kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۹۹۰
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۸
ردپاي 60 سال خيانت و جنايت - روايتي مستند از دخالت‌ها و جنايات‌ آمريکا در ايران 1392-1332

هايزر: آمريکا با کودتا مخالفتي ندارد (پاورقي)


تاليف: کامران غضنفري
سايروس ونس (وزير امور خارجه) نيز که ظاهراً در ابتدا مخالف برخي از طرح‌هاي برژينسکي مبني بر برخوردهاي خشن نظامي (در صورت عدم موفقيت بختيار) بود، پس از مشورت با کارتر، از مواضع پيام‌ قبلي خود خطاب به سياسيون عقب نشست. وي مي‌گويد:
« پيام ديگري براي سوليوان فرستادم و توضيحات بيشتري درباره‌ نظريات رئيس‌جمهور دادم تا اين دستورات را دقيقاً به مورد اجرا بگذارد ... ما مي‌خواستيم که بختيار از حمايت يکپارچه نظاميان برخوردار شود ولي در عين حال مي‌بايست نظاميان آمادگي لازم براي دست زدن به اقدامات ضروري را در صورت عدم موفقيت دولت غيرنظامي داشته باشند.»38  
ژنرال‌ هايزر نيز در مورد دريافت اين پيغام جديد مي‌گويد:
« در روز ششم ژانويه 1979 [16/10/1357]، پيام جديدي از واشنگتن آمده بود؛ «طبق دستور قبلي عمل کن» اين دستور را سايروس ونس داده بود. قرار بود که من با پنج افسر ارشد ايراني تماس بگيرم و اطمينان‌خاطر پرزيدنت کارتر را به آنها ابلاغ کنم.»39  
هايزر سپس به شرح ديدارهاي خود با سران ارتش مي‌پردازد:
"فرماندهي نيروي هوائي به عهده‌ دوست قديمي من تيمسار اميرحسين‌ربيعي بود... ربيعي در ايران يک مدل کوچک از نيروي هوائي آمريکا درست کرده بود. واحدهايش مثل واحدهاي نيروي هوائي آمريکا بودند و حتي شکل اسکادران‌هاي هوائي او از شيوه‌هاي آمريکائي تقليد شده بود... فرمانده نيروي دريائي ايران، دريادار کمال‌الدين‌ميرحبيب‌اللهي بود. به نظر مي‌رسيد درک وي از ارزش‌هاي غربي، بيشتر از ديگر افسران نظامي ايران بود. انگليسي را عالي صحبت مي‌کرد. اکثر آموزش‌هاي او در نيروي دريائي آمريکا صورت گرفته بود. او هم مناسبات نزديکي با آمريکا داشت... تيمسار طوفانيان نيز سال‌ها معاونت وزارت جنگ را بر عهده داشت و اين وزارتخانه را اداره مي‌کرد.40 ...طوفانيان از امنيت خودش به وضوح نگران بود. مي‌گفت که اگر شاه از ايران برود، او هم خواهد رفت چرا که در غير اين صورت کشته خواهد شد. امـّا در عين حال مي‌خواست به کشورش هم کمک کند تا از آشوب نجات پيدا کند.. در اينجا پيام اطمينان خاطر پرزيدنت کارتر را به او دادم و با دقت به نکات پيام تأکيد کردم. او از شنيدن خبر حمايت کارتر، خيلي خوشحال شد امـّا از سوليوان بسيار ناراضي بود...41 ربيعي هم از اينکه ارتش کنترل اوضاع را از دست داده، نگران بود ... پيام حمايت پرزيدنت کارتر را به او دادم و کوشيدم اين احساس را تقويت کنم که آمريکا پشت سر او و همقطارانش ايستاده است. با دقت گوش مي‌کرد و به نظر مي‌رسيد که فهميده است ...42  از ربيعي در مورد قابليت فعلي ارتش پرسيدم. به اعتقاد او درباره ضعف ارتش اغراق شده بود. نيروي دريائي و نيروي هوائي، افسران فرمانبردار زيادي داشتند که مي‌توانستند در صورت لزوم، ابتکار عمل را در دست گيرند امـّا در نيروي زميني اين طور نبود و به عقيده ربيعي علت آن هم ناشي از فقدان آموزش صحيح بود... در اثر اعتصاب شرکت نفت، ذخاير ارتش تحليل رفته بود. تنها سوخت مصرفي نيروي زميني و نيروي هوائي از طريق عربستان سعودي دريافت مي‌شد که هم دريافت آن مشکل بود و هم گران تمام مي‌شد. ربيعي پيش‌بيني کرده بود و ذخيره ده روز نيروي هوائي را حفظ کرده بود. نيروي زميني آن‌قدرها خوش‌شانس نبود. گازوئيل و بنزين مورد استفاده اتوموبيل‌ها را هم نداشت. پيشنهاد کردم نيروي زميني هم ‌مقداري سوخت ذخيره کند. زيرا در صورت لزوم اقدام از سوي ارتش، اتوموبيل‌ها و تجهيزات، به سوخت احتياج خواهند داشت ... تلاش زيادي به خرج داده