دوست و دشمن انسان کدامند؟(خوان حکمت)
ابن السکّيت که از علماي معروف بود از وجود مبارک امام رضا(ع) سؤال کرد حجت خدا امروز بر مردم چيست؟ مردم با چه معياري حق را از باطل، صدق را از کذب، خير را از شر و حَسن را از قبيح تشخيص بدهند؟ فَقَالَ(ع ) «الْعَقْل»؛ فرمود: عقل ميزان خوبي است، حجت خوبي است. وقتي وجود مبارک امام رضا(ع) اين مطلب را در پاسخ به سؤال ابن السکّيت فرمود، ابن السکّيت گفت: «هَذَا وَ اللَّهِ هُوَ الْجَوَابُ»،[1] جواب حقيقي آن است که حجت خدا بر مردم، عقل است.
انتقاد قرآن از خیالپردازان
اين عقل همان عقل برهاني است. آنقدر قدرتمند است که هم وهم را از خودپردازي و خيال را از خودپروازي و همچنين شهوت و غضب را از پرواز و پرداز بيجا عقال میکند. از وجود مبارک پيامبر(ص) رسيده است که عقل را عقل ميگويند؛ براي اينکه هم در بخش انديشه، زانوي سرکش وهم و خيال را عقال میکند و هم در بخش انگيزه، زانوي سرکش شهوت و غضب را عقال میکند. آنکه بيدليل حرف ميزند يا حرفي را بيدليل ميپذيرد؛ معلوم ميشود در محدوده وهم و خيال است، نه عقل. قرآن کريم از گروهي که خيالپرواز و خودپرداز هستند تعبير به مختال ميکند. باب «تفعّل» آن در قرآن کريم استعمال نشده؛ اما باب «افتعال» آن استعمال شده که خدا (لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ)،[2] اين «مختال»، همان صيغه اسم فاعل و اسم مفعول فعل «اختيال» است. «مختال»؛ يعني کسي که در محدوده خيال فکر ميکند. برهاني دست او نيست، هم بيبرهان حرف ميزند، هم بيبرهان ميپذيرد. گروهي که مختالند عاقل نيستند، آن قدرت انديشه را ندارند که جلوي وهم را بگيرند، جلوي خيال را بگيرند، با برهان قلم بزنند، با برهان قدم بزنند، اين را قرآن ميگويد مختال. مختال محبوب خدا نيست.
عقل؛ وسیله کنترل شهوت و غضب
وجود مبارک رسول گرامي(ص) فرمود: اين عقل را عقل ميگويند که زانوي سرکش وهم و خيال را در بخش علم و انديشه، زانوهاي سرکش شهوت و غضب را در بخش انگيزه بتواند عقال کند. «عقال»[3] آن وسيلهاي است که شتربانها زانوي شتر چموش و سرکش را عقال ميکنند. اينکه ميگويند: «اعْقِلْ وَ تَوَكَّل»؛[4] بعد گفتند: «با توكّل زانوي اشتر ببند»؛[5] يعني بتواند جلوي وهم را بگيرد، جلوي خيال را بگيرد. به قول حوزويان، اگر اين قدرت را پيدا کرد، ديگر به دام آن سيزده قسم مغالطه نميافتد. مغالطه اين است که انسان، شبيه دليل را دليل خيال کند، شبيه حق را حق خيال کند. اين کار را ميگويند مغالطه و اگر کسي عاقل باشد در بخش علمي، جلوي اين خودپردازي و خودپروازي وهم و خيال را عقال ميکند، حرفي ميزند که اگر بعدها هم محقّقان بيايند ميپذيرند. اين ميشود محقّق، اين ميشود عالم و در بخش شهوت و غضب نه بيراهه ميرود و نه راه کسي را ميبندد. شهوت را تعديل ميکند و نه تعطيل. غضب را تعديل ميکند و نه تعطيل. اين دو نيرو از بهترين برکات الهي هستند. اين قدرت غضب تعديل شده، جهاد هشت ساله ايران را به خوبي حلّ کرد. اين غضب از بهترين قدرتها و نعمتهاي الهي است؛ منتها بايد بجا مصرف بشود و آن دفاع از شرف و مرز و بوم يک کشور اسلامي است.
