نگاهی به زندگی و آثار شاعر نامآور انقلاب «سپیده کاشانی»، به انگیزه مرداد، ماه ولادت این بانوی هنرمند / بخش دوم و پایانی
من ایرانیام، آرمانم «شهادت»
رضا اسماعیلی
اشاره:
در بخش نخست این مقاله، به مرور و بازخوانی زندگی شاعر نام آور انقلاب سرور اعظم باکوچي، معروف به «سپيده کاشاني» پرداختیم. بانوی نمونهای که برگ برگ زندگی پر افتخار او، سرشار از تلاش و تکاپو بود. شاعر انسان دوست و آرمانخواهی که از فردای پیروزی انقلاب به جرگه شاعران انقلاب پیوست و همپای ديگر شاعران رسالت مدار و متعهد، در سنگر شعر، به پاسداری از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی پرداخت.
در سالهای آغازین انقلاب، حضور درخشان سپيده کاشانی به عنوان يک بانوی شاعر مسلمان در عرصه فعاليتهای ادبي و هنری، در شرايطی که دشمنان اسلام و انقلاب مترصد آن بودند که نظام جمهوری اسلامی را در چشم مردم جهان، نظامی عقب مانده، متحجر و مخالف با فعاليتهای اجتماعی زنان در جامعه معرفی کنند؛ حضوری معنادار و ارزنده بود که بر روی همه القائات مغرضانه دشمن خط بطلان میکشيد.
اینک از شما خوبان دعوت به مطالعه دومین و آخرین بخش این مقاله میکنیم.
حضور در جبههها و سرودن اشعار حماسی
سنگر نشين، ای فاتح، ای گرد دلاور!
ای پاسدار ميهن، ای خورشيد خاور
اي معتکف در سنگر اخلاص و ايمان
آنجا چه زيبا تازه کردي عهد و پيمان
آنجا ملائک با تو هر دم همنشيناند
کروبيان، نور خدا را در تو بينند
همت که همرزمان، بهار ما نميرد
خورشيدمان در اوج، خاموشي نگيرد
.....
راهي طويل و پر خطر در پيش داريم
بايد که دشمن سوز، سر در ره گذاريم
بايد که از دستان خود، زنجير سازيم
سرباز «روحالله» شويم و سر ببازيم (1)
«احساس مي کنم هرگز مادري مانند من اين همه فرزند نداشته است، و هرگز خواهري اين همه برادر به خويش نديده است. چرا که من در تمامي لحظات دور از جبهه هاي جنگ – با تمام وجود – خويش را سنگر به سنگر در کنار آنها حس مي کنم، در هيئت مادري که دلش براي فرزندانش مي تپد، و به عنوان خواهري که همواره شورياشک ــ در آرزوي پيروزي برادرانش ــ ديدگانش را مي سوزاند و يقين دارد که امت مظلوم ايران با همه مظلوميت، در سايه پروردگار و درايت رهبري چنين آگاه و خردمند و الهي، پيروزمندانه سر از تاريخ بيرون خواهد آورد - انشاءالله.» (2)
سپيده کاشاني به خاطر عشق و علاقه اي که به رزمندگان جان بر کف اسلام داشت، با وجود آنکه يک زن بود، بارها در جبهههاي نبرد حق عليه باطل حاضر شد و با سرودن اشعار حماسي آنان را در جهاد با دشمن بعثي عاشقانه همراهي کرد.
او با اشتياقي وصفناپذير، همدوش رزمندگان در جبههها با سلاح شعر مي جنگيد و براي پيروزي آنان دعا ميکرد. او بعد از هر پيروزي، در سنگر رزمندگان حاضر ميشد و از نزديک پيروزي را به آنان تبريک ميگفت. او حتي به شهرهايي که زير آتش بيامان دشمن بودند، سفر ميکرد - شهرهايي چون سوسنگرد و بستان- چرا که او به راستي در دل آرزوي شهادت در راه خدا را داشت.
