قارونگرایی، آفت حکومت الهی
راهکارهای مقابله با فرهنگ قارونگرایی
مرضیه السادات حمیدی
در بخش پیشین سرگذشت قارون و برخی ویژگیهای وی تبیین شد. بخش دوم و پایانی این مطلب، به توضیح نوع مواجهه حضرت موسی(ع) با قارون میپردازد و بااشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب دربارهاشرافیگری و ارتجاع، بر ضرورت مقابله با اینگونه منکرات در جامعه اسلامی تأکید میکند.
ه) حذف قارون برای حفظ اتحاد مردم
حضرت موسی(ع) نیز مانند دیگر رهبران الهی به شاخصه صاحب اختیاری (امامت) و تسخیر کاینات از طرف پروردگار رسیده بود. در مورد ایشان در قرآن اینگونه آمده است: «وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى» «و من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدم اکنون به آنچه بر تو وحی میشود، گوش فرا ده!» (طه ـ ۱۳) و ایشان در مواقع لزوم به فرمان پروردگار از آن نیروی صاحب اختیاری استفاده میفرمود. در تفسیر المیزان در مورد مسخر بودن حضرت موسی(ع) به این صورت آمده که بعد از اینکه به حضرت موسی(ع) تهمت زدند و ولایت ایشان را زیر سؤال بردند، «موسى با چشمگریان به سجده افتاد، خداى تعالى به وى وحى فرستاد که چرا مىگریى؟ با اینکه من زمین را مسخر تو کردهام، به زمین فرمان بده تا قارون را ببلعد که اگر فرمانش دهى اطاعتت مى کند.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج 16، ص 123) اما در مورد قارون قضیه آنقدر برای حضرت موسی(ع) و نظامشان آسیب و خطرناک بوده که ایشان با اسلحه تسخیر کاینات و تدبیر رسالت هیچ راهکاری نداشتند جز تضرع در مقابل پروردگار. در واقع یک رهبر الهی از فتنهای اینقدر مستاصل بشود و فکر کند که کار تمام است که سجده کنان در مقابل پروردگار زاری کند. رهبری که در لحظات حساس مقابله با فرعون با اعتماد به نفس، نبض کار همیشه در دستش بوده است، دائما در مقاطع حساس کار را به نفع گروه حق پیش برده است، مردم سست ایمان و بهانهگیر بنی اسرائیل را با تدبیر خود پله پله تا پیروزی با خود همراه کرده، آنها را به نفع حق تا شکست نهایی فرعون به میدان آورده است و تا آن زمان حتی یک بار هم نشده است که در مقابل فرعون اینگونه مضطر شود که در مقابل پروردگار اینچنین بگرید. فرعونی که خداوند پیروزی حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع) و قومشان را در مقابل او نجات از کرب عظیم (صافات ـ 115) مینامد. حال در مقابل طاغوت نو رویش داخلی اینگونه مضطر میشود و عجز خود را به پروردگار مینمایاند و ابراز میکند که هیچ راهی جزگریه و تضرع و کمک از پروردگار برایش باقی نمانده است. پس از پیروزی انقلاب حضرت موسی(ع) بر فرعون، گرفتاری حضرت موسی(ع) تازه شروع شد. شکوهها وگریههای حضرت موسی(ع) از فاسقین (منافقین داخلی و مسترجعین) روضه های خواندنی و شنیدنی است. گرفتاری حضرت موسی(ع) از مردم و یارانشان بعد از تشکیل نظام الهی اینقدر نمود داشته است که خداوند نیز بنا بر اهمیتش آن را مطرح می فرماید. «وَ إِذْ قالَ مُوسي لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَني وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْکُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لايَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» «(به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قومش گفت: «ای قوم من! چرا مرا آزار میدهید با اینکه میدانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟!» هنگامی که آنها از حق منحرف شدند ، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت و خدا فاسقان را هدایت نمیکند!» (صف ـ 5) رهبر معظم انقلاب نیز به این مطلب در مورد انقلاب ما متذکر شدند: «بعضی خیال میکنند انقلاب فقط سال ۵۷ بود و تمام شد؛ این خطا است. انقلاب در سال ۵۷ شروع شد، نه اینکه تمام شد.» (بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی، 29/11/96)
