kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۸۰۰۶
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۸
بررسی تاریخی ریشه نژادپرستی در آمریکا

آمریکا پرادعا اما توخالی


  تنها ساعاتی پس از انتشار تصاویری از مرز آمریکا و مکزیک که در آن کودکان بسیار زیادی در قفس‌های کوچک نگه‌داری شده بودند، واکنش‌های متعددی از داخل و خارج آمریکا آغاز شد که دولت «دونالد ترامپ» را نشانه می‌رفت و انتقادهای زیادی را متوجه وی و سیاست گذاران مهاجرتی او می‌کرد. تصاویر و فیلم تازه منتشر شده نشان می‌داد دولت ترامپ خانواده‌های مهاجران بازداشت‌ شده را در قفس‌های بزرگ نگهداری می‌کند. رئیس‌جمهور آمریکا در شرایطی که سیاست‌های دولتش به جدا شدن هزاران کودک مهاجر از خانواده‌هایشان منجر شده بود تنها ساعاتی بعد از انتشار تصاویر گفت: «آمریکا به اردوگاه مهاجران و تأسیسات نگاه‌داری پناه‌جویان تبدیل نخواