه تنها میتوانستند از این ارزاق و آذوقه استفاده کنند بلکه امکانات حمل و نقل [که اگر آذوقه در محل نبود باید از آن برای حمل و نقل آذوقه استفاده میکردند و اکنون با بودن آذوقه در محل این امکانات آزاد شده بود] را در مناطق خشک و بیآب و علف که در قلمرو عمل پلیس شرق بود، به کار گیرند؛ و همین کار را هم کردند.17
دیکسون تأکید میکند که با آن که مهمات و وسایل پزشکی باید از هندوستان آورده میشد، نان، گوشت، غله و علوفه «در محل یا خراسان» قابل تهیه بود.18 درست در زمانی که دنسترفورس به غرب ایران فرستاده شد، یک «هیئت نظامی» به فرماندهی سرلشگر مالسون به مشهد اعزام شد.19 هدف اعلام شده این نیرو برخورد احتمالی با «موج ترک و آلمان»، ساماندهی اطلاعات و تدارکات محلی به منظور آمادگی برای نیروی بزرگتری است که انتظارش میرفت. دیکسون میافزاید:
پیش از آن که مسئله اعزام نیرویی به شمال شرق ایران به استعدادی بیش از نیروی کوچکی که پیش از این در آنجا مستقر بوده بتواند مطرح شود، ضروری است که آمادگی گسترده در نیروی اشغالی شرق ایران ایجاد شود تا آن را قادر سازد کارهای تدارکاتی و نگهداری یک نیروی بزرگ را انجام دهد.20
دیکسون پیاپی اظهار میدارد که مجبور بوده است به سرعت برای نیروی بزرگ انگلیسی که قرار بود به شرق ایران بیاید آذوقه تهیه کند و همه چیز را برای ورودش آماده کند.21 او اعلام میکند که در مقام افسر ارشد تأمین تدارکات و آذوقه، این وظیفه او بوده است که «از منابع محلی بیشترین بهرهبرداری» را بکند.22
جومین، بزرگترین روستایی که در منطقه گناباد در میانه راه قائن و تربت واقع شده و مقر نایب حکمران است، به یک دپوی جمعآوری تبدیل شده و به صورت «مرکز گردآوری منابعی عمل میکند که از منطقه قابل تهیه بوده و سپس در ظرفیت خالی حمل و نقل برای حرکت به سوی مناطق شمالی بارگیری میشوند.»23 حاکم تربت، دیکسون را ترغیب کرده بود که حمل تمام خرید غله انگلیسیها را خود بر عهده بگیرد و از به کار گرفتن دیگر افراد خردهپا که «آخر پدرسوختهها» هستند حتماً خودداری کند. دیکسون با زیرکی از پذیرفتن این پیشنهاد طفره میرود.24 در خاش دپوی دیگری پیش از این برپا شده بود:
اینجا که یکی از معدود نقاط حاصلخیز در این منطقه غیرقابل سکونت است، مقرّی برای هراساندن سرحدّیها و همچنین گردآوری آذوقه تولیدی این منطقه ایجاد شده است.25
پس از متارکه جنگ در نوامبر 1918، دیکسون گزارش میکند دیگر نیروهای انگلیسی به ایران وارد شدهاند. او به طور مشخص اظهار میدارد پس از بسته شدن «خط تأمین آذوقه» قسطنطنیه، قشون انگلیس در ماوراء خزر در ایران استقرار یافتند و این نیروها همراه با کارکنان محلیشان باید از آذوقه موجود در شرق ایران تغذیه میشدند.26
گزارش مفصل دیکسون درباره تهیه محصولات کشاورزی در سیستان و سهمی که کنسول انگلیس در سیستان ایفا کرده است، به طور خاص افشاکننده هستند:
اما برای این که سیستان توانست کار بسیاری برای ما انجام دهد، باید از کنسول انگلیس در سیستان، آقای گولد27، سپاسگزار باشیم که برای تشویق به تولید، در گردآوری محصول و حمل آن به خط به طور خستگیناپذیر کار کرد. اغراق نیست اگر بگوییم چنانچه تلاشهای آقای گولد نبود، بارها در معرض شکست مطلق قرار میگرفتیم. گولد نه تنها قراردادها را با برزگران برای محصول مازادشان تنظیم میکرد، بلکه غله دولت ایران را نیز تحویل میگرفت. در ایران بخش اصلی درآمد زمینهای زراعی به صورت جنسی پرداخت میشود و دولت ایران اغلب برای تبدیل آن به وجه نقد مشکل دارد. گولد هماهنگ کرد که این غله را در محل تحویل بگیرد و دولت ایران وجه نقد را در تهران تحویل بگیرد، تفاهمی که برای ما و هم برای دولت ایران بسیار مایه آسودگی بود. او پیوسته در ولایت در گردش بود تا به هر شکل ممکن بر حجم منابع قابل تأمین بیفزاید و در عین حال آگاهی و نفوذ او در میان طبقات تجار منجر به توافقهای بسیار رضایتبخش برای تأمین خط با کمترین دردسر برای ما میشد.28