بنابراین حضرت موسی(ع) با اذن و دستور پروردگار تصمیم گرفتند برای حفظ پایههای حکومت و جلوگیری از انشقاق بین جبهه حق و مردمی که بر علیه طاغوت قیام کردهاند و پیروز نیز شدهاند، قارون و همفکران و پیروانش از زمین حذف و محو شوند تا جامعه دوباره یک دستی و اتحاد خود را به دست بیاورد، لذا اراده ایشان اراده خدا شد و این اتفاق افتاد. «مسلم است که در آن خانه قارون تنها نبود، او و اطرافیانش، او و هم سنگرانش او و یاران ظالم و ستمگرش همه در اعماق زمین فرو رفتند.» (تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۶۸ ـ ویکی فقه) علامه طباطبایی نیز در مورد نابودی اطرافیان قارون چنین میفرماید: «این است معناى آیه شریفه که مىفرماید: «فخسفنا به و بداره الارض» که زمین قارون و اتباعش را تا طبقه تحتانى خود فرو برد.» (تفسیر المیزان ج 16، ص 123) تورات نیز بر این مطلب تصریح دارد. (اعداد؛ ۱۶: ۳۱-۳۳- ویکی شیعه - دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت (ع))
همزمان با نفرین حضرت موسی(ع) در یک مکانی غیر از مکان قارون، او درحالی که در قصر خود نشسته بود، (یک دفعه به صورت غیر منتظره) موسی(ع) را در مقابل خود دید. موسی(ع) از نیروی تسخیر کاینات خود برای نابودی او بهره گرفت. موسی نفرین کرد خداوند او را در زمین فرو برد. در تایید این مطلب به این صورت آمده است که: «موسی، قارون و همراهانش را نفرین کرد. روزی که قارون در میان قصر خود نشسته بود موسی را در مقابلش دید که میآید، چیزی نگذشت که قصر عظیم قارون منهدم شد و قارون تا زانو در زمین فرو رفت. او موسی را به قرابتی که میانشان بود قسم داد تا نجاتش دهد اما موسی از تصمیم خود بازنگشت و زمین او را بلعید.» (کتاب تاریخ انبیاء (از آدم خلیفهًْالله (ع) تا خاتم رسول اللّه (ص)) دشمنی قارون با موسی(ع) - سایت حوزه)
نکته قابل توجه این است که دائما خداوند برای فرعون و قومش عذاب میفرستاد، آنها موقع عذاب میترسیدند از حضرت موسی(ع) فرصت میطلبیدند و ایشان نیز دعا میفرمودند عذاب رفع میشد. (تفسیر المیزان، ج 8، ص 291) اما قارون فرصت خواست هیچ فرصتی به او ندادند.
و) لزوم محو شدن آثار و نشانههای فرهنگ قارونگرایی
این نکته قابل توجه است که بعد از نابودی طاغوتها باید آثار آنها نیز تخریب شود. مثلا پیامبر گرامی اسلام بعد از پیروزی و فتح مکه تمام بتها و آثار طاغوت را به کمک حضرت علی(ع) شکستند و از بین بردند. (الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص 18ـ سایت اکمال) خداوند نیز در مورد نابودی آثار سلسله فرعون اینگونه قضیه را مطرح می فرماید که آثار او و هرچه ساخته بود و افراشته بود را نابود کرده است: «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ» «و مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهای مجلّل) میساختند، و آنچه از باغهای داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم!» (اعراف ـ ۱۳7) بعد از نابودی قارون برای اینکه زمینه تهمت از بین برود و حکومت الهی دچار تزلزل نشود و بنا به دلایل دیگر، این اصل الهی اجرا شد و ثروتش نیز به زمین فرورفت. در مورد فرو رفتن و امحای ثروت قارون چنین آمده است: «بعد از مرگ قارون شایع گشت که موسی بخاطر ثروت قارون او را کشته است. بعد از این شایعات تمام ثروتها و کلیدهای قارون در سینه زمین مدفون شد.» (کتاب تاریخ انبیاء (از آدم خلیفهًْالله (ع) تا خاتم رسولالله (ص)) دشمنی قارون با موسی علیهالسلام-سایت حوزه ).
