روزگاری که انگلیس برای خوراک و پوشاک مسلمین تصمیم میگرفت
جلوگیری از تجارت با ایران
بسیار روشن است که انگلیسیها دغدغهای برای گسترش تجارت میان عراق و ایران نداشتند. اطلاعیه شماره 17 با تاریخ 9 ژوئن 1917، صادرات پول ایران، قران را ممنوع کرد. در این اطلاعیه آمده است:
من، سرتیپ سی. جی. هاوکر، حاکم نظامی بغداد، بنا بر اختیاراتی که از سوی سرتیپ اف. اس. مود، دارای نشانهای شوالیه فرمانده بث، سن میشل و سن جورج و خدمت شایسته، فرمانده قشون اعلیحضرت پادشاه بریتانیا در بینالنهرین به من اعطاء شده است، به این وسیله اعلام میدارم: تا اطلاع ثانوی صادرات قران از بغداد چه از مسیر زمینی و چه آبی ممنوع است، مگر با مجوز کتبی افسر ارشد سیاسی یا افسر جانشین منصوب او. هرکس از این دستور سرپیچی کند مستحق مجازات بوده و بر اساس مقررات جاری، در دادگاه نظامی مورد محاکمه و مجازات قرار خواهد گرفت.3
اطلاعیه شماره 19 با تاریخ 27 ژوئن 1917، با جدیت صادرات و واردات کالا را محدود کرده بود. در این اطلاعیه آمده است:
من، سرتیپ سی. جی. هاوکر، حاکم نظامی بغداد، بنا بر اختیاراتی که از سوی سرتیپ اف. اس. مود، دارای نشانهای شوالیه فرمانده بث، سن میشل و سن جورج و خدمت شایسته، فرمانده قشون اعلیحضرت پادشاه بریتانیا در بینالنهرین به من اعطاء شده است، به این وسیله اعلام میدارم: تجاری که قصد دارند به بغداد کالایی وارد کنند یا از آن صادر کنند باید از مقررات زیر پیروی کنند: 1) درخواست مجوز برای صادرات کالا از بغداد میباید به صورت کتبی به افسر محاصره در عمارت ساسون ارائه شود. 2) کالاهایی که از بغداد صادر میشوند تنها از مسیرهایی که مورد تأیید افسر محاصره باشند، میتوانند صادر شوند. 3) هر صادرکننده باید برابر با ارزش کالایی که میخواهد صادر کند وثیقه بگذارد. این وثیقه پس از دریافت گزارش ورود سالم کالا به مقصد از سوی افسر محاصره شهر مقصد آزاد خواهد شد. 4) درخواست مجوز برای واردات کالا به بغداد باید توسط افسر محاصره شهر مبدأی که قصد ارسال کالا را دارد صادر شود.
و درباره مجازاتها آمده است: «هرکس از این مقررات سرپیچی کند بر اساس مقررات جاری، در دادگاه نظامی مستحق مجازات است.»
هایزر در نامهای خطاب به «افسر محاصره بغداد» با تاریخ 14 سپتامبر 1917 مینویسد:
یک کارخانه آمریکایی در نیویورک برای پوست دباغیشده بز تلگراف زده است. آیا میتوانید برای حمل 13 عدل پوست دباغیشده بز که چند روز پیش از آغاز جنگ برای این کارخانه خریداری شده و از آن زمان در اینجا انبار شده است، مجوزی صادر کنید؟4
در پاسخ سرهنگ ئی. دیکسون، رئیساداره منابع محلی قشونِ اعزامی به بینالنهرین، روی سربرگ «اداره منابع محلی» و با تاریخ 25 سپتامبر 1917 چنین آمده است:
نامه شما به شماره 610 به دقت توسط عضو کمیسیون مدنی و من بررسی شده و در پاسخ به آگاهیتان میرسانم که متأسفانه بر اساس دستورات هیئت تجارت، صدور پوست مشمول محدودیتها بوده و صدور مجوز برای صادرات پوستهای مورد نظر شما امکانپذیر نیست.5
در 4 اکتبر 1917، هایزر دوباره برای سرهنگ ئی.دیکسون، دارای نشان سن میشل و سن جورج، رئیساداره منابع محلی در بغداد نامهای مینویسد: «تقاضا دارم که به آگاهی برسانم نامه شما را با تاریخ 25 سپتامبر درباره ممنوعیت صادرات پوست از بغداد به آمریکا دریافت نمودم.» سپس اضافه میکند: «اکنون میخواهم بدانم که آیا این مقررات شامل کالاهایی چون فرش، روده گوسفند برای سوسیس، صمغ کتیرا، مِسوار و پشم گوسفند نیز میشود؟»6 پاسخ اداره منابع محلی تاریخ 11 اکتبر 1917 و امضای سرهنگ دوم جی. دبلیو. رید را بر خود دارد که از طرف رئیساداره منابع محلی قشونِ اعزامی به بینالنهرین آن را امضاء کرده است. در این پاسخ چنین آمده است:
در پاسخ به نامه شماره 610 با تاریخ 4ام ماه جاری، به شما اطلاع میدهم که تمام اقلام مذکور مشمول ممنوعیت هستند مگر پشم و پوست خام. برای صدور اقلام باقی مانده که ذکر نمودهاید باید درخواست خود را همراه با نام صادرکننده به اداره جمعآوری گمرکات بصره ارسال دارید.7
هایزر در گزارشی با تاریخ 9 اکتبر 1917، مینویسد:
افتخار دارم به آگاهی آن وزارت برسانم که با فرمان حاکم نظامی بغداد صادرات بیش از یک رطل (12.5 کیلو- 27.5 پوند) خرما به صورت یکجا از بغداد ممنوع است. برای افرادی که بغداد را با این مقدار ترک میکنند مجوز لازم نیست.8
در 27 نوامبر 1917، هایزر ادامه میدهد:
«با ارجاع به گزارش شماره 65 کنسولگری با تاریخ 9 اکتبر 1917، (پرونده شماره 690) در ارتباط با ممنوعیت صادرات خرما از بغداد، اکنون افتخار دارم گزارش کنم که مطلب زیر با عنوان «خرما و بصره» در هفته نامه مصور تایمز هندوستان در بمبئی، با تاریخ 7 نوامبر 1917 انتشار یافته است.» مقاله مندرج در نشریه به این شرح است: «اداره جمعآوری کمرگات در بصره، در اطلاعیهای که در تایمز بصره با تاریخ 13ام اکتبر منتشر شده است، به ایناشاره کرده است که بنابر اطلاعیه اخیر صدور خرما در بستهبندی یا سبد مگر در مواردی که رئیساین اداره مجوز داده باشد، ممنوع است و در ادامه هشدار داده است که به منظور اطمینان از تأمین نیاز ارتش این مقدار و یا صدور مجوزها در آینده محدودیت خواهند یافت... در عین حال برای پیشبرد این سیاست ممکن است صدور مجوزها در هر زمان که ضروری باشد متوقف گردد.»9
در 15 آوریل 1918، انگلیسیها مقررات جدید واردات از ایران به بینالنهرین را اعلام کرده بودند و این موضوع به مقدار کافی در روزنامههای بغداد، از جمله در العرب منتشر شده بود. کنسول هایزر در گزارش این موضوع نسخهای از اعلامیه و ترجمه آن را در اختیار میگذارد: «همچنین در پیوست نسخهای از اعلامیهای که در همین روزنامه منتشر شده همراه با ترجمه آن درباره گردآوری عوارض گمرکی کالاهای وارد شده از ایران به منطقه تحتاشغال انگلیسیها در بینالنهرین ارائه میشود.» عنوان این «اعلامیه» چنین است «پرداخت عوارض گمرکی برای واردات از ایران» و در آن چنین آمده است:
کلیه کالاها و تنباکوی وارد شده از ایران مشمول حقوق گمرکی به میزان 10 درصد نسبت ارزش کالا هستند که در عمارت گمرکات قابل پرداخت است. افرادی که از ایران کالا وارد میکنند میباید مقررات زیر را در نظر بگیرند:
سیاهه اقلام وارداتی باید به یکی از ادارات گمرک در بغداد، خانقین یا مندلی ارسال گردد.