دیکسون درباره تأمین ارزاق در خراسان نیز ما را مطلع میکند:
دیگر موضوع بسیار مهم که مارک سینج29 به شدت با آن درگیر بود، بهرهبرداری از منابع خراسان بود. اگر قرار بود که نیروی بزرگتری به شمال شرق ایران بیاید، تنها راه تأمین و نگهداری آن تهیه حجم هنگفت «محصولات کشاورزی» مورد نیاز آن در محل و ایجاد هماهنگیها به منظور انجام این کار بود. از هندوستان یک افسر ویژه برای انجام خریدهای محلی در مشهد اعزام شده بود و مارک سینج پیوسته در حال مشاوره با سرکنسول و گفتگو با تجار و دلالان سرشناس محلی بود. گذشته از مشکلات احتمالی در آینده، برای قشون مالسون و نیز برای پشتیبانی یگانهای بازگشته از بخشهای مختلف خطوط مخابراتی که در مقرهایشان امکان تأمین منابع برایشان نیست، منابع میباید در محل تهیه میشدند.30
ارزش پول ایران
خرید غله در مقیاس وسیع توسط انگلیسیها همچنین بیانگر علت کاهش هنگفت ارزش برابری ارزهای خارجی در برابر قران است. در آغاز جنگ، هر قران برابر 8/75 سنت بود. تا 1918، ارزش قران به 19 سنت رسید. کالدول در گزارشی با تاریخ 13 مارس 1916 درباره افزایش ارزش قران اینگونه گزارش میکند:
مفتخراً به عرض میرسانم ارزش تومان ایران در حال حاضر به شکلی غیرعادی بالاست. قران نقره ایران معمولاً 0/0875 دلار و تومان 0/875 دلار میارزد، اما امروز بانک شاهنشاهی ایران برای هر دلار در برات دیداری و پانزده روزه نیویورک هشت و نیم قران میپردازد که هر تومان را به حدود 1/17 دلار میرساند که به عبارتی یک سوم بیش از حد معمول است. دلار آمریکا ارزش بسیار کمی دارد، اما در همین شرایط پوند انگلیس از این هم کمارزشتر است، بانک میگوید هر پوند استرلینگ را 40 قران میفروشد ولی به هیچ قیمتی حاضر به خرید آن نیست. از این رو در بخش خصوصی براتهای حقوق و هزینههای احتمالی این سفارت مورد مذاکره قرار میگیرند تا شاید قیمت بهتری به دست آید.
کالدول میافزاید:
برای این شرایط غیرعادی میتوان دلایل مختلفی ذکر کرد: بانک انگلیس در اینجا و شعب آن در سراسر ایران مدعیاند که حضور حدود یکصد هزار قشون روس در نقاط مختلف ایران، باعث افزایش غیرعادی تقاضا برای قران نقره شده است و این به نایابی آن انجامیده است، اما از دیگر سو دیگران بر این باورند که بانک شاهنشاهی ایران، که به آن اشاره شد، عملاً انحصار خرید و فروش و مبادله براتهای خارجی را در دست دارد و درصدد نهایی کردن پرداخت یک وام به پوند استرلینگ به دولت ایران است که گفته میشود از آنجا که قرار است بازپرداخت این وام به سکه ایران صورت گیرد، این بانک مصمم است تا حد ممکن ارزش پوند را پایین و بالطبع تومان را بالا نگهدارد تا به این ترتیب تا حد ممکن پول کمتری را با دیگری تقسیم کند.31
تا ژانویه 1917 ارزش قران حتی از این هم بالاتر رفته بود. کالدول در گزارشی با تاریخ 6 ژانویه 1917 درباره ارزش قران چنین ذکر میکند:
افتخار دارم به عرض برسانم نرخ فعلی برابری انواع ارز با پول ایران در غیرعادیترین صورت خود قرار دارد. نرخی که هم اکنون ما میباید دلارهای خود را با آن بفروشیم حدود چهار و نه دهم قران است و همه شاخصها از نرخهای پایینتر از این مقدار حکایت میکنند. این باعث میشود که دلار آمریکا در این زمان حدود چهل و دو سنت بیارزد. نرخ پوند استرلینگ بیست و چهار قران است که امکان رقابت آن با دلار را فراهم میکند.32
در نوامبر 1918، وقتی جنگ جهانی اول پایان یافت نرخ برابری همچنان بالا ماند. کالدول مینویسد:
ارزش قران از زمان آغاز جنگ دو برابر شده است. دلار طلا که معمولاً 43/11 قران است، هماکنون 5/50 قران میارزد و اخیراً تا 20/5 قران پایین آمده است. طی سه ماهه گذشته ارزش قران از 20/5 تا 60/5 و به عبارتی 9 نوسان داشته است.