قرآن وقتی از قضیهای یا فردی یاد میفرماید، هدفش عبرت آموزی است. قارون را مطرح میفرماید و به این اصل مهم خطر عقبگرد انقلاب و به قول مقام معظم رهبری «ارتجاع» توجه میدهد.
در حقیقت خداوند با آوردن داستان کوتاه قارون و سرنگونی وی زنگ خطر شخصی را برای ما به صدا در میآورد که قارون در زمان یک حکومت الهی مسئولیت مهمی دارد و جایگاه او بعد از حضرت موسی(ع) و دومین مقام حکومت الهی است اما ویژگی مورد نکوهش او این است که به شدت بعد ازساقط شدن حکومت طاغوت فرعون و رسیدن به مسئولیت شخصیتش تنزل پیدا کرده و گرایش زیادی به مادیات و طاغوتیگری پیدا کرده است، لذا با سوءاستفاده از موقعیت سیاسی خود، ثروت زیادی جمعآوری کرده و به آن در مقابل مردم تظاهر، فخر فروشی، برتری طلبی و تکبر میکند و به مردم و محرومین توجهی ندارد و به گونهای خود را متفاوت از مردم به مردم مینمایاند و طاغوتیگری و فساد را در جامعه الهی ترویج میکند. مردم نیز جز عدهای اندک از «صاحبان علم» به خاطر انس و گرایش و اعتمادی که به او دارند، عوض اینکه به او و رفتارهای او انتقاد داشته باشند، به او و رفتارهایش گرایش پیدا میکنند و آرزو میکنند مثل چیزهایی که به او داده شده داشته باشند. ضمن اینکه کسانی را دور خود جمع کرده است که قابلیت این را دارند که تبدیل به معترضین به نظام الهی شوند، یعنی کسانی که ثروتی دارند و واجب الزکات شدهاند (به قول مقام معظم رهبری ثروتمندان نوکیسه) که منافع مادیشان میتواند با نظام الهی در تقابل باشد. در حقیقت قارون با گرفتن یک جایگاه سیاسی، جایگاه اجتماعی بالایی برای خود دست و پا کرده و با القای تفکر خود به مردم و یارگیری از بین آنها دارد مقابل نظام الهی تبدیل به یک جریان میشود. مردمی که به موسی(ع) اعتماد کردهاند، با او بر علیه طاغوت همراه و در نتیجه پیروز شده و حکومت تشکیل دادهاند اما ایمانشان هنوز به درجه قوت خواص نرسیده است و احتیاج به زمان و مراقبت از طرف حضرت موسی(ع) و خواص دارند تا به مرتبه کمال ایمان برسند و به تدریج نیز به حرکت رو به جلوی خود ادامه دهند. با خارج شدن قارون اینقدر تحت تاثیر قرار میگیرند که نسبت به جایگاه معنوی خود بیتوجه و دچار خودباختگی شده و آرزو میکنند که اموال و ثروت او را داشته باشند. این کار قارون برای راه و حرکت حضرت موسی(ع) و حکومت الهی ایشان آسیب جدی است، با توجه به اینکه قارون از عمال حکومت و از خواصی است که ریزش پیدا کرده است. تمام زحمات حضرت موسی(ع) بر علیه طاغوت را خنثی میکند و جامعه را به مرحله قبل از انقلاب بر علیه طاغوت برمیگرداند. لذا حضرت موسی(ع) تصمیم میگیرند وی مجازات سختی شود. در حقیقت اینگونه افراد از نظر قرآن شدیدا محکوم هستند و باید مجازات بسیار سخت، نابودی و محوشدن نام و یادشان از روی زمین برای آنها رقم زده شود. «خسف» که درباره قارون به کار رفته، به معنای ناپدید شدن و محوشدن است. در مجمع البیان مىگويد «خسف اللّه به الارض» یعنی خدا او را از زمين ناپديد كرد. (سایت الکتاب) تا چنین مردمی با اینگونه مجازات سختی برای این افراد و طرفدارانشان، ایمانشان قوی شود، یاد خداوند در دلهایشان زنده شود و نه تنها چنین آرزویی نکنند که مانند آن فرد ثروتمند شوند بلکه برعکس از اینکه جای او نبودند خوشحال نیز بشوند، از اینکه چنین ثروتی نداشتند ابراز شادمانی کنند و از چنین ثروتی که انسان را به جایگاهی میرساند که لایق فرورفتن در زمین میشود، اظهار بیزاری کنند.