اگر کالاهای یاد شده از یکی از جادههای منتهی به یکی از این شهرها وارد گردند، مالکان کالاها باید سیاهه را کتباً به افسر سیاسی که در طول سفر با او تماس میگیرند، اعلام نمایند. افسر سیاسی بعد از دریافت ضمانت از مالک، مجوز عبور کالا را به بغداد و ارائه آن به عمارت گمرکات برای دریافت حقوق گمرکی صادر خواهد نمود.
مالکان کالاها اجازه دارند بعد از پرداخت حقوق گمرکی، تمام یا بخشی از محموله خود را به هر مکان در محدوده تحت تصرف دولت اعلیحضرت بریتانیا ارسال دارند مشروط بر اینکه مسئولین گمرک از اینجابهجایی مطلع باشند و مالکان مجوز عبور مبتنی بر اینکه حقوق گمرکی به طور کامل پرداخت شده و هیچ مانعی برای ارسال کالا وجود ندارد، دریافت کرده باشند.
برگه عبور میباید همواره همراه کالا باشد و در آن قید شده باشد که حقوق گمرکی مربوطه به طور کامل پرداخت شده و یا در بغداد پرداخت میشود. چنانچه محموله فاقد برگه عبور با یکی از دو صورت فوق باشد، مشمول ضبط و مصادره است.
بغداد، 15 آوریل 1918، رئیساداره گمرکات10
روشن است که هدف از این مقررات خفه کردن تجارت ایران با بینالنهرین بوده است. به این ترتیب، ایرانیان ناتوان از صدور محصولاتی چون تنباکو، قادر نبودند غله را که در بینالنهرین فراوان بود به کشور خود وارد کنند. هایزر درباره مقررات صادرات از عراق به ایران نیز گزارش کرده است. در 23 آوریل 1918، کمیسیونر غیرنظامی انگلیس در عراق اعلامیه زیر را صادر میکند: «صدور کالا به ایران هماکنون آزاد است، مگر مواردی که مشمول مقررات جاری محاصره است.» و در ادامه میافزاید:
صدور کالاهای زیر در حال حاضر مجاز نیست: اسلحه، مهمات، فلزات، نفت سفید و بنزین، لاستیک، چای، قهوه، شکر و برخی اقلام دیگر که جزئیات آنها با استعلام از افسر محاصره قابل دسترسی است.
در همان روز، 23 آوریل 1918، هایزر نامه زیر را خطاب به افسر محاصره در بغداد ارسال میکند. در این نامه آمده است:
آقای محترم، در بغداد تایمز امروز اطلاعیهای منتشر شده مبنی بر اینکه اگر کسی بخواهد از اقلام غیرمجاز برای صدور به ایران مطلع شود، باید از شما استعلام کند. لطفاً فهرستی از اقلام مزبور را به اینجانب بدهید.11
پاسخ این نامه که با تاریخ 23 آوریل است بر سربرگ اداره منابع محلی (شعبه محاصره) نوشته شده است. در آن چنین آمده است:
این اطلاعیه مربوط به اقلامی است که هماکنون ممنوع است. برای همه کالاها برگه ضمانت عبور اداره محاصره ضروری است و تجارت تنها توسط تجار مورد تأیید نماینده غیرنظامی و کنسولها در کرمانشاه و همدان مقدور است. صدور کالاهایی که به صورت دانهای به فروش میروند (همچون البسه پارچهای و ابریشمی) مجاز است، اما البسه پشمی ساخت بغداد ممنوع است.
در ادامه: «در صورت دریافت تأییدات ضروری از کنسولها در کرمانشاه و همدان، صدور ارزاق (غله، خرما و غیره) نیز بلامانع است.» و در پایان چنین آمده است: «کلیه کالاها میباید برای دستورات بعدی تسلیم کنسولهای اعلیحضرت گردند. مهر و امضاء: افسر محاصره، بغداد.»12
کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 5 اوت 1918 و با عنوان «تجارت با ایران» اطلاعات بیشتری به دست میدهد:
یکی از مهمترین عوامل پشتیبانی تجاری بغداد گشوده شدن جاده تجاری ایران است که به دلایل سیاسی چند سال است که مسدود است. در ماه ژوئن مقامهای انگلیسی تجارت با کرمانشاه را برای پنبه و به طور کلی برای همه کالاهایی که کاربری خاص نظامی ندارند آزاد کردند. شکر، قهوه و چای که در فهرست اقلام ممنوع قرار داشت، در ماه ژوئیه به صورت محدود مجوز صدور یافت، تقریباً حدود دویست تن در ماه. علیرغم وضعیت بسیار دشوار و استثنایی تأمین ارزاق که بر ایران حاکم شده، برنج که از اقلام ضروری و مهم نظامی است، هنوز مجوز صدور نیافته است. صادرات از نظر کمیت اقلام صادراتی مشمول تشریفات خاصی است تا اقلام صادر شده به دشمن نرسند. تجارت با کرمانشاه تنها زمانی مجاز است که توسط بنگاههای خاصی که در کنسولگری انگلیس به ثبت رسیدهاند، صورت گیرد.