در شرایطی که ارزش پول ایران افزایش یافته است، از حجم تجارت خارجی مشهود آن به شدت کاسته شده است:
تجارت خارجی ایران در حال حاضر در وضعیتی بسیار نامطلوب قرار دارد. از زمان جنگ تجارت در شمال ایران، که بخش بزرگی از آن با روسیه صورت میگرفته، تقریباً متوقف شده است. تجارت در جنوب شاید تا حدّی افزایش یافته است اما در مجموع تجارت ایران در طول جنگ تا یک سوم کاسته شده است و در طول سال گذشته حجم تجارت تنها نیمی از چیزی بوده که پیش از جنگ بوده است. کالدول میافزاید که با وجود آن که ممکن است تجارت در جنوب در مقایسه با سال ملالتبار پیش از آن، 1917، افزایش یافته باشد:
بزرگترین موهبت برای ایران نرخ برابری ارز بوده است که به شکل غیرعادی بالا رفته و به این خاطر به هنگام خرید کالاهایی که از خارج خریداری شده، میباید وجه مربوطه را نصف مبلغ معمول گذشته به قران پرداخت کرد.33
با کاهش واردات و صادرات به این میزان فاحش، روشن است که افزایش ارزش قران نتیجه حجم وسیع «هزینههای نظامی» انگلیسیها و در واقع خریدهای ارزاق آنان بوده است که در مقیاس وسیع صورت پذیرفته بود. جالب است که دلیل افزایش ارزش قران کمبود نقره ذکر میشود. همانطور که معاصران ذکر میکنند وجه رایج ایران به صورت نقره بوده است. افزایش تقاضا برای نقره از سوی ارتش انگلیس باعث کمبود نقره، افزایش بهای آن و به این ترتیب افزایش ارزش برابری قران انجامید. کالدول این طور توضیح میدهد:
در حال حاضر سکه نقره در ایران تا حدی کمیاب است. این وضعیت تا حد زیادی به خاطر حضور ارتش انگلیس است که به مقدار زیادی از این سکهها برای پرداخت مواجب قشون خود و همچنین بهای منابعی که میباید در محل تهیه کند، نیاز دارد.
از دیگر سو اکنون هنگام برداشت محصول است که حجم زیادی پول باید به روستاها برود و تا زمانی که کار همه محصول تمام نشود و زارعان برای خرید مایحتاج زمستانی خود به شهر نیایند، این پول به چرخه بازار بازنمیگردد.34
کمبود نقره ادامه یافت. وایت گزارش میدهد:
با آن که دیگر نقرهای برای برداشت محصول به روستاها نمیرود، این فلز همچنان کمیاب است. به نظر میرسد که حضور گسترده قشون انگلیس در ایران دلیل اصلی این اوضاع است.35
خریدهای هنگفت انگلیس، به افزایش قیمتها میانجامد و پیشبینی قیمتهای حتی بالاتر، ملاکان را به احتکار غله وسوسه میکند. یکی از این ملاکان خود احمد شاه بوده است. همان طور که در فصل بعد توضیح داده میشود، ساثرد احمدشاه را بدون هیچ اغراقی جوانی حریص و بیرحم تصور میکند.36
بحثی که دیکسون درباره مسائل مالی ارائه میکند، بسیار مفید است و روشن میکند که چگونه خرید ارزاق توسط انگلیس منجر به افزایش ارزش قران گردید.37 او اظهار میدارد با افزایش ارزش پول ایران، روپیه هند در اداره پست ارزانتر از شعبه محلی بانک شاهنشاهی ایران گردید.38 دلیلش آن بود که بانک نرخ برابری روپیه- قران را در حد متوسط نرخ جاری ماه گذشته تثبیت کرده بود. این در حالی بود که نرخ اداره پست (انتقالات بیسیم به هند و بالعکس) بر اساس نرخ روز صورت میگرفت. با تدوام افزایش بهای قران، فرصتهایی برای دلال بازی فراهم شد:
شماری افراد زیرک دریافتند که این وضعیت راهی عالی و ساده برای «سریع پولدار شدن» فراهم ساخت.
انگلیسیها به سرعت به این کار پایان دادند.39 تا می1918، دنسترویل گزارش میکند که «مسئله تأمین آذوقه» حل شده است. اما مسئله دیگری بروز کرده است و آن دسترسی به پول ایرانی برای پرداخت بهای خرید غله و ارزاق است:
مسئله آذوقه دیگر حاد نیست. اما به تازگی دردسر دیگری به شکل قحطی پول بهروز کرده است. پول نقد در ایران چندان فراوان نیست و نیاز ما اکنون بسیار زیاد است.40
این مسئله به لطف «معجزات» مک ماری41، رئیس بانک شاهنشاهی ایران، بدون در نظر گرفتن افزایش مدام بهای قران، حل شده بود.