بخل؛ دربان نفس
از نظر قرآن، برخی از خلقیات انسانی در آستانه در قلب نشسته و اجازه نمیدهند تا دیگر خلقیات انسانی به استقبال کاری بروند. یکی از این خلقیات که در آستانه در قلب نشسته است، بخل از نوع «شحّ» است.
«شحّ» در اصل لغت عربی به آب چاه و رودخانه گفته میشود که بسیار کم شده به طوری غیرقابل دسترسی و استفاده باشد. همچنین به چشمه بسیار کمآب و نیز انسان بسیار حریص و آزمند «شحیح» میگویند.
خدا به انسانها هشدار میدهد که مواظب این خلق و خوی خودشان باشند؛ زیرا این خوی انسانی در آستانه در قلب نشسته تا اجازه ندهد انسان کار خیری بکند و هر کار خیری به قلب آدمی خطور میکند به سرعت آن را کنار میزند و خود جایگزین آن میشود. خدا میفرماید: وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ؛ نفسهای آدمی، «شحّ» را احضار کرده است.(نساء، آیه 128) به طوری که انسان اگر بخواهد هر کار خیری انجام دهد، این شحّ آنجا حاضر است و نمیگذارد که انسان آن کار خیر را انجام دهد. اگر نفس بخواهد صلح و اصلاحی انجام دهد و گذشت، عفو، احسان و عمل تقوایی از خود بروز دهد، این «شحّ» آنجا حاضر بوده و اجازه نمیدهد. در حقیقت در آستانه قلب آدمی نشسته و از انجام هر کار خیری انسان را باز میدارد. تعبیر به اینکه نفس انسانی، شح را احضار کرده است؛ به این معنا است که خود نفس و هواهای آن، مسئولیت دربانی را به شحّ داده است و تا این هواهای نفس تحت امارت عقل تقوایی و حیایی و دینی یعنی همان عقل بندهپرور و بهشت کوش در نیاید، این «شح» همچنان ریاست و امارت میکند و اجازه ورود انسان به کارهای خیر و احسان را نمیدهد.
اگر انسان بتواند این «شحّ» را از آستانه قلب بردارد و بیرون اندازد، در آن زمان است که سخاوت میآید. البته این فضل الهی است که انسان سخاوتمند شود و خود را از این «شح» نجات دهد. برای اینکه از این خلق و خوی زشت رها شویم باید بسیار تلاش کنیم تا سخاوت،ملکه و مقوم ذات شود؛ وگرنه تا سخاوت ملکه نشود، این «شحّ» در آستانه قلب نشسته و اجازه انجام کار خیر را از انسان میگیرد، به طوری که کمترین غفلت موجب میشود تا هواهای نفسانی دوباره «شحّ» را به دربانی بگمارد.