کنسول هایزر درباره بازار غله در عراق نیز اطلاعاتی به دست میدهد:
به منظور جلوگیری از هر نوع احتکار و سودجویی، حکومت تصمیم گرفته است تجارت غله را ممنوع کرده و انبارهای موجود در هر محل را به همانجا اختصاص دهد. منظورم این است که آذوقهای که در حلّه یا عماره وجود دارد نباید به بغداد صادر شود و بالعکس. با وجود این به منظور بهبود اوضاع ارزاق در بغداد، حکومت برای ورود مقدار زیادی گندم و برنج هندی از بصره مجوز داده است. به نظر میرسد که محصول امسال به مقداری که پیشبینی میشد نیست. حلّه معمولاً گندم بغداد را تأمین میکرده است. اما به نظر میرسد که امسال وضع بدینگونه نباشد. چون وقتی حکومت، صادرات غله به بغداد را مجاز کرد، قیمت آن ظرف دو یا سه روز حدود 25 ٪ افزایش یافت. جو قطعاً در وضعیتی بسیار بهتر قرار دارد و حکومت دارد آن را به نرخ هر تن 100 روپیه (44/32 دلار) میخرد.13
علیرغم صدور اعلامیههای رسمی متعدد انگلیس درباره «آزادی» تجارت با ایران، تجارت با این کشور به شدت محدود شده بود. کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 5 نوامبر 1918 مینویسد:
تاکنون مجوز صدور کالا به ایران از بغداد و مناطقاشغالی عراق محدود شده است و گاه اساساً قطع شده است، اما بر اساس مفاد اطلاعیه فرمانده کل با تاریخ 2 نوامبر 1918، به مناسبت جشن تسلیم شدن ترکیه، یکی از مواردی که اعلام شد این بود که «در محدوده مناطقاشغالی تجارت کاملاً آزاد است و محدودیتهای محاصره لغو میشود و همچنین لغو این محدودیتها شامل جابهجایی افراد نیز میگردد.» این اقدام میتواند انگیزه بزرگی برای تجارت و جابهجایی کالا به وجود آورد.
علاوهبر این هایزر اظهار میدارد در طول ماههای ژوئن، ژوئیه و اوت 1918: «بر اساس آمار گمرکات، کالاهای زیر از ولایت بغداد و از مسیر زمینی به ایران ارسال شدهاند.» اما در این آمار گندم، جو یا خرما به ایران صادر نشده است. تنها یک محموله برنج به ارزش 50/17438 دلار در اوت 1918 به ایران صادر شده است.14 هایزر درباره حملونقل به ایران نیز اطلاعاتی به دست میدهد:
مهمترین وسیله حملونقل زمینی از بغداد به ایران شتر است که هر شتر باری در حدود 400 تا 500 پوند را میتواند حمل کند و این بار باید به صورت بستههای کوچک درآید تا بشود آنها را به طرفین آن گره زد. پیش از جنگ باری به این مقدار را میشد با 80/8 دلار از بغداد به کرمانشاه فرستاد. در حال حاضر حمل چنین باری با شتر 73 دلار خرج برمیدارد... در زمستان قاطر و خر جایگزین شتر میشوند. آنها مسیر تا کرمانشاه را در 10 تا 12 روز طی میکنند، حال آنکه شتر 20 روزه این راه را میرود.
هایزر در جمعبندی چنین میآورد:
مقامهای نظامی انگلیس جاده تهران را بسیار خوب بهسازی کردهاند و اکنون خودروها و کامیونهای حملونقل نظامی بدون مشکل در آن در آمد و شد هستند. یک خط آهن نیز در نزدیکی مرز ایران ساخته شده و احتمال آن هست که به زودی امکان ایجاد خط آهن از بغداد به کرمانشاه و اگر شد به تهران فراهم گردد.
با اینکه در سال 1918 برداشت محصول در عراق بسیار خوب و کافی بود، صدور ارزاق و آذوقه به ایران همچنان ممنوع بود. کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 11 ژوئن 1917 مینویسد:
این روزها کشاورزان سخت مشغول کارند، با بازگشت آرامش و اطمینان، آنها برای افزایش سطح زیر کشت و تعمیر و راهاندازی پمپهای آب خود آماده میشوند. از زمان آغاز جنگ به سبب بهای گزاف نفت سیاه آنها قادر نبودند از پمپهای خود استفاده کنند. آنها مجبور بودند از روش قدیمی آب کشیدن از رودخانه از مشکهای چرمین، که اسب و گاو آنها را به وسیله طناب و قرقره بالا میکشند، استفاده کنند و این به معنای کاهش شدید سطح زیر کشت بود. اکنون انگلیسیها نفت سیاه را با قیمتهای مناسب تأمین میکنند و به این ترتیب پمپهای نفتسوز دوباره برای آبیاری آب را پمپاژ میکنند.
او ادامه میدهد:
زمین بسیار حاصلخیز است و انواع محصولات در آن به عمل میآید. گندم و جو بیش از همه در حلدا [حلّه؟]، فلّوجه و بلد روز فراوان است. برنج بیشتر در هندیه و بلد روز عمل میآید. طوایف عرب در دو سوی رود دجله عدس، نخودفرنگی، ذرت، لوبیا و ارزن کشت میکنند. حجم زیادی از این محصولات نیز از راه رودخانه و از منطقه موصل آورده میشوند.15
در 17 دسامبر او میافزاید: «مقامات اقداماتی در دست دارند تا تمام انواع ادوات کشاورزی نوین را به این کشور معرفی کنند.»16 کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 25 فوریه 1918 درباره اوضاع کشاورزی در منطقه بغداد این طور مینویسد:
امسال در منطقه اطراف بغداد چشمانداز محصول گندم، جو، برنج، عدس و جو صحرایی بسیار خوب است... میتوان تخمین زد که محصول کشت شده در این منطقه در این فصل هشت برابر مقدار کشت شده سال قبل و چهار برابر بهترین سالهای قبل است.
هایزر میافزاید: «میتوان تخمین زد با تکمیل کانالکشیها، 1360000 جریب زمین در حوضه بند هندیه که با آب فرات آبیاری میشود، زیر کشت برود.»17 هایزر در 16 می 1918 ادامه میدهد:
باران فراوان بهار امسال در سراسر بینالنهرین محصول خوب و بیش از حد معمول جو را تضمین کرده است... هماکنون برنج در شرایط بسیار مطلوب در منطقه بلد روز به سوی شمال و شرق بغداد کشت میشود. محصول برنج معمولاً در ماه اکتبر برداشت میشود.18
کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 25 ژوئن 1918، با عنوان «محصول در بینالنهرین» برداشت محصول فراوان در سال 1918 را تشریح میکند. در حالی که غله در عراق فراوان بود، ایران در همسایگیاش گرسنه بود:
از پرس و جوهای فراگیری که درباره برداشت محصول 1918 در بینالنهرین صورت گرفته است، دیدگاه همگانی این است که محصول جو بیش از حد معمول و چهار تا پنج برابر محصول سال قبل و با کیفیت خوب است. به ویژه در درّه فرات، از مصیب در بالای بند بزرگ هندیه به سمت پایین تا ابوشُخَیر، برآورد رسمی پیشبینی میکند که محصول امسال سه برابر بهترین برداشت سالهای قبل باشد. این وضعیت درباره جو و گندم صادق است. گزارش شده که محصول در رودخانه حی که رود دجله را در میانه راه بغداد تا بصره به فرات وصل میکند، فوقالعاده بوده است. در منطقه سوق محصول بیش از میانگین زمستان عادی بوده است. تخمین رسمی برای همه بینالنهرین، بعد از تغذیه سکنه محصول مازاد به مقدار 120000 تن جو و گندم را نشان میدهد. در 1912، 146000 تن از بصره صادر شد که بیشترین رقم اعلامشده تاکنون است.
