حاجعلی کیا و سازمان کوک به روایت اسناد ساواک - 11
متهم، طلبکار شد!
با سرنگونی علی امینی و روی کار آمدنِ اسدالله علم، که او هم به عنوان یکی از اعضای سازمان کوک مطرح بود، تلاش برای تشکیل دادگاه تجدید نظر و صدور حکم برائتِ قطعی سپهبد کیا آغاز گردید تا با چینش افرادِ مورد نظر در ساختار دادگاه، این منظور عملی گردد.111
به همین دلیل بود که ساغر یغمائی اظهار میداشت:
«در دادگستری فعالیتهایی شروع شده که موجبات تجدید محاکمه تیمسار نویسی و تیمسار کیا فراهم شود تا در مراحل رسیدگی مجدد، موجبات تبرئه آنان فراهم شود.»112
و سپهبد کیا هم که از صدور حکم برائت خود اطمینان داشت، در یکی از جلسات منزل خویش عنوان نمود:
«پرونده به طور عادی مراحل خود را طی خواهد کرد و کار درست خواهد شد و افزوده که چند روز پیش برای کار دیگری به وزارت دادگستری رفتم و با ابراز محبت و اظهار علاقه عده زیادی از قضات دادگستری برخورد کردم و چندین نفر قضات من را برای صرف چای به اطاق خودشان دعوت کردند و متوجه شدم که همین تشکیل پرونده موجب شده که مردم و دادگستری بهتر من را بشناسند و بدانند که من یک فرد قدارهبند و چکمهپوش ظالمی نبوده و نمیباشم.»113
و در جلسه دیگری از تصمیم علی امینی مبنی بر آزادی او از زندان و مخالفت خود با این پیشنهاد سخن گفت:
«هنگامی که در حکومت دکتر امینی در جمشیدیه زندانی بودم و دکتر امینی پیغام کرد که حاضر است از من رفع مزاحمت نموده و بدون ارجاع پرونده به دادگستری از زندان آزاد شوم، ولی من جواب دادم (به این شرط حاضرم بدون محاکمه و رسیدگی به اتهام آزاد شوم که دولت طی اعلامیهای صریحاً به ملت ایران اعلام کند که درباره سپهبد کیا سوءتفاهم ایجاد شده بود و برطرف گردید)؛ زیرا اگر بدون محاکمه و رسیدگی به اتهام واهی و مسخرهآمیز آزاد میشدم، در افکار عمومی مردم ایران و خارجیها مانند سپهبد علوی مقدم و سرلشگر ضرغام، هنوز هم در مظان اتهام و بدنامی بودم؛ ولی امروز سرافرازم که همه فهمیدند علیه من پرونده مسخرگی ساخته بودند و این پرونده در واقع سیاسی بود.»114
و حدود یک ماه و نیم بعد، احتمالاً به دلیلِ فراموشی، مطلب بالا را به گونهی دیگری عنوان نمود:
«سرلشگر امینی در زندان آمد پیش من و گفت تو 60 میلیون بالا کشیدی و من چندین میلیون بدهکاری دارم و مقصودش این بود که اگر من چند میلیون به او بدهم، از زندان مرخص میشوم و من به او جواب دادم که دیناری دزدی نکردهام.»115
و باز ده روز بعد، همین داستان را به شکلِ دیگری تعریف نمود:
«مرحوم سرلشگر حسن امینی در زندان جمشیدیه به اینجانب مراجعه و پیغام دکتر امینی را به من اطلاع داد که بدون ارجاع پرونده اتهامی واهی به دادگستری، آزاد شوم و در حالی که آقایان علویمقدم و ضرغام به همین اندازه دلجوئی دکتر امینی قانع شدند و زندان را ترک کردند، ولیکن من قانع نشدم و پیغام کردم یا باید دولت در جراید و رادیو بیگناهی من را اعلام واشتباه و سوءتفاهم خود را اعتراف کند تا آزاد شوم و یا آنکه باید پروندهام به مقامات قضائی ارجاع و مورد رسیدگی قرار گیرد؛ که سرانجام پرونده مسخرۀ[ای] علیه من تشکیل دادند، ولی بالاخره تبرئه شدم و حکم برائت من صادر گردید.»116
در این شرایط، جلسه دادگاه دیوان کیفر تشکیل گردید و در نهایت، حکم برائت سپهبد حاجعلی کیا را صادر نمود.117
تشکیل جلسات هفتگی
سپهبد حاجعلی کیا، پس از آزادی از زندان، باوجود اینکه میگفت: «بالاخره روزی به وجود ما احتیاج پیدا خواهند کرد و به سراغمان خواهند آمد و کاری به ما رجوع خواهند نمود.»؛118 دیگر مصدر هیچ کاری واقع نشد و به فعالیت گسترده ملک داری و تجاری خود مشغول گردید و به رسم مألوف رجالِ سیاسی، که جلساتی را برای اظهار وجود در صحنه سیاسی کشور ترتیب میدادند، روزهای چهارشنبه را به عنوانِ روز دید و بازدید اعلام نمود، تا افرادی که در موقعیتهای مختلف با او در ارتباط بودند، اعم از نظامی و غیرنظامی، در این روز در جلسات منزل وی شرکت نماید:119