درحقیقت با چنین مجازاتی مردم زنده میشوند و زنگار از قلبشان زدوده میشود و انگیزه شان برای حرکت در راه هدف اصلی نهضت الهی قوی میشود. این مطلب در قرآن اینگونه آمده است: «وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ الله يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَه عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ» «و آنها که دیروز آرزو میکردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش میدهد یا تنگ میگیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو میبرد!ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمیشوند!» (قصص ـ 82) ضمن اینکه آنها چنین فردی را که بنای طاغوتی شدن و طاغوت گرایی گذاشته است، کافر، خارج از دین، عاقبت به شر و غیر رستگار می نامند و نسبت به او اظهار برائت میکنند. خداوند نیز با آوردن این کلام و مکالمات رد و بدل شده بین آنها کلامشان را تایید میفرماید.
همان طور که بیان شد، قرآن برای یک فرد مسئول و سیاستمدار در یک نظام الهی که خویاشرافیگری و طاغوتیگری پیدا کرده است، مجازات بسیار سختی مقرر فرموده است و تاکید بر آن دارد که این مجازات با قاطعیت انجام شود زیرا به خاطر همین رفتارها عدهای از مردم نیز با تبعیت از آنها دنبالاشرافیگری میروند و هدف نهضت الهی به تدریج فراموش میشود. مقابله با افراد و مسئولان قارون صفت و زراندوز و متظاهر بهاشرافیگری باید در جامعه اسلامی نهادینه شود.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: «اشرافیگریِ مسئولان، امتیازطلبیِ مسئولان، بیمبالاتیِ به بیتالمال، بیاعتنائیِ به طبقه مستضعف، اینها حرکتهای ضدّ انقلابی است. همه تشکیلات نظام بایستی با نگاه به اهداف انقلاب حرکت بکند.» (بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی- 29/11/96) ایشان از این رفتارها با تعبیر ارتجاع یاد فرمودند: «یکی از مهمترین آفتهای همه انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت.» (بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی- 29/11/96)
«ما توانستیم این شعارها را (شعارهای انقلاب) حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمتاشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقه ضعیف، دلسپرده طبقات مرفّه و زیادهخواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است.» (همان)
بنابراین برای حفظ انقلابی که هدف متعالی زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) دارد، چنین افرادی با داشتن منش قارونی بسیار خطرناک و موانع بسیار جدی برای رسیدن به هدف هستند و با توجه به اینکه قارون با اشاره و تصمیم حضرت موسی(ع) به عنوان رهبر حکومت و صاحب اختیار مردم از طرف خداوند به زمین فرو رفت، حتما چنین افرادی در جامعه اسلامی ما باید با تصمیمات قاطع مسئولین انقلابی و متعهد محکوم و با مجازاتهای بسیار شدید فرهنگ آنها از جامعه حذف شود تا انقلاب با قوت به مسیر اصلی خود ادامه دهد و بتواند انشاءالله علیرغم میل کفار و منافقین با عمل به دستورات قرآن حرکتش در مسیر زمینهسازی ظهور حضرت مهدی(عج) با حفظ سلامتی معنوی جامعه تسریع شود.
در بخش پیشین سرگذشت قارون و برخی ویژگیهای وی تبیین شد. بخش دوم و پایانی این مطلب، به توضیح نوع مواجهه حضرت موسی(ع) با قارون میپردازد و بااشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب دربارهاشرافیگری و ارتجاع، بر ضرورت مقابله با اینگونه منکرات در جامعه اسلامی تأکید میکند.