عقل و جهل؛ دوست و دشمن واقعی انسان
حديث ديگري که از وجود مبارک امام رضا(ع) رسيده است اين است که فرمود: «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه وَ عَدُوُّهُ جَهْلُه»؛[6] دوست هر فرد و ملّتي عقل آن فرد يا ملّت است، دشمن هر فرد يا ملّتي جهل آن ملّت است. اوّل عقل را معنا کردند. عقل؛ يعني قدرتي که بتواند دهان آدم را ببندد، چشم آدم را کنترل کند، هر محرم و نامحرمي را نبيند، هر بد و خوبي را نگويد، هر زشت و زيبايي را نگويد، هر حق و باطلي را ننويسد و جامعه را ملتهب نکند. کسي که راست ميگويد، حق ميگويد، هم خود راحت است هم جامعه را راحت نگه ميدارد. فرمود: اگر کسي عاقل شد، دوست او همين عقل است. درست است که زن و بچه خودش را دوست ميدارد،ولی اينها وسيلهاند نه هدف. اين کلام امام است ، در زيارت اينها در مشاهد مشرف عرض ميکنيم: «کَلامُکُم نُورٌ»[7]. وقتي از امام رضا سؤال ميکنند که دوست آدم کيست؟ يا خود حضرت ابتدائاً ميگويد: «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه»؛ انسان يک دوست بيشتر ندارد و آن فهم اوست، مگر ما چند تا دوست داريم؟ اين را آقايان طلبهها هم ميدانند که وقتي خبر، مقدم بر مبتدا شد، نکتهاي دارد. اين «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُه»، اين «صديق» خبر مقدم و «عقل» مبتداي مؤخر است. تقديم اين خبر بر آن مبتدا براي افاده حصر است؛ يعني انسان يک رفيق دارد و آن فهم اوست، همين؛ بقيه ابزار هستند. اين را ما ميگوييم: «کَلامُکُم نُورٌ». ما دو تا رفيق، چهار تا رفيق، ده تا رفيق که نداريم. يک رفيق داريم و آن ادب و فهم ماست.
انباشت پروندههای قضایی؛ نتیجه عدم بهره مندی از آموزههای قرآن و اهل بیت(ع)
الآن کشور ما گرفتار بدگويي و بدخواهي و دعوا و زد و خورد دائمي است. ما الآن هشتاد ميليون هستيم، بيست ميليون که زن و بچه کودک و پيرمرد و پيرزن هستند. ميشود شصت ميليون، اين شصت ميليون مرتّب داريم با هم دعوا ميکنيم، چرا؟ براي اينکه همه ما شنيديم و گفتيم و ديديم که پانزده ميليون پرونده در دستگاه قضايي هست. اين پانزده ميليون آیا هر کسي با خودش پرونده دارد يا با شخص دیگر؟ هر پروندهاي لااقل مربوط به دو نفر است. پس سي ميليون پرونده دارند. اين سي ميليون که در آسمان زندگي نميکنند، در فضا زندگي نميکنند، در جامعه زندگي ميکنند، هر کسي يک زن و بچهاي دارد، حداقل يا شوهر دارد يا همسر دارد. سي ميليون ميشود شصت ميليون. ما شصت ميليون باهم داريم مرتّب دعوا ميکنيم. آن وقت زيارت امام رضا هم ميرويم! آنجا هم ميگوييم: «کَلامُکُم نُورٌ».
حضرت فرمود: انسان يک دوست دارد و آن فهم اوست. نفرمود عقل هر کسي دوست اوست. مبتدا را مقدم ذکر نکرد. خبر را مقدم ذکر کرد. اينکه خبر را قبل از مبتدا ذکر کرد، براي افاده حصر است؛ يعني انسان فقط و فقط يک دوست دارد و آن فهم اوست. انسان يک دشمن دارد و آن بيادبي و بيعقلي اوست. حرفي ميزند خلاف، خودش را به زحمت مياندازد. کاري ميکند خلاف، خودش را به زحمت مياندازد. اين ميشود امام رضا، اين ميشود مشهد رضوي، اين هم «کَلامُکُم نُورٌ». اين است که اينها ميمانند و اين حرف ماندني است، چون با فطرت ونظام هستي ما سازگار است. در يک فصل عقل را معين کرده است که تنها ميزان است، در فصل دوم مشخص کرد تنها دوست آدم ادب اوست. اين حرف امام رضاست. ما شيعه اينها هستيم. اينکه ميگوييم: «کَلامُکُم نُورٌ»، براي همين بيانات نوراني است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 97/5/4
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. الكافي(ط ـ الإسلاميهًْ)، ج1، ص25. [2]. لقمان، 18. [3]. مجمع البحرين، ج5، ص428. [4]. عوالی اللئالی ، ج1، ص75. [5]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بخش45؛ «گفت پيغامبر به آواز بلند*** با توکل زانوی اشتر ببند.» [6]. الكافي (ط- الإسلاميهًْ)، ج1، ص11. [7]. من لا يحضره الفقيهًْ، ج2، ص616.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.