او در روزهاي باشکوهي که حصر آبادان شکسته شد و همچنين در روزهاي باز پس گيري تپههاي «الله اکبر»، ابو قريب و دشت عباس، با حضور خود در بين رزمندگان، پيروزي را به آنان تبريک ميگفت و سجده شکر به جا ميآورد.اشعاري که او در وصف حماسهآفريني هاي بسيجيان و رزمندگان سروده است، در زمره اسناد معتبري است که در تاريخ دفاع مقدس ملت ايران هماره ماندگار خواهد ماند. همچنين «شهيد – سروده» هاي فاخر او که باعث ارج و اعتبار ادبيات دفاع مقدس است، از جمله «شهيد – سروده»ي عاطفي و تپنده «شکسته سرو باغ آشنايي» که در سال هاي دفاع مقدس با صداي روح نواز سيد حسام الدين سراج در ذهن و زبان نسل انقلاب جاودانه شد:
شکسته سرو باغ آشنايي
چه سنگين است بار اين جدايي
همه کوچه به کوچه، حجله حجله
وطن از خون پاکان گشته دجله
پرت در خون کشيدند اي چکاوک
تو را اي نازنين منزل مبارک
مبارک بادت اي جان حجله خاک
دلاورگرد ما، اي خوب، اي پاک
....
برادر با برادر دوش بر دوش
غم بيگانگي کرده فراموش
همه سر داده با فرمان رهبر
شعار وحدت و اللهاکبر
زمين در زير گام يکهتازان
وطن در سلطه آيندهسازان
مسلسل با مسلسل شد برابر
به خون شوييم خونت اي برادر
بميرد دشمنت اي سينه صد چاک
که کردت چلچراغ سينه خاک (3)
دستاورد ارزشمند حضور مؤمنانه و عاشقانه اين بانوي شاعر در جبهههاي نور، علاوهبر خلق و آفرينش دهها شعر و حماسي – سروده تأثير گذار، مجموعه يادداشتهايي است با عنوان «حکايت آنان که بقا را در بلا ديدند» که خواندن اين يادداشتها علاوهبر آشنا کردن ما با فرهنگ ناب جبهه و ارزشهاي برآمده از دفاع مقدس، مي تواند ما را تا حدود زيادي با زواياي پنهان شخصيت، انديشهها، باورها و روح لطيف و نجيب اين شاعر انقلاب آشنا کند.
سال 1367، شروعی ديگر
سال 1367 هجري شمسي، آغازي دوباره براي فعاليتهاي هنري و فرهنگي سپيدة كاشاني بود. او از سال 67 به بعد همکاري خود را با راديو – به عنوان نويسنده برنامههاي ادبي – بيشتر کرد. در حوزه سرودهاي انقلابي نيز با انگيزه و تواني بيشتر ظاهر شد و در رثاي شهيدان انقلاب شعرهاي فراواني سرود که از جمله آنها به شعرهاي زيبايي که براي شهيدان بزرگواري چون دكتر سيدمحمد حسيني بهشتي و مهندس مجيد حدادعادل سروده است، ميتوان اشاره کرد:
سحر شكفتي و بر اوج نور لانه گرفتي
غروب، شعله كشان در شفق زبانه گرفتي
چنان غريو كشيدي ميان بستر گُلها
كه سُكر خواب خوش از عطر رازيانه گرفتي
نسيم مويه كنان آمد از حماسة توفان
پر از شميم تو، كان جام جاودانه (4)
«سپيده» در روز بيست و ششم همين سال با شوقي فراوان به عيادت استاد شهريار، که دربيمارستان مهر تهران بستري است مي رود؛ بي آنکه بداند اين آخرين ديدار او با شهريار غزل ايران است.
