معرفی کتاب
آدمهای غلط روایتی واقعگرایانه
ناهید زندی پژوه
ادبیات پایداری به آثاری گفته میشود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادیهای فردی و اجتماعی، قانونگریزی و قانونستیزی غصب سرزمین و سرمایههای ملی شکل میگیرد. بنابراین جانمایه این آثار مبارزه با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی در همه حوزههای سیاسی فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ایستادگی در برابرجریانهای ضد آزادی است... آثاری از این دست بیشتر آیینه دردها و مظلومیتهای مردمی هستند که قربانی نظامهای استبدادی و استعماری شدهاند.
ادبیات پایداری صدای مقاومتی است که هرگز خاموش نمیشود و پایانی نمیشناسد و تعبیری است که هیچ گاه از مردم فاصله نمیگیرد اگرچه شمشیرها و سر نیزهها را رها کرده باشند. با این نگاه ادبیات پایداری درختی ریشهدار است که در کوران بحرانهای سیاسی و اجتماعی میبالد. در بعضی از جوامع در هر دورهای که جامعه در معرض خطر و تهدید قرار میگیرد بستری برای پیدایش و رشد ادبیات پایداری بوجود خواهد آمد.
در زمینه ادبیات پایداری نویسندگان بسیاری دست به قلم برده و تألیفات ارزندهای از خود به یادگار گذاشتهاند. شاهد مثال حسن احمدی از مؤلفان بنام در حوزه ادبیات پایداری است و از آثارش میتوان به کتابهایی همچون: «در سالهای دور»، «کسی در آیینه»، آدمهای غلط اشاره نمود.
کتاب آدمهای غلط تازهترین دستمایه احمدی از زمره رمانهای انقلاب است که در سال 1397 توسط انتشارات آستان قدس رضوی در 196 صفحه روانه بازار نشر شده است.
نویسنده با انتخاب عنوان ادبی «آدمهای غلط» و مرکزیت بخشیدن به آن در داستانش به تعامل آدمها و روابطشان پرداخته و عملاً بر نقش افرادی که اسیر روابط فاسد سیاسی و اجتماعی شدهاند و برایشان مهم نیست که زندگی افراد و از جمله خودشان رو به نابودی است؛ تأکید میکند. آنچه مسلم است افراد غلط پیامدهای ناگوار و جبرانناپذیری بوجود میآورند و البته این ویژگی دهشتناک عصر طاغوت است.
حسن احمدی در شرح حوادث آدمهای غلط با تمسک به سبک واقعگرایانه به توصیف افراد، مکان و فضای حاکم بر داستان پرداخته و عموم را برای درک آن فرا میخواند. او از طریق نامگذاری مناسب برای اشخاص داستانیاش، شخصیتها را معرفی و پرده از اوضاع روحی آنها برمیدارد و شخص را در برابر خود، اجتماع و پروردگار نشان میدهد. زبان داستان بیپیرایه و نویسنده تمام تلاش خود را صرف تشریح ذهن و عملکرد و میزان علاقمندی دو شخصیت اصلی داستان- محسن و احترام خانم- کرده. اما به لحاظ استفاده کمتر از گره افکنی موجب شده روایت داستان از روندی یکنواخت برخوردار گردد. میتوان گفت سبک داستانی آدمهای غلط نشان دهنده طرز تفکر و شخصیت صاحب اثر است.
در این رمان بوسیله گفتوگو، اندیشهها و خواستههای درونی شخصیتها مطرح شده و خواننده میتواند به افکار و نیات آنها پی ببرد؛ به عبارتی نثر نویسنده، نثری گفتاری است با جملههای کوتاه و رسا و بیهیچگونه پیچیدگی به نوعی که تمام گفتوگوها عامه فهم است. قابل توجه آنکه حسن احمدی توانسته سیمای مخوف ساواک را در معرض دید خواننده قرار دهد و بدینگونه تقابل مرگ- زندگی را در سراسر رمان بگنجاند.
در صفحه 119 کتاب میخوانیم: ... وقتی از پشت سر یا از روبرو چکهای سرد و سنگین روی سر و صورت و گردن او مینشست دلش میخواست او هم آنها را میزد. دو تا از بازجوها گفته بودند یا مثل بچه آدم هر چه میخواهیم جواب میدهی یا جنازهات را تحویل میدهیم. نه به خانوادهات به همین جلادهای خودمان که یک جوری سرت را زیر خاک بکنند. وقتی در سلول بود، صدای ضجههای زندانیان را میشنید. انگار سیخهای داغ به بدن آنها میچسباندند. ناخنهایشان را میکشیدند. میدانست نوبت بعدی نوبت اوست. دیگر رمقی برایش نمانده بود مقاومت کند.»
رمان آدمهای غلط حول وقایعی میگردد که رخدادهای آن مربوط به قبل از انقلاب اسلامی است. روایت داستان که از زبان دانای کل بیان میشود بدین شرح است:
محسن کریمی جوانی 28 ساله دبیر شیمی یکی از مدارس شهر ساری است. مرگ مشکوک پدر محسن را آزار میدهد. او در تکاپوی کشف است. اما موفق نمیشود. محسن در فکر انتقام است اما بعدها به نتیجه میرسد که باید با رژیم مستبد و ایادیاش مبارزه کند. مأموران ساواک او و خانوادهاش را زیر نظر دارند. این جوان بیگناه میخواهد با مادرش- احترام خانم- ناشناس زندگی کند. او از رفتار و برخوردهای همسایهها راضی نیست. البته خطایی نکرده. جرمش این است که میگوید شهادت پدرش در تصادف عمدی است و مأموران امنیتی پدرش را کشتهاند. حرفهایی را هم که گاهی در مدرسه غیر مستقیم با شاگرانش طرح کرده بود فکر نمیکرد برای او دردسر ساز شود. باور نمیکرد چند حرف انتقادی رژیمی را تا این حد بترساند. محسن توسط ساواکیان دستگیر میشود و در زندان مورد شکنجه و آزار قرار میگیرد. تا اینکه از شکنجهگران شنید، پدرش مرتب به عراق میرفت و اعلامیه و نوارهای حضرت امام خمینی را میآورد. او تازه میفهمد که چرا مأموران دست از سرش برنمیدارند. پدر محسن یکبار به او گفته بود که تعقیبش میکنند اما نمیدانست برای چه؟ شاید زمانهایی که به زیارت رفته بود فکر میکردند برای گرفتن اعلامیه و دیدن آقا میرود. البته یک بار حضرت امام را دیده بود و... محسن این ماجرا را در کلاس برای شاگرانش بازگو کرد و فردای همان روز ناظم مدرسه به او تذکر داد... آیا قهرمان داستان آزاد خواهد شد؟ سرنوشت محسن کریمی توسط نویسنده چگونه رقم خورده؟ برای دانستن آن و شرح بیقراریهای احترام خانم باید به کتاب «آدمهای غلط» رجوع کرد.