او میافزاید:
بخش زیادی از بذر را مقامهای انگلیسی از هندوستان آورده بودند و آن را با زارعینی که بذر لازم را در اختیار نداشتند شریک شدند... اکنون برای اطمینان از محصول خرما زود است، اما تاکنون شرایط مطلوب بوده است... رقم تخمینی برای امسال در حد 100000 تن خرماست.19
ساثرد در سفرش به قصرشیرین با مشاهده صحنههای رقتانگیز به ایناشاره میکند که در همان حال درست در آن سوی مرز بینالنهرین، غله کافی میتوان یافت. در هندوستان نیز غله کافی موجود بود. او میافزاید:
همۀ اینها در زمانی است که چند صد مایل آن طرفتر ارزاق کافی وجود دارد، اما به خاطر نبود وسیله حمل دست کسی به آن نمیرسد... به من گفتهاند در بخشهایی از ایران، انبارهای غله بزرگی وجود دارد که میتوان غله آنها را به قیمت مناسب خرید و درست آن سوی مرز بینالنهرین نیز انبارهای غله وجود دارد. اما راهی برای حمل این غله نیست. ایران فلکزده مجال آن نیافته است تا جادهها یا راه آهن خود را توسعه دهد، در این کشور بزرگ کمتر از صد مایل راه آهن وجود دارد و به نظر میرسد توسعه حملونقل بسیار با اهمیتتر از کارهای امدادرسانی و توزیع پول در کشور است. حملونقل و غذا، و نه پول، نیاز داخل ایران است و اگر وسیلۀ حملونقل فراهم شود، امکان آن وجود دارد که بشود غذا را از داخل یا خارج تهیه کرد.
ساثرد میافزاید:
اینها اولین دست از مشاهدات و تجارب بسیار من از این دست در سفر کوتاهم به ایران بود که نشان میدهد در سرزمینی که غذای کافی در بخشهایی از آن و برخی کشورهای همسایهاش وجود دارد، چه گرسنگی هولناکی وجود دارد. آدمی از خوردن غذای خودش در چنین اوضاعی شرمگین میشود و با خود میاندیشد که آیا این مردم بیچاره اصلاً میدانند یک شکم سیر غذا خوردن چه حالی دارد. بعد از این تجارب هرگز نتوانستم از غذا دادن به گرسنگان دست بکشم و گمان میکنم هیچ آدم عادی دیگری نیز نمیتواند. افتخار میکنم که در ایالات متحده ما مردمان گشادهدستی وجود دارند که علاقمندند و دست کم برخی از آنها نیاز این قربانیان نگونبخت را درک میکنند که اساساً به خاطر اقتصاد و اوضاع سیاسی واپسگرا گرسنگیگریبانشان را گرفته است. سخاوت مردم آمریکا در میان این مردم بیچاره شهرتی برایشان به هم زده است که میباید برای حفظ آن مغرور باشند.
ساثرد در جمعبندی به آوردن غله از هندوستاناشاره میکند:
قحطیزدۀ ایرانی نه میتواند پول را بخورد و نه بکارد، اما غله را میتواند بخورد و بکارد. وقتی هندوستان در همین نزدیکی است و غله با حجم فراوان را در آن میتوان با بهای مناسب خرید، به نظر میرسد که بسیار بهتر است غله را از آنجا آورد و به دست نیازمندان رساند تا آنکه پول میانشان توزیع کرد. دهقانی که در دوران قحطی است اغلب قادر به تأمین غذا نیست. آوردن غله به شکستن درهای انبارهای غلهای که در گوشه و کنار این کشور وجود دارند نیز کمک میکند، حال آنکه آوردن و توزیع پول برای کمکرسانی باعث کمک به کشاورزان ثروتمند میشود تا سود کلان خود را حفظ کنند و به پریشانی اقتصادی فراگیر حاکم بر تودههای مردم ایران دامن زنند... کار آمریکاییها در مناطق خاور نزدیک امکانات خوبی در اختیار دارد. مردم این مناطق پیش از این برای کالاهای آمریکایی آماده شدهاند و با همان مختصر چیزی که از سخاوتمندی و اندیشههای سیاسی مشهور مردم و دولت آمریکا دارند، چشم به ما دارند.20
ساثرد بار دیگر در گزارشی روشن میکند که «ناتوانی در حملونقل» غله از بینالنهرین به ایران به خاطر نبود جاده خوب نبوده است. اواشاره میکند که دست کم تا می1918 یک جاده بسیار خوب میان مرز بینالنهرین و دریای خزر وجود داشته است. با این حال، همان طور که پیشتر گفته شد، قحطی نه تنها تا ژوئیه 1919 در ایران ادامه یافت، بلکه انگلیسیها مقدار زیادی غله در ایران خریداری میکنند و به این ترتیب وضعیت قحطی را تشدید میکنند:
جاده روز به ایران تا همدان، در فاصله حدود بیش از 350 مایلی، چندین گذرگاه کوهستانی سخت دارد و چندان بهتر از یک جاده کاروانرو در یک کشور خشک و نسبتاً ناهموار نیست؛ اگرچه روسها و ترکها در دوراناشغال این خطه در سالهای 1915، 1916 و 1917 مقداری راه ساخته بودند. راه بسیار خوبی میان همدان و دریای خزر وجود دارد که فاصله حدوداً 300 مایل را دربر میگیرد. حملونقل یک نیروی نظامی و آذوقهاش مشکلات خود را در پی دارد و استفاده از جاده به هیچوجه تا اواخر بهار که بارشها پایان مییابد و برف جاده آب میشود، مقدور نبود. با این حال پیشرفتهای خوبی حاصل شد، به نحوی که در اواسط می امسال کامیونها و ونهای فورد از این جاده برای حمل نیرو و آذوقه به ایران استفاده میکردند.» در همین گزارش، ساثرد تردیدی باقی نمیگذارد که یک جاده خوب از روز تا همدان وجود داشته است: «کار بهسازی جاده ادامه یافته است و تا پایان اوت بخش قابل توجهی از یک جاده خوب روی جاده کاروانروِی روز تا همدان ساخته شده بود.21
بسیار روشن است که انگلیسیها دغدغهای برای گسترش تجارت میان عراق و ایران نداشتند. اطلاعیه شماره 17 با تاریخ 9 ژوئن 1917، صادرات پول ایران، قران را ممنوع کرد. در این اطلاعیه آمده است:
من، سرتیپ سی. جی. هاوکر، حاکم نظامی بغداد، بنا بر اختیاراتی که از سوی سرتیپ اف. اس. مود، دارای نشانهای شوالیه فرمانده بث، سن میشل و سن جورج و خدمت شایسته، فرمانده قشون اعلیحضرت پادشاه بریتانیا در بینالنهرین به من اعطاء شده است، به این وسیله اعلام میدارم: تا اطلاع ثانوی صادرات قران از بغداد چه از مسیر زمینی و چه آبی ممنوع است، مگر با مجوز کتبی افسر ارشد سیاسی یا افسر جانشین منصوب او. هرکس از این دستور سرپیچی کند مستحق مجازات بوده و بر اساس مقررات جاری، در دادگاه نظامی مورد محاکمه و مجازات قرار خواهد گرفت.3