چند هفته بعد، به خاطر تأثري که از درگذشت استاد شهريار بر جان او نشسته است، شعري در رثاي شهريار با رديف «خداحافظ » ميسرايد که اين شعر در اکثر روزنامههاي کثيرالانتشار کشور و حتي روزنامههاي جمهوري آذربايجان، به چاپ مي رسد:
هلا اي عندليب گلشن عرفان، خداحافظ
پريشان كردهاي مجموع مشتاقان، خداحافظ
ز توفان غمت پر ريخت گلهاي وداع، آنگه
كه گلباران ره بر ديده شد دامان، خداحافظ
ز سوگت خلوتي با شعر حافظ داشتم، فرمود:
بگو اي خضر داناي سخندانان، خداحافظ
غزالان غزل را خوش به بند آوردهاي، اينك
بمان ای حافظ تبريز جاويدان، خداحافظ (5)
سپيده كاشاني در زمره شاعراني بود که به شرکت در جلسات ختم قرآن علاقه فراواني داشت و با عشق و اعتقادي وصفناپذير در جلسات قرائت قرآن و روضهخواني كه هر هفته برپا ميشد، شركت ميکرد. او بعد از اطلاع از کسالت و بيماري امام خميني، همه هفته در اين جلسات براي سلامتي امام مراسم دعا برگزار مي کرد. تا اين که ناگهان خبر تلخ رحلت رهبر کبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي همچون پتکي گران بر سر او آوار شد و اين بانوي شاعر را - همچون همه ملت ايران - در اندوهي عميق فرو برد.
او بعد از شنيدن اين خبر، با دلي داغدار و جاني افسرده، در رثاي امام عارفان و عاشقان شعري سرود که در همان روزها به صورت سرود اجرا شد. سرودي از دل برآمده و تأثيرگذار که با هر بار شنيدن آن، داغ از دست دادن حضرت امام در جان عاشقان و پيروان آن عبد صالح خدا تازه ميشود:
وامصيبت، وامصيبت، وايِ ما
ناله ميريزد كنون از نای ما
وا اماما، شعله در خرمن زدی
آتشي سوزنده در دامن زدی
مهربانِ ما! شدی نامهربان
اي امام عاشقان و عارفان
گفته بودی يارِ ماييای امام
خود نكردی رسمِ ياری را تمام
ديدمت آن سوی مه پنهان شدی
در حريم كبريا مهمان شدی
آخِرْای جان! داغ ما را مرهمی
كس نبيند اين چنين سنگين غمی
ماه ما، افتادهای اندر محاق
بعد از اين، ما و غم و ذكر فِراق... (6)
فصل پرواز: مرگ، پايان کبوتر نيست
سال 1370 براي سپيده شعر انقلاب، سال غريبي بود. او که در اين سال تصميم گرفته بود پس از گذشت هيجده سال كه از چاپ اولين كتابش ميگذشت، دومين دفتر شعرش را به دست چاپ بسپارد، در پي احساس ضعف و ناتواني و مراجعه به پزشک، از بيماري لا علاج خود - سرطان چشم- (7) آگاهي يافت. اين شاعر فرهيخته بعد از آگاهي يافتن از بيماري خود و قطع اميد پزشکان از معالجهاش، مثل هميشه تن به تقدير الهي داد و بي هيچ شکوه و شکايتي خود را براي سفر آخرت آماده کرد.
جالب اين که در همين روزها، مقدمه سفرش به تاجيکستان فراهم شد و او بي هيچ خوفي از مرگ، به همراه اعضاي شوراي شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به اين کشور سفر کرد. اين آخرين سفر ادبي اين بانوي شاعر بود. بلافاصله بعد از بازگشت، به صلاحديد شوراي پزشکي، براي مراقبت هاي ويژه و انجام معاينات بيشتر در بيمارستان بستري گرديد. مدتي بعد نيز او را برای تکميل دوره درمان و انجام عمل جراحي به کشور انگلستان اعزام کردند، اما... گويا اراده الهي، تقدير ديگري را براي او رقم زده بود. چرا که او قبل از عمل جراحي براي هميشه بار زندگي را بر زمين گذاشت و در بيست و دوم بهمن 1371 جان به جان آفرين تسليم کرد.
سپيده كاشاني، قبل از آنکه رخ در نقاب خاک بکشد، به رسم مسلمانی وصيتنامه خويش را نوشته بود. در فرازی از اين وصيت نامه چنين آمده است: «... در مجلسي كه ترتيب خواهيد داد، از تمام دوستان و آشنايان بخواهيد كه مرا ببخشند و حلال كنند. اگر در مدت زندگي جسارت كردهام، از آنها صميمانه اميد بخشش دارم. دعا كنيد من با اجر شهادت از دنيا رفته باشم....» (8)
پيکر پاک و مطهر بانوي پارساي فرهنگ و ادب انقلاب را – همچنانکه خود وصيت کرده بود – در بهشت زهرا (مقبره 953، جنب قطعه 26 ) و در کنار شهداي انقلاب به خاک سپردند.
معبود تويي، از تو امان ميخواهم
زان چشمه سرمدی، نشان میخواهم
گفتی كه شهيد، زندة جاويد است
يارب، ز تو عمرِ جاودان مي خواهم (9)
آثار سپيده کاشانی
هرچند سپيده کاشاني بعد از انقلاب، زمان زيادي براي خلق و آفرينش آثار ادبي نداشت؛ با اين وجود، در همان سالهايي که توفيق درک وجود مبارک حضرت امام و همراهي با انقلاب را پيدا کرد، موفق به سرودن اشعاري فاخر با مضاميني ارزشي و ارجمند شد. وي به عنوان يک شاعر ملتزم شيعي، در همه قالبهاي ادبي به طبع آزمايي پرداخته و به توفيق الهي آثاری مانا و قابل تامل آفريده است. جانمايه اکثراشعار او دفاع از ارزشها و آرمانهای والای انقلاب اسلامي است. او در سروده هاي خود از مفاخره، خودستايی و «حديث نفس» به دور بوده و شعر خود را وقف تبيين و ترويج آموزههای دينی، اخلاقی و انقلابی کرده است.
اسلام، قرآن، امام، ولايت، انقلاب، بسيج، جهاد، شهيد و شهادت از جمله مضامينی است که در سرودههای او از بسامد بالايی برخوردارند. آثاری كه سپيده کاشانی از خود به يادگار نهاده است، بدين شرح است:
1 – پروانه هاي شب، ناشر: پديده، تهران، چاپ اول 1352
2 – هزار دامن گل سرخ، انتشارات حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامي، تهران 1373
3 - سخن آشنا، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، چاپ اول 1373
4 – آنان که بقا را در بلا ديدند (مجموعه يادداشتهاي دفاع مقدس)، انتشارات حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامي، تهران 1375
5– گزيده ادبيات معاصر، شماره 31، انتشارات نيستان، تهران 1378
6 – مجموعه آثار، انتشارات انجمن قلم ايران، تهران، چاپ اول 1389
علاوهبر اين آثار، از اين بانوی شاعر چهل قطعه سرود نيز در آرشيو صدا و سيمای جمهوری اسلامي به يادگار مانده است. وی همچنين در ساخت سرود جمهوری اسلامی ايران با گروهی از شاعران انقلاب مشارکت و همکاری داشته است.
ديگر آنکه زندگي نامه داستانی اين شاعر انقلاب با عنوان «لاله کوير» به قلم محمدرضا اصلاني به رشته تحرير در آمده و توسط انتشارات سوره مهر در سال 1385 چاپ و منتشر گرديده است که علاقهمندان برای آشنايی بيشتر با زندگی سپيده کاشانی مي توانند به اين کتاب مراجعه کنند.
ــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ:
1 - همان، صص 165 تا 167.
2 - يادهای سبز، عليرضا قزوه، بنياد حفظ آثار، ص 27.
3 - مجموعه آثار، ص 225.
4 - اصلاني، محمدرضا، لاله کوير، سوره مهر، تهران، چاپ دوم 1387، ص 58.
5 – مجموعه آثار، ص 77.
6 – همان، ص 127.
7 – سخنوران نامي معاصر ايران، ج 3، ص 1736.
8 - يادهاي سبز، عليرضا قزوه، ص 31.
9 - اصلاني، محمدرضا، لاله کوير، سوره مهر، تهران، چاپ دوم 1387، ص 97.