«این جلسه هفتگی مرتباً در منزل تیمسار کیا تشکیل میشود و مراجعهکنندگان، مشکلات کار خود را به اطلاع او میرسانند و مشارالیه نیز تلفوناً و یا به وسیله توصیه، نسبت به انجام آن اقدام میکند.»120
در این شرایط، انتقاد از عملکرد حکومت، یکی از ترفندهایی بود که موجودیت اینگونه جلسات به آن بستگی داشت و سپهبد کیا نیز هر از گاهی از این ترفند بهره میگرفت:
«مردم جنوب شهر شاهدوست هستند و بدون توقع، از جانبازی دریغ ندارند و افسوس که در کشور ایران هر کس از این طبقه روی کار میآید، چه خوب و چه بد فکر کند، او را از بین میبرند و او با هیچ دسته نظر خاصی ندارد و رزمآرا. محمد مسعود. احمد دهقان و حسین فاطمی از قماش همین جنوب شهریها بودهاند و آنها را نابود کردند و چرا دکتر مصدق. دکتر امینی و قوامالسلطنه از بین نرفتند؛ زیرا آنها مانند زنجیر به یکدیگر پیوسته و نوکر خارجیها هستند.»121
و این درحالی بود که در بعضی مواقع نیز میگفت:
«ما از سیاست کناره کردهایم، از کشاورزی و کسب و کار صحبت کنید؛ ما دیگر در این کارها دخالت نمیکنیم؛ میخواهم قدری هم بیسر و صدا زندگی کنم.»122
در پیِ همین حرکت بود که شایعهی نخستوزیری او نیز در برخی محافل سیاسی مطرح گردید123و در عین حال، او که از حضورِ خبرچین ساواک در جلسات خود اطلاع داشت، در بعضی مواقع ضمن انتقاد از وضعِ موجود، میگفت:
«عده زیادی از قضات دزد و رشوهگیر و ناپاک هستند و راه اصلاح دادگستری این است که مانند زمان مرحوم داور، دادگستری را منحل کنند و از نو از قضات شریف و پاکدامن تشکیل دهند و برای شناسایی قضات صالح و ناصالح و تنبیه و تعقیب آنها، لازم است یک سازمان مخفی، زیر نظر یک مقام بیغرض و بیطرف، یعنی شخص اعلیحضرت همایونی تشکیل شود؛ والاّ از طریق بازرسان علنی و رسمی، هرگز کنترل قضات و تشخیص پاکی و ناپاکی آنها مقدور نیست. البته این ناپاکی و نادرستی تنها در دادگستری نیست، بلکه در همه وزارتخانهها و ادارات دولتی رسوخ پیدا کرده ست.»124
به همین دلیل بود که ساغر یغمائی اظهار میداشت:
«در دادگستری فعالیتهایی شروع شده که موجبات تجدید محاکمه تیمسار نویسی و تیمسار کیا فراهم شود تا در مراحل رسیدگی مجدد، موجبات تبرئه آنان فراهم شود.»112
و سپهبد کیا هم که از صدور حکم برائت خود اطمینان داشت، در یکی از جلسات منزل خویش عنوان نمود:
«پرونده به طور عادی مراحل خود را طی خواهد کرد و کار درست خواهد شد و افزوده که چند روز پیش برای کار دیگری به وزارت دادگستری رفتم و با ابراز محبت و اظهار علاقه عده زیادی از قضات دادگستری برخورد کردم و چندین نفر قضات من را برای صرف چای به اطاق خودشان دعوت کردند و متوجه شدم که همین تشکیل پرونده موجب شده که مردم و دادگستری بهتر من را بشناسند و بدانند که من یک فرد قدارهبند و چکمهپوش ظالمی نبوده و نمیباشم.»113
و در جلسه دیگری از تصمیم علی امینی مبنی بر آزادی او از زندان و مخالفت خود با این پیشنهاد سخن گفت:
«هنگامی که در حکومت دکتر امینی در جمشیدیه زندانی بودم و دکتر امینی پیغام کرد که حاضر است از من رفع مزاحمت نموده و بدون ارجاع پرونده به دادگستری از زندان آزاد شوم، ولی من جواب دادم (به این شرط حاضرم بدون محاکمه و رسیدگی به اتهام آزاد شوم که دولت طی اعلامیهای صریحاً به ملت ایران اعلام کند که درباره سپهبد کیا سوءتفاهم ایجاد شده بود و برطرف گردید)؛ زیرا اگر بدون محاکمه و رسیدگی به اتهام واهی و مسخرهآمیز آزاد میشدم، در افکار عمومی مردم ایران و خارجیها مانند سپهبد علوی مقدم و سرلشگر ضرغام، هنوز هم در مظان اتهام و بدنامی بودم؛ ولی امروز سرافرازم که همه فهمیدند علیه من پرونده مسخرگی ساخته بودند و این پرونده در واقع سیاسی بود.»114