اطلاعیه شماره 19 با تاریخ 27 ژوئن 1917، با جدیت صادرات و واردات کالا را محدود کرده بود. در این اطلاعیه آمده است:
من، سرتیپ سی. جی. هاوکر، حاکم نظامی بغداد، بنا بر اختیاراتی که از سوی سرتیپ اف. اس. مود، دارای نشانهای شوالیه فرمانده بث، سن میشل و سن جورج و خدمت شایسته، فرمانده قشون اعلیحضرت پادشاه بریتانیا در بینالنهرین به من اعطاء شده است، به این وسیله اعلام میدارم: تجاری که قصد دارند به بغداد کالایی وارد کنند یا از آن صادر کنند باید از مقررات زیر پیروی کنند: 1) درخواست مجوز برای صادرات کالا از بغداد میباید به صورت کتبی به افسر محاصره در عمارت ساسون ارائه شود. 2) کالاهایی که از بغداد صادر میشوند تنها از مسیرهایی که مورد تأیید افسر محاصره باشند، میتوانند صادر شوند. 3) هر صادرکننده باید برابر با ارزش کالایی که میخواهد صادر کند وثیقه بگذارد. این وثیقه پس از دریافت گزارش ورود سالم کالا به مقصد از سوی افسر محاصره شهر مقصد آزاد خواهد شد. 4) درخواست مجوز برای واردات کالا به بغداد باید توسط افسر محاصره شهر مبدأی که قصد ارسال کالا را دارد صادر شود.
و درباره مجازاتها آمده است: «هرکس از این مقررات سرپیچی کند بر اساس مقررات جاری، در دادگاه نظامی مستحق مجازات است.»
هایزر در نامهای خطاب به «افسر محاصره بغداد» با تاریخ 14 سپتامبر 1917 مینویسد:
یک کارخانه آمریکایی در نیویورک برای پوست دباغیشده بز تلگراف زده است. آیا میتوانید برای حمل 13 عدل پوست دباغیشده بز که چند روز پیش از آغاز جنگ برای این کارخانه خریداری شده و از آن زمان در اینجا انبار شده است، مجوزی صادر کنید؟4
در پاسخ سرهنگ ئی. دیکسون، رئیساداره منابع محلی قشونِ اعزامی به بینالنهرین، روی سربرگ «اداره منابع محلی» و با تاریخ 25 سپتامبر 1917 چنین آمده است:
نامه شما به شماره 610 به دقت توسط عضو کمیسیون مدنی و من بررسی شده و در پاسخ به آگاهیتان میرسانم که متأسفانه بر اساس دستورات هیئت تجارت، صدور پوست مشمول محدودیتها بوده و صدور مجوز برای صادرات پوستهای مورد نظر شما امکانپذیر نیست.5
در 4 اکتبر 1917، هایزر دوباره برای سرهنگ ئی.دیکسون، دارای نشان سن میشل و سن جورج، رئیساداره منابع محلی در بغداد نامهای مینویسد: «تقاضا دارم که به آگاهی برسانم نامه شما را با تاریخ 25 سپتامبر درباره ممنوعیت صادرات پوست از بغداد به آمریکا دریافت نمودم.» سپس اضافه میکند: «اکنون میخواهم بدانم که آیا این مقررات شامل کالاهایی چون فرش، روده گوسفند برای سوسیس، صمغ کتیرا، مِسوار و پشم گوسفند نیز میشود؟»6 پاسخ اداره منابع محلی تاریخ 11 اکتبر 1917 و امضای سرهنگ دوم جی. دبلیو. رید را بر خود دارد که از طرف رئیساداره منابع محلی قشونِ اعزامی به بینالنهرین آن را امضاء کرده است. در این پاسخ چنین آمده است:
در پاسخ به نامه شماره 610 با تاریخ 4ام ماه جاری، به شما اطلاع میدهم که تمام اقلام مذکور مشمول ممنوعیت هستند مگر پشم و پوست خام. برای صدور اقلام باقی مانده که ذکر نمودهاید باید درخواست خود را همراه با نام صادرکننده به اداره جمعآوری گمرکات بصره ارسال دارید.7
هایزر در گزارشی با تاریخ 9 اکتبر 1917، مینویسد:
افتخار دارم به آگاهی آن وزارت برسانم که با فرمان حاکم نظامی بغداد صادرات بیش از یک رطل (12.5 کیلو- 27.5 پوند) خرما به صورت یکجا از بغداد ممنوع است. برای افرادی که بغداد را با این مقدار ترک میکنند مجوز لازم نیست.8
در 27 نوامبر 1917، هایزر ادامه میدهد:
«با ارجاع به گزارش شماره 65 کنسولگری با تاریخ 9 اکتبر 1917، (پرونده شماره 690) در ارتباط با ممنوعیت صادرات خرما از بغداد، اکنون افتخار دارم گزارش کنم که مطلب زیر با عنوان «خرما و بصره» در هفته نامه مصور تایمز هندوستان در بمبئی، با تاریخ 7 نوامبر 1917 انتشار یافته است.» مقاله مندرج در نشریه به این شرح است: «اداره جمعآوری کمرگات در بصره، در اطلاعیهای که در تایمز بصره با تاریخ 13ام اکتبر منتشر شده است، به ایناشاره کرده است که بنابر اطلاعیه اخیر صدور خرما در بستهبندی یا سبد مگر در مواردی که رئیساین اداره مجوز داده باشد، ممنوع است و در ادامه هشدار داده است که به منظور اطمینان از تأمین نیاز ارتش این مقدار و یا صدور مجوزها در آینده محدودیت خواهند یافت... در عین حال برای پیشبرد این سیاست ممکن است صدور مجوزها در هر زمان که ضروری باشد متوقف گردد.»9
در 15 آوریل 1918، انگلیسیها مقررات جدید واردات از ایران به بینالنهرین را اعلام کرده بودند و این موضوع به مقدار کافی در روزنامههای بغداد، از جمله در العرب منتشر شده بود. کنسول هایزر در گزارش این موضوع نسخهای از اعلامیه و ترجمه آن را در اختیار میگذارد: «همچنین در پیوست نسخهای از اعلامیهای که در همین روزنامه منتشر شده همراه با ترجمه آن درباره گردآوری عوارض گمرکی کالاهای وارد شده از ایران به منطقه تحتاشغال انگلیسیها در بینالنهرین ارائه میشود.» عنوان این «اعلامیه» چنین است «پرداخت عوارض گمرکی برای واردات از ایران» و در آن چنین آمده است:
کلیه کالاها و تنباکوی وارد شده از ایران مشمول حقوق گمرکی به میزان 10 درصد نسبت ارزش کالا هستند که در عمارت گمرکات قابل پرداخت است. افرادی که از ایران کالا وارد میکنند میباید مقررات زیر را در نظر بگیرند:
سیاهه اقلام وارداتی باید به یکی از ادارات گمرک در بغداد، خانقین یا مندلی ارسال گردد.