ه) حذف قارون برای حفظ اتحاد مردم
حضرت موسی(ع) نیز مانند دیگر رهبران الهی به شاخصه صاحب اختیاری (امامت) و تسخیر کاینات از طرف پروردگار رسیده بود. در مورد ایشان در قرآن اینگونه آمده است: «وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى» «و من تو را (برای مقام رسالت) برگزیدم اکنون به آنچه بر تو وحی میشود، گوش فرا ده!» (طه ـ ۱۳) و ایشان در مواقع لزوم به فرمان پروردگار از آن نیروی صاحب اختیاری استفاده میفرمود. در تفسیر المیزان در مورد مسخر بودن حضرت موسی(ع) به این صورت آمده که بعد از اینکه به حضرت موسی(ع) تهمت زدند و ولایت ایشان را زیر سؤال بردند، «موسى با چشمگریان به سجده افتاد، خداى تعالى به وى وحى فرستاد که چرا مىگریى؟ با اینکه من زمین را مسخر تو کردهام، به زمین فرمان بده تا قارون را ببلعد که اگر فرمانش دهى اطاعتت مى کند.» (ترجمه تفسیر المیزان، ج 16، ص 123) اما در مورد قارون قضیه آنقدر برای حضرت موسی(ع) و نظامشان آسیب و خطرناک بوده که ایشان با اسلحه تسخیر کاینات و تدبیر رسالت هیچ راهکاری نداشتند جز تضرع در مقابل پروردگار. در واقع یک رهبر الهی از فتنهای اینقدر مستاصل بشود و فکر کند که کار تمام است که سجده کنان در مقابل پروردگار زاری کند. رهبری که در لحظات حساس مقابله با فرعون با اعتماد به نفس، نبض کار همیشه در دستش بوده است، دائما در مقاطع حساس کار را به نفع گروه حق پیش برده است، مردم سست ایمان و بهانهگیر بنی اسرائیل را با تدبیر خود پله پله تا پیروزی با خود همراه کرده، آنها را به نفع حق تا شکست نهایی فرعون به میدان آورده است و تا آن زمان حتی یک بار هم نشده است که در مقابل فرعون اینگونه مضطر شود که در مقابل پروردگار اینچنین بگرید. فرعونی که خداوند پیروزی حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع) و قومشان را در مقابل او نجات از کرب عظیم (صافات ـ 115) مینامد. حال در مقابل طاغوت نو رویش داخلی اینگونه مضطر میشود و عجز خود را به پروردگار مینمایاند و ابراز میکند که هیچ راهی جزگریه و تضرع و کمک از پروردگار برایش باقی نمانده است. پس از پیروزی انقلاب حضرت موسی(ع) بر فرعون، گرفتاری حضرت موسی(ع) تازه شروع شد. شکوهها وگریههای حضرت موسی(ع) از فاسقین (منافقین داخلی و مسترجعین) روضه های خواندنی و شنیدنی است. گرفتاری حضرت موسی(ع) از مردم و یارانشان بعد از تشکیل نظام الهی اینقدر نمود داشته است که خداوند نیز بنا بر اهمیتش آن را مطرح می فرماید. «وَ إِذْ قالَ مُوسي لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَني وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْکُمْ فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَ اللَّهُ لايَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ» «(به یاد آورید) هنگامی را که موسی به قومش گفت: «ای قوم من! چرا مرا آزار میدهید با اینکه میدانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم؟!» هنگامی که آنها از حق منحرف شدند ، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت و خدا فاسقان را هدایت نمیکند!» (صف ـ 5) رهبر معظم انقلاب نیز به این مطلب در مورد انقلاب ما متذکر شدند: «بعضی خیال میکنند انقلاب فقط سال ۵۷ بود و تمام شد؛ این خطا است. انقلاب در سال ۵۷ شروع شد، نه اینکه تمام شد.» (بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی، 29/11/96)