بودم تا ربيعي را در صورت رفتن شاه، در ايران نگاه دارم تا از بختيار حمايت کند .43 ... ديدار بعدي من با دريادار حبيب‌اللهي بود که در مقر نيروي دريائي رخ داد. گفتم: مرا پرزيدنت کارتر به ايران فرستاده و پيام اطمينان بخش و تشکر رئيس‌جمهور را به او ابلاغ کردم. جزئيات خطوط حمايت آينده‌ آمريکا را هم براي او تشريح کردم... حبيب‌اللهي معتقد بود که اگر شاه به سفر برود، ارتش از هم خواهد پاشيد. همه‌ افسران ارشد – از جمله خود او- هم بايد از ايران مي‌رفتند زيرا جان آنها بدون حمايت شاه در خطر بود. براي سومين دفعه، اين مطلب را تشريح کردم که چرا فرماندهان ارتش بايد بعد از شاه در ايران بمانند... اگر چه او از بختيار به‌خوبي ياد مي‌کرد، امـّا علاقه‌ او براي حمايت از بختيار اميد بخش نبود. مي‌گفت تا زماني که شاه در کشور باشد، از بختيار حمايت مي‌کند. به او گفتم: دريادار، اين که مشکلي را حل نمي‌کند. بايد به خود بختيار فکر کرد. دلايل خودم را هم برايش شرح دادم و گفتم شاه مي‌خواهد يک شوراي سلطنت تشکيل دهد که به جاي او عهده‌دار امور مملکت باشد تا او برگردد. در آن شورا، اين مرد [بختيار] محور کارهاست. بنابراين، ارتش بايد از او حمايت کند. شايد رابطه‌ شما با بختيار، به استحکام رابطه‌اي که با اعليحضرت داشته‌ايد نباشد، امـّا بايد به طور مستقيم از او حمايت کنيد تا او هم نسبت به حمايت شما مطمئن شود...
واشنگتن درست فکر کرده بود. وظيفه اصلي ما طبق رهنمود کارتر جلوگيري از فرار فرماندهان (بعد از رفتن شاه) بود. بايد فرماندهان مي‌ماندند و در تثبيت دولت و در دست گرفتن اوضاع مملکت کمک مي‌کردند.44  
هايزر سپس بيان مي‌کند که آمريکا نه تنها با کودتاي نظاميان مخالفتي ندارد، بلکه آنان را  تشويق به برنامه‌ريزي اين کار هم مي‌کند:
« فرماندهان ارتش بايد به عنوان «يک گروه» با يکديگر ملاقات داشته باشند. آنها بايد درک کنند که ما با کودتا مخالفتي نداريم و اگر لازم مي‌شد، کودتاي نظامي بايد صورت گيرد. ليکن نظر ما اين بود و نظر دولت ما نيز همين بود که نخست‌وزير از ارتش به عنوان عامل به دست گرفتن اوضاع استفاده کند.تهيه‌ طرح‌هاي عملي براي هر دو امکان [انجام کودتا و قرار دادن ارتش در خدمت نخست‌وزير] کاملاً لازم بود.»45  
سايروس ونس (وزير خارجه آمريکا) نيز در زمينه‌ برنامه‌ خروج شاه و روي کار آمدن يک دولت نظامي در صورت شکست بختيار، چنين مي‌گويد:
« در جلسه روز دهم ژانويه [بيستم دي ماه] با حضور کارتر، مانديل، برژينسکي، براون و من تصميم گرفته شد که هايزر در تهران بماند و فرماندهان نظامي را به حمايت از بختيار ترغيب نمايد و سوليوان نيز به نوبه‌ خود بختيار را از حمايت ما مطمئن سازد . به سوليوان دستور داده شد بي‌درنگ با شاه ملاقات نمايد و به وي ابلاغ کند که به نظر ايالات‌متحده آمريکا، او بايد به سرعت يک شوراي سلطنت تعيين کرده و از کشور خارج شود. در اين پيام دستورات قبلي ما به سوليوان و هايزر درباره‌ تهيه‌ مقدمات تشکيل يک دولت نظامي در صورت شکست حکومت بختيار، مورد تأييد قرار گرفت.»46  
هايزر نيز در مورد جلسه‌ روز دهم ژانويه خود با سران ارتش، چنين گفت:
« به سران ارتش اطمينان دادم که اگر آنها از دولت غيرنظامي، حمايت کافي به عمل آورند، مي‌توانند روي حمايت آمريکا حساب کنند، حتي در آن روزي که انجام کودتاي نظامي اجتناب ‌ناپذير شود.»47  
هايزر در مورد جلسه 21 دي‌ماه با سران ارتش مي‌گويد:
احساس کردم که دارم روي طناب بندبازي راه مي‌روم. بايد کاري مي‌کردم که هر تلاش ممکن در جهت روي کار آمدن يک دولت غيرنظامي دوستدار غرب انجام گيرد، نه فقط يک دولت غيرنظامي، بلکه دولت بختيار. طناب بندبازي آنجا بود که اگر اين دولت موفق نمي‌شد، بايد در همان لحظه‌ شکست دولت غيرنظامي، ارتش وارد عمل مي‌شد...48   
منابع در دفتر روزنامه موجود است