و حدود یک ماه و نیم بعد، احتمالاً به دلیلِ فراموشی، مطلب بالا را به گونهی دیگری عنوان نمود:
«سرلشگر امینی در زندان آمد پیش من و گفت تو 60 میلیون بالا کشیدی و من چندین میلیون بدهکاری دارم و مقصودش این بود که اگر من چند میلیون به او بدهم، از زندان مرخص میشوم و من به او جواب دادم که دیناری دزدی نکردهام.»115
و باز ده روز بعد، همین داستان را به شکلِ دیگری تعریف نمود:
«مرحوم سرلشگر حسن امینی در زندان جمشیدیه به اینجانب مراجعه و پیغام دکتر امینی را به من اطلاع داد که بدون ارجاع پرونده اتهامی واهی به دادگستری، آزاد شوم و در حالی که آقایان علویمقدم و ضرغام به همین اندازه دلجوئی دکتر امینی قانع شدند و زندان را ترک کردند، ولیکن من قانع نشدم و پیغام کردم یا باید دولت در جراید و رادیو بیگناهی من را اعلام واشتباه و سوءتفاهم خود را اعتراف کند تا آزاد شوم و یا آنکه باید پروندهام به مقامات قضائی ارجاع و مورد رسیدگی قرار گیرد؛ که سرانجام پرونده مسخرۀ[ای] علیه من تشکیل دادند، ولی بالاخره تبرئه شدم و حکم برائت من صادر گردید.»116
در این شرایط، جلسه دادگاه دیوان کیفر تشکیل گردید و در نهایت، حکم برائت سپهبد حاجعلی کیا را صادر نمود.117
تشکیل جلسات هفتگی
سپهبد حاجعلی کیا، پس از آزادی از زندان، باوجود اینکه میگفت: «بالاخره روزی به وجود ما احتیاج پیدا خواهند کرد و به سراغمان خواهند آمد و کاری به ما رجوع خواهند نمود.»؛118 دیگر مصدر هیچ کاری واقع نشد و به فعالیت گسترده ملک داری و تجاری خود مشغول گردید و به رسم مألوف رجالِ سیاسی، که جلساتی را برای اظهار وجود در صحنه سیاسی کشور ترتیب میدادند، روزهای چهارشنبه را به عنوانِ روز دید و بازدید اعلام نمود، تا افرادی که در موقعیتهای مختلف با او در ارتباط بودند، اعم از نظامی و غیرنظامی، در این روز در جلسات منزل وی شرکت نماید:119
«این جلسه هفتگی مرتباً در منزل تیمسار کیا تشکیل میشود و مراجعهکنندگان، مشکلات کار خود را به اطلاع او میرسانند و مشارالیه نیز تلفوناً و یا به وسیله توصیه، نسبت به انجام آن اقدام میکند.»120
در این شرایط، انتقاد از عملکرد حکومت، یکی از ترفندهایی بود که موجودیت اینگونه جلسات به آن بستگی داشت و سپهبد کیا نیز هر از گاهی از این ترفند بهره میگرفت:
«مردم جنوب شهر شاهدوست هستند و بدون توقع، از جانبازی دریغ ندارند و افسوس که در کشور ایران هر کس از این طبقه روی کار میآید، چه خوب و چه بد فکر کند، او را از بین میبرند و او با هیچ دسته نظر خاصی ندارد و رزمآرا. محمد مسعود. احمد دهقان و حسین فاطمی از قماش همین جنوب شهریها بودهاند و آنها را نابود کردند و چرا دکتر مصدق. دکتر امینی و قوامالسلطنه از بین نرفتند؛ زیرا آنها مانند زنجیر به یکدیگر پیوسته و نوکر خارجیها هستند.»121
و این درحالی بود که در بعضی مواقع نیز میگفت:
«ما از سیاست کناره کردهایم، از کشاورزی و کسب و کار صحبت کنید؛ ما دیگر در این کارها دخالت نمیکنیم؛ میخواهم قدری هم بیسر و صدا زندگی کنم.»122
در پیِ همین حرکت بود که شایعهی نخستوزیری او نیز در برخی محافل سیاسی مطرح گردید123و در عین حال، او که از حضورِ خبرچین ساواک در جلسات خود اطلاع داشت، در بعضی مواقع ضمن انتقاد از وضعِ موجود، میگفت:
«عده زیادی از قضات دزد و رشوهگیر و ناپاک هستند و راه اصلاح دادگستری این است که مانند زمان مرحوم داور، دادگستری را منحل کنند و از نو از قضات شریف و پاکدامن تشکیل دهند و برای شناسایی قضات صالح و ناصالح و تنبیه و تعقیب آنها، لازم است یک سازمان مخفی، زیر نظر یک مقام بیغرض و بیطرف، یعنی شخص اعلیحضرت همایونی تشکیل شود؛ والاّ از طریق بازرسان علنی و رسمی، هرگز کنترل قضات و تشخیص پاکی و ناپاکی آنها مقدور نیست. البته این ناپاکی و نادرستی تنها در دادگستری نیست، بلکه در همه وزارتخانهها و ادارات دولتی رسوخ پیدا کرده ست.»124