اگر کالاهای یاد شده از یکی از جادههای منتهی به یکی از این شهرها وارد گردند، مالکان کالاها باید سیاهه را کتباً به افسر سیاسی که در طول سفر با او تماس میگیرند، اعلام نمایند. افسر سیاسی بعد از دریافت ضمانت از مالک، مجوز عبور کالا را به بغداد و ارائه آن به عمارت گمرکات برای دریافت حقوق گمرکی صادر خواهد نمود.
مالکان کالاها اجازه دارند بعد از پرداخت حقوق گمرکی، تمام یا بخشی از محموله خود را به هر مکان در محدوده تحت تصرف دولت اعلیحضرت بریتانیا ارسال دارند مشروط بر اینکه مسئولین گمرک از اینجابهجایی مطلع باشند و مالکان مجوز عبور مبتنی بر اینکه حقوق گمرکی به طور کامل پرداخت شده و هیچ مانعی برای ارسال کالا وجود ندارد، دریافت کرده باشند.
برگه عبور میباید همواره همراه کالا باشد و در آن قید شده باشد که حقوق گمرکی مربوطه به طور کامل پرداخت شده و یا در بغداد پرداخت میشود. چنانچه محموله فاقد برگه عبور با یکی از دو صورت فوق باشد، مشمول ضبط و مصادره است.
بغداد، 15 آوریل 1918، رئیساداره گمرکات10
روشن است که هدف از این مقررات خفه کردن تجارت ایران با بینالنهرین بوده است. به این ترتیب، ایرانیان ناتوان از صدور محصولاتی چون تنباکو، قادر نبودند غله را که در بینالنهرین فراوان بود به کشور خود وارد کنند. هایزر درباره مقررات صادرات از عراق به ایران نیز گزارش کرده است. در 23 آوریل 1918، کمیسیونر غیرنظامی انگلیس در عراق اعلامیه زیر را صادر میکند: «صدور کالا به ایران هماکنون آزاد است، مگر مواردی که مشمول مقررات جاری محاصره است.» و در ادامه میافزاید:
صدور کالاهای زیر در حال حاضر مجاز نیست: اسلحه، مهمات، فلزات، نفت سفید و بنزین، لاستیک، چای، قهوه، شکر و برخی اقلام دیگر که جزئیات آنها با استعلام از افسر محاصره قابل دسترسی است.
در همان روز، 23 آوریل 1918، هایزر نامه زیر را خطاب به افسر محاصره در بغداد ارسال میکند. در این نامه آمده است:
آقای محترم، در بغداد تایمز امروز اطلاعیهای منتشر شده مبنی بر اینکه اگر کسی بخواهد از اقلام غیرمجاز برای صدور به ایران مطلع شود، باید از شما استعلام کند. لطفاً فهرستی از اقلام مزبور را به اینجانب بدهید.11
پاسخ این نامه که با تاریخ 23 آوریل است بر سربرگ اداره منابع محلی (شعبه محاصره) نوشته شده است. در آن چنین آمده است:
این اطلاعیه مربوط به اقلامی است که هماکنون ممنوع است. برای همه کالاها برگه ضمانت عبور اداره محاصره ضروری است و تجارت تنها توسط تجار مورد تأیید نماینده غیرنظامی و کنسولها در کرمانشاه و همدان مقدور است. صدور کالاهایی که به صورت دانهای به فروش میروند (همچون البسه پارچهای و ابریشمی) مجاز است، اما البسه پشمی ساخت بغداد ممنوع است.
در ادامه: «در صورت دریافت تأییدات ضروری از کنسولها در کرمانشاه و همدان، صدور ارزاق (غله، خرما و غیره) نیز بلامانع است.» و در پایان چنین آمده است: «کلیه کالاها میباید برای دستورات بعدی تسلیم کنسولهای اعلیحضرت گردند. مهر و امضاء: افسر محاصره، بغداد.»12
کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 5 اوت 1918 و با عنوان «تجارت با ایران» اطلاعات بیشتری به دست میدهد:
یکی از مهمترین عوامل پشتیبانی تجاری بغداد گشوده شدن جاده تجاری ایران است که به دلایل سیاسی چند سال است که مسدود است. در ماه ژوئن مقامهای انگلیسی تجارت با کرمانشاه را برای پنبه و به طور کلی برای همه کالاهایی که کاربری خاص نظامی ندارند آزاد کردند. شکر، قهوه و چای که در فهرست اقلام ممنوع قرار داشت، در ماه ژوئیه به صورت محدود مجوز صدور یافت، تقریباً حدود دویست تن در ماه. علیرغم وضعیت بسیار دشوار و استثنایی تأمین ارزاق که بر ایران حاکم شده، برنج که از اقلام ضروری و مهم نظامی است، هنوز مجوز صدور نیافته است. صادرات از نظر کمیت اقلام صادراتی مشمول تشریفات خاصی است تا اقلام صادر شده به دشمن نرسند. تجارت با کرمانشاه تنها زمانی مجاز است که توسط بنگاههای خاصی که در کنسولگری انگلیس به ثبت رسیدهاند، صورت گیرد.