بنابراین حضرت موسی(ع) با اذن و دستور پروردگار تصمیم گرفتند برای حفظ پایههای حکومت و جلوگیری از انشقاق بین جبهه حق و مردمی که بر علیه طاغوت قیام کردهاند و پیروز نیز شدهاند، قارون و همفکران و پیروانش از زمین حذف و محو شوند تا جامعه دوباره یک دستی و اتحاد خود را به دست بیاورد، لذا اراده ایشان اراده خدا شد و این اتفاق افتاد. «مسلم است که در آن خانه قارون تنها نبود، او و اطرافیانش، او و هم سنگرانش او و یاران ظالم و ستمگرش همه در اعماق زمین فرو رفتند.» (تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۶۸ ـ ویکی فقه) علامه طباطبایی نیز در مورد نابودی اطرافیان قارون چنین میفرماید: «این است معناى آیه شریفه که مىفرماید: «فخسفنا به و بداره الارض» که زمین قارون و اتباعش را تا طبقه تحتانى خود فرو برد.» (تفسیر المیزان ج 16، ص 123) تورات نیز بر این مطلب تصریح دارد. (اعداد؛ ۱۶: ۳۱-۳۳- ویکی شیعه - دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت (ع))
همزمان با نفرین حضرت موسی(ع) در یک مکانی غیر از مکان قارون، او درحالی که در قصر خود نشسته بود، (یک دفعه به صورت غیر منتظره) موسی(ع) را در مقابل خود دید. موسی(ع) از نیروی تسخیر کاینات خود برای نابودی او بهره گرفت. موسی نفرین کرد خداوند او را در زمین فرو برد. در تایید این مطلب به این صورت آمده است که: «موسی، قارون و همراهانش را نفرین کرد. روزی که قارون در میان قصر خود نشسته بود موسی را در مقابلش دید که میآید، چیزی نگذشت که قصر عظیم قارون منهدم شد و قارون تا زانو در زمین فرو رفت. او موسی را به قرابتی که میانشان بود قسم داد تا نجاتش دهد اما موسی از تصمیم خود بازنگشت و زمین او را بلعید.» (کتاب تاریخ انبیاء (از آدم خلیفهًْالله (ع) تا خاتم رسول اللّه (ص)) دشمنی قارون با موسی(ع) - سایت حوزه)
نکته قابل توجه این است که دائما خداوند برای فرعون و قومش عذاب میفرستاد، آنها موقع عذاب میترسیدند از حضرت موسی(ع) فرصت میطلبیدند و ایشان نیز دعا میفرمودند عذاب رفع میشد. (تفسیر المیزان، ج 8، ص 291) اما قارون فرصت خواست هیچ فرصتی به او ندادند.
و) لزوم محو شدن آثار و نشانههای فرهنگ قارونگرایی
این نکته قابل توجه است که بعد از نابودی طاغوتها باید آثار آنها نیز تخریب شود. مثلا پیامبر گرامی اسلام بعد از پیروزی و فتح مکه تمام بتها و آثار طاغوت را به کمک حضرت علی(ع) شکستند و از بین بردند. (الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص 18ـ سایت اکمال) خداوند نیز در مورد نابودی آثار سلسله فرعون اینگونه قضیه را مطرح می فرماید که آثار او و هرچه ساخته بود و افراشته بود را نابود کرده است: «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ» «و مشرقها و مغربهای پر برکت زمین را به آن قومِ به ضعف کشانده شده (زیر زنجیر ظلم و ستم)، واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنی اسرائیل، بخاطر صبر و استقامتی که به خرج دادند، تحقّق یافت و آنچه فرعون و فرعونیان (از کاخهای مجلّل) میساختند، و آنچه از باغهای داربست دار فراهم ساخته بودند، در هم کوبیدیم!» (اعراف ـ ۱۳7) بعد از نابودی قارون برای اینکه زمینه تهمت از بین برود و حکومت الهی دچار تزلزل نشود و بنا به دلایل دیگر، این اصل الهی اجرا شد و ثروتش نیز به زمین فرورفت. در مورد فرو رفتن و امحای ثروت قارون چنین آمده است: «بعد از مرگ قارون شایع گشت که موسی بخاطر ثروت قارون او را کشته است. بعد از این شایعات تمام ثروتها و کلیدهای قارون در سینه زمین مدفون شد.» (کتاب تاریخ انبیاء (از آدم خلیفهًْالله (ع) تا خاتم رسولالله (ص)) دشمنی قارون با موسی علیهالسلام-سایت حوزه ).
قرآن وقتی از قضیهای یا فردی یاد میفرماید، هدفش عبرت آموزی است. قارون را مطرح میفرماید و به این اصل مهم خطر عقبگرد انقلاب و به قول مقام معظم رهبری «ارتجاع» توجه میدهد.