کنسول هایزر درباره بازار غله در عراق نیز اطلاعاتی به دست میدهد:
به منظور جلوگیری از هر نوع احتکار و سودجویی، حکومت تصمیم گرفته است تجارت غله را ممنوع کرده و انبارهای موجود در هر محل را به همانجا اختصاص دهد. منظورم این است که آذوقهای که در حلّه یا عماره وجود دارد نباید به بغداد صادر شود و بالعکس. با وجود این به منظور بهبود اوضاع ارزاق در بغداد، حکومت برای ورود مقدار زیادی گندم و برنج هندی از بصره مجوز داده است. به نظر میرسد که محصول امسال به مقداری که پیشبینی میشد نیست. حلّه معمولاً گندم بغداد را تأمین میکرده است. اما به نظر میرسد که امسال وضع بدینگونه نباشد. چون وقتی حکومت، صادرات غله به بغداد را مجاز کرد، قیمت آن ظرف دو یا سه روز حدود 25 ٪ افزایش یافت. جو قطعاً در وضعیتی بسیار بهتر قرار دارد و حکومت دارد آن را به نرخ هر تن 100 روپیه (44/32 دلار) میخرد.13
علیرغم صدور اعلامیههای رسمی متعدد انگلیس درباره «آزادی» تجارت با ایران، تجارت با این کشور به شدت محدود شده بود. کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 5 نوامبر 1918 مینویسد:
تاکنون مجوز صدور کالا به ایران از بغداد و مناطقاشغالی عراق محدود شده است و گاه اساساً قطع شده است، اما بر اساس مفاد اطلاعیه فرمانده کل با تاریخ 2 نوامبر 1918، به مناسبت جشن تسلیم شدن ترکیه، یکی از مواردی که اعلام شد این بود که «در محدوده مناطقاشغالی تجارت کاملاً آزاد است و محدودیتهای محاصره لغو میشود و همچنین لغو این محدودیتها شامل جابهجایی افراد نیز میگردد.» این اقدام میتواند انگیزه بزرگی برای تجارت و جابهجایی کالا به وجود آورد.
علاوهبر این هایزر اظهار میدارد در طول ماههای ژوئن، ژوئیه و اوت 1918: «بر اساس آمار گمرکات، کالاهای زیر از ولایت بغداد و از مسیر زمینی به ایران ارسال شدهاند.» اما در این آمار گندم، جو یا خرما به ایران صادر نشده است. تنها یک محموله برنج به ارزش 50/17438 دلار در اوت 1918 به ایران صادر شده است.14 هایزر درباره حملونقل به ایران نیز اطلاعاتی به دست میدهد:
مهمترین وسیله حملونقل زمینی از بغداد به ایران شتر است که هر شتر باری در حدود 400 تا 500 پوند را میتواند حمل کند و این بار باید به صورت بستههای کوچک درآید تا بشود آنها را به طرفین آن گره زد. پیش از جنگ باری به این مقدار را میشد با 80/8 دلار از بغداد به کرمانشاه فرستاد. در حال حاضر حمل چنین باری با شتر 73 دلار خرج برمیدارد... در زمستان قاطر و خر جایگزین شتر میشوند. آنها مسیر تا کرمانشاه را در 10 تا 12 روز طی میکنند، حال آنکه شتر 20 روزه این راه را میرود.
هایزر در جمعبندی چنین میآورد:
مقامهای نظامی انگلیس جاده تهران را بسیار خوب بهسازی کردهاند و اکنون خودروها و کامیونهای حملونقل نظامی بدون مشکل در آن در آمد و شد هستند. یک خط آهن نیز در نزدیکی مرز ایران ساخته شده و احتمال آن هست که به زودی امکان ایجاد خط آهن از بغداد به کرمانشاه و اگر شد به تهران فراهم گردد.
با اینکه در سال 1918 برداشت محصول در عراق بسیار خوب و کافی بود، صدور ارزاق و آذوقه به ایران همچنان ممنوع بود. کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 11 ژوئن 1917 مینویسد:
این روزها کشاورزان سخت مشغول کارند، با بازگشت آرامش و اطمینان، آنها برای افزایش سطح زیر کشت و تعمیر و راهاندازی پمپهای آب خود آماده میشوند. از زمان آغاز جنگ به سبب بهای گزاف نفت سیاه آنها قادر نبودند از پمپهای خود استفاده کنند. آنها مجبور بودند از روش قدیمی آب کشیدن از رودخانه از مشکهای چرمین، که اسب و گاو آنها را به وسیله طناب و قرقره بالا میکشند، استفاده کنند و این به معنای کاهش شدید سطح زیر کشت بود. اکنون انگلیسیها نفت سیاه را با قیمتهای مناسب تأمین میکنند و به این ترتیب پمپهای نفتسوز دوباره برای آبیاری آب را پمپاژ میکنند.
او ادامه میدهد:
زمین بسیار حاصلخیز است و انواع محصولات در آن به عمل میآید. گندم و جو بیش از همه در حلدا [حلّه؟]، فلّوجه و بلد روز فراوان است. برنج بیشتر در هندیه و بلد روز عمل میآید. طوایف عرب در دو سوی رود دجله عدس، نخودفرنگی، ذرت، لوبیا و ارزن کشت میکنند. حجم زیادی از این محصولات نیز از راه رودخانه و از منطقه موصل آورده میشوند.15
در 17 دسامبر او میافزاید: «مقامات اقداماتی در دست دارند تا تمام انواع ادوات کشاورزی نوین را به این کشور معرفی کنند.»16 کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 25 فوریه 1918 درباره اوضاع کشاورزی در منطقه بغداد این طور مینویسد:
امسال در منطقه اطراف بغداد چشمانداز محصول گندم، جو، برنج، عدس و جو صحرایی بسیار خوب است... میتوان تخمین زد که محصول کشت شده در این منطقه در این فصل هشت برابر مقدار کشت شده سال قبل و چهار برابر بهترین سالهای قبل است.
هایزر میافزاید: «میتوان تخمین زد با تکمیل کانالکشیها، 1360000 جریب زمین در حوضه بند هندیه که با آب فرات آبیاری میشود، زیر کشت برود.»17 هایزر در 16 می 1918 ادامه میدهد:
باران فراوان بهار امسال در سراسر بینالنهرین محصول خوب و بیش از حد معمول جو را تضمین کرده است... هماکنون برنج در شرایط بسیار مطلوب در منطقه بلد روز به سوی شمال و شرق بغداد کشت میشود. محصول برنج معمولاً در ماه اکتبر برداشت میشود.18
کنسول هایزر در گزارشی با تاریخ 25 ژوئن 1918، با عنوان «محصول در بینالنهرین» برداشت محصول فراوان در سال 1918 را تشریح میکند. در حالی که غله در عراق فراوان بود، ایران در همسایگیاش گرسنه بود:
از پرس و جوهای فراگیری که درباره برداشت محصول 1918 در بینالنهرین صورت گرفته است، دیدگاه همگانی این است که محصول جو بیش از حد معمول و چهار تا پنج برابر محصول سال قبل و با کیفیت خوب است. به ویژه در درّه فرات، از مصیب در بالای بند بزرگ هندیه به سمت پایین تا ابوشُخَیر، برآورد رسمی پیشبینی میکند که محصول امسال سه برابر بهترین برداشت سالهای قبل باشد. این وضعیت درباره جو و گندم صادق است. گزارش شده که محصول در رودخانه حی که رود دجله را در میانه راه بغداد تا بصره به فرات وصل میکند، فوقالعاده بوده است. در منطقه سوق محصول بیش از میانگین زمستان عادی بوده است. تخمین رسمی برای همه بینالنهرین، بعد از تغذیه سکنه محصول مازاد به مقدار 120000 تن جو و گندم را نشان میدهد. در 1912، 146000 تن از بصره صادر شد که بیشترین رقم اعلامشده تاکنون است.
او میافزاید:
بخش زیادی از بذر را مقامهای انگلیسی از هندوستان آورده بودند و آن را با زارعینی که بذر لازم را در اختیار نداشتند شریک شدند... اکنون برای اطمینان از محصول خرما زود است، اما تاکنون شرایط مطلوب بوده است... رقم تخمینی برای امسال در حد 100000 تن خرماست.19
ساثرد در سفرش به قصرشیرین با مشاهده صحنههای رقتانگیز به ایناشاره میکند که در همان حال درست در آن سوی مرز بینالنهرین، غله کافی میتوان یافت. در هندوستان نیز غله کافی موجود بود. او میافزاید:
همۀ اینها در زمانی است که چند صد مایل آن طرفتر ارزاق کافی وجود دارد، اما به خاطر نبود وسیله حمل دست کسی به آن نمیرسد... به من گفتهاند در بخشهایی از ایران، انبارهای غله بزرگی وجود دارد که میتوان غله آنها را به قیمت مناسب خرید و درست آن سوی مرز بینالنهرین نیز انبارهای غله وجود دارد. اما راهی برای حمل این غله نیست. ایران فلکزده مجال آن نیافته است تا جادهها یا راه آهن خود را توسعه دهد، در این کشور بزرگ کمتر از صد مایل راه آهن وجود دارد و به نظر میرسد توسعه حملونقل بسیار با اهمیتتر از کارهای امدادرسانی و توزیع پول در کشور است. حملونقل و غذا، و نه پول، نیاز داخل ایران است و اگر وسیلۀ حملونقل فراهم شود، امکان آن وجود دارد که بشود غذا را از داخل یا خارج تهیه کرد.
ساثرد میافزاید:
اینها اولین دست از مشاهدات و تجارب بسیار من از این دست در سفر کوتاهم به ایران بود که نشان میدهد در سرزمینی که غذای کافی در بخشهایی از آن و برخی کشورهای همسایهاش وجود دارد، چه گرسنگی هولناکی وجود دارد. آدمی از خوردن غذای خودش در چنین اوضاعی شرمگین میشود و با خود میاندیشد که آیا این مردم بیچاره اصلاً میدانند یک شکم سیر غذا خوردن چه حالی دارد. بعد از این تجارب هرگز نتوانستم از غذا دادن به گرسنگان دست بکشم و گمان میکنم هیچ آدم عادی دیگری نیز نمیتواند. افتخار میکنم که در ایالات متحده ما مردمان گشادهدستی وجود دارند که علاقمندند و دست کم برخی از آنها نیاز این قربانیان نگونبخت را درک میکنند که اساساً به خاطر اقتصاد و اوضاع سیاسی واپسگرا گرسنگیگریبانشان را گرفته است. سخاوت مردم آمریکا در میان این مردم بیچاره شهرتی برایشان به هم زده است که میباید برای حفظ آن مغرور باشند.
ساثرد در جمعبندی به آوردن غله از هندوستاناشاره میکند:
قحطیزدۀ ایرانی نه میتواند پول را بخورد و نه بکارد، اما غله را میتواند بخورد و بکارد. وقتی هندوستان در همین نزدیکی است و غله با حجم فراوان را در آن میتوان با بهای مناسب خرید، به نظر میرسد که بسیار بهتر است غله را از آنجا آورد و به دست نیازمندان رساند تا آنکه پول میانشان توزیع کرد. دهقانی که در دوران قحطی است اغلب قادر به تأمین غذا نیست. آوردن غله به شکستن درهای انبارهای غلهای که در گوشه و کنار این کشور وجود دارند نیز کمک میکند، حال آنکه آوردن و توزیع پول برای کمکرسانی باعث کمک به کشاورزان ثروتمند میشود تا سود کلان خود را حفظ کنند و به پریشانی اقتصادی فراگیر حاکم بر تودههای مردم ایران دامن زنند... کار آمریکاییها در مناطق خاور نزدیک امکانات خوبی در اختیار دارد. مردم این مناطق پیش از این برای کالاهای آمریکایی آماده شدهاند و با همان مختصر چیزی که از سخاوتمندی و اندیشههای سیاسی مشهور مردم و دولت آمریکا دارند، چشم به ما دارند.20
ساثرد بار دیگر در گزارشی روشن میکند که «ناتوانی در حملونقل» غله از بینالنهرین به ایران به خاطر نبود جاده خوب نبوده است. اواشاره میکند که دست کم تا می1918 یک جاده بسیار خوب میان مرز بینالنهرین و دریای خزر وجود داشته است. با این حال، همان طور که پیشتر گفته شد، قحطی نه تنها تا ژوئیه 1919 در ایران ادامه یافت، بلکه انگلیسیها مقدار زیادی غله در ایران خریداری میکنند و به این ترتیب وضعیت قحطی را تشدید میکنند:
جاده روز به ایران تا همدان، در فاصله حدود بیش از 350 مایلی، چندین گذرگاه کوهستانی سخت دارد و چندان بهتر از یک جاده کاروانرو در یک کشور خشک و نسبتاً ناهموار نیست؛ اگرچه روسها و ترکها در دوراناشغال این خطه در سالهای 1915، 1916 و 1917 مقداری راه ساخته بودند. راه بسیار خوبی میان همدان و دریای خزر وجود دارد که فاصله حدوداً 300 مایل را دربر میگیرد. حملونقل یک نیروی نظامی و آذوقهاش مشکلات خود را در پی دارد و استفاده از جاده به هیچوجه تا اواخر بهار که بارشها پایان مییابد و برف جاده آب میشود، مقدور نبود. با این حال پیشرفتهای خوبی حاصل شد، به نحوی که در اواسط می امسال کامیونها و ونهای فورد از این جاده برای حمل نیرو و آذوقه به ایران استفاده میکردند.» در همین گزارش، ساثرد تردیدی باقی نمیگذارد که یک جاده خوب از روز تا همدان وجود داشته است: «کار بهسازی جاده ادامه یافته است و تا پایان اوت بخش قابل توجهی از یک جاده خوب روی جاده کاروانروِی روز تا همدان ساخته شده بود.21