در حقیقت خداوند با آوردن داستان کوتاه قارون و سرنگونی وی زنگ خطر شخصی را برای ما به صدا در میآورد که قارون در زمان یک حکومت الهی مسئولیت مهمی دارد و جایگاه او بعد از حضرت موسی(ع) و دومین مقام حکومت الهی است اما ویژگی مورد نکوهش او این است که به شدت بعد ازساقط شدن حکومت طاغوت فرعون و رسیدن به مسئولیت شخصیتش تنزل پیدا کرده و گرایش زیادی به مادیات و طاغوتیگری پیدا کرده است، لذا با سوءاستفاده از موقعیت سیاسی خود، ثروت زیادی جمعآوری کرده و به آن در مقابل مردم تظاهر، فخر فروشی، برتری طلبی و تکبر میکند و به مردم و محرومین توجهی ندارد و به گونهای خود را متفاوت از مردم به مردم مینمایاند و طاغوتیگری و فساد را در جامعه الهی ترویج میکند. مردم نیز جز عدهای اندک از «صاحبان علم» به خاطر انس و گرایش و اعتمادی که به او دارند، عوض اینکه به او و رفتارهای او انتقاد داشته باشند، به او و رفتارهایش گرایش پیدا میکنند و آرزو میکنند مثل چیزهایی که به او داده شده داشته باشند. ضمن اینکه کسانی را دور خود جمع کرده است که قابلیت این را دارند که تبدیل به معترضین به نظام الهی شوند، یعنی کسانی که ثروتی دارند و واجب الزکات شدهاند (به قول مقام معظم رهبری ثروتمندان نوکیسه) که منافع مادیشان میتواند با نظام الهی در تقابل باشد. در حقیقت قارون با گرفتن یک جایگاه سیاسی، جایگاه اجتماعی بالایی برای خود دست و پا کرده و با القای تفکر خود به مردم و یارگیری از بین آنها دارد مقابل نظام الهی تبدیل به یک جریان میشود. مردمی که به موسی(ع) اعتماد کردهاند، با او بر علیه طاغوت همراه و در نتیجه پیروز شده و حکومت تشکیل دادهاند اما ایمانشان هنوز به درجه قوت خواص نرسیده است و احتیاج به زمان و مراقبت از طرف حضرت موسی(ع) و خواص دارند تا به مرتبه کمال ایمان برسند و به تدریج نیز به حرکت رو به جلوی خود ادامه دهند. با خارج شدن قارون اینقدر تحت تاثیر قرار میگیرند که نسبت به جایگاه معنوی خود بیتوجه و دچار خودباختگی شده و آرزو میکنند که اموال و ثروت او را داشته باشند. این کار قارون برای راه و حرکت حضرت موسی(ع) و حکومت الهی ایشان آسیب جدی است، با توجه به اینکه قارون از عمال حکومت و از خواصی است که ریزش پیدا کرده است. تمام زحمات حضرت موسی(ع) بر علیه طاغوت را خنثی میکند و جامعه را به مرحله قبل از انقلاب بر علیه طاغوت برمیگرداند. لذا حضرت موسی(ع) تصمیم میگیرند وی مجازات سختی شود. در حقیقت اینگونه افراد از نظر قرآن شدیدا محکوم هستند و باید مجازات بسیار سخت، نابودی و محوشدن نام و یادشان از روی زمین برای آنها رقم زده شود. «خسف» که درباره قارون به کار رفته، به معنای ناپدید شدن و محوشدن است. در مجمع البیان مىگويد «خسف اللّه به الارض» یعنی خدا او را از زمين ناپديد كرد. (سایت الکتاب) تا چنین مردمی با اینگونه مجازات سختی برای این افراد و طرفدارانشان، ایمانشان قوی شود، یاد خداوند در دلهایشان زنده شود و نه تنها چنین آرزویی نکنند که مانند آن فرد ثروتمند شوند بلکه برعکس از اینکه جای او نبودند خوشحال نیز بشوند، از اینکه چنین ثروتی نداشتند ابراز شادمانی کنند و از چنین ثروتی که انسان را به جایگاهی میرساند که لایق فرورفتن در زمین میشود، اظهار بیزاری کنند.
درحقیقت با چنین مجازاتی مردم زنده میشوند و زنگار از قلبشان زدوده میشود و انگیزه شان برای حرکت در راه هدف اصلی نهضت الهی قوی میشود. این مطلب در قرآن اینگونه آمده است: «وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ الله يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ لَوْلَا أَنْ مَنَّ اللَه عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ» «و آنها که دیروز آرزو میکردند بجای او باشند (هنگامی که این صحنه را دیدند) گفتند: «وای بر ما! گویی خدا روزی را بر هر کس از بندگانش بخواهد گسترش میدهد یا تنگ میگیرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نیز به قعر زمین فرو میبرد!ای وای گویی کافران هرگز رستگار نمیشوند!» (قصص ـ 82) ضمن اینکه آنها چنین فردی را که بنای طاغوتی شدن و طاغوت گرایی گذاشته است، کافر، خارج از دین، عاقبت به شر و غیر رستگار می نامند و نسبت به او اظهار برائت میکنند. خداوند نیز با آوردن این کلام و مکالمات رد و بدل شده بین آنها کلامشان را تایید میفرماید.
همان طور که بیان شد، قرآن برای یک فرد مسئول و سیاستمدار در یک نظام الهی که خویاشرافیگری و طاغوتیگری پیدا کرده است، مجازات بسیار سختی مقرر فرموده است و تاکید بر آن دارد که این مجازات با قاطعیت انجام شود زیرا به خاطر همین رفتارها عدهای از مردم نیز با تبعیت از آنها دنبالاشرافیگری میروند و هدف نهضت الهی به تدریج فراموش میشود. مقابله با افراد و مسئولان قارون صفت و زراندوز و متظاهر بهاشرافیگری باید در جامعه اسلامی نهادینه شود.
رهبر معظم انقلاب فرمودند: «اشرافیگریِ مسئولان، امتیازطلبیِ مسئولان، بیمبالاتیِ به بیتالمال، بیاعتنائیِ به طبقه مستضعف، اینها حرکتهای ضدّ انقلابی است. همه تشکیلات نظام بایستی با نگاه به اهداف انقلاب حرکت بکند.» (بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی- 29/11/96) ایشان از این رفتارها با تعبیر ارتجاع یاد فرمودند: «یکی از مهمترین آفتهای همه انقلابها ارتجاع است. ارتجاع یعنی چه؟ یعنی این حرکتی که انقلاب شروع کرده بود و ملّت داشتند در این مسیر با نیروی انقلابی و با سرعت حرکت میکردند، در یک جاهایی سست بشوند، بعد متوقّف بشوند، بعد برگردند؛ این ارتجاع است؛ ارتجاع یعنی برگشت.» (بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی- 29/11/96)
«ما توانستیم این شعارها را (شعارهای انقلاب) حفظ کنیم. امّا خطرناک است؛ من وظیفه دارم خطر را به مردم عزیزمان بگویم. ما اگر به سمتاشرافیگری حرکت کردیم، این رفتن به سمت ارتجاع است؛ اگر به جای توجّه به طبقه ضعیف، دلسپرده طبقات مرفّه و زیادهخواه در کشور شدیم، این حرکت به سمت ارتجاع است.» (همان)
بنابراین برای حفظ انقلابی که هدف متعالی زمینهسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) دارد، چنین افرادی با داشتن منش قارونی بسیار خطرناک و موانع بسیار جدی برای رسیدن به هدف هستند و با توجه به اینکه قارون با اشاره و تصمیم حضرت موسی(ع) به عنوان رهبر حکومت و صاحب اختیار مردم از طرف خداوند به زمین فرو رفت، حتما چنین افرادی در جامعه اسلامی ما باید با تصمیمات قاطع مسئولین انقلابی و متعهد محکوم و با مجازاتهای بسیار شدید فرهنگ آنها از جامعه حذف شود تا انقلاب با قوت به مسیر اصلی خود ادامه دهد و بتواند انشاءالله علیرغم میل کفار و منافقین با عمل به دستورات قرآن حرکتش در مسیر زمینهسازی ظهور حضرت مهدی(عج) با حفظ سلامتی معنوی جامعه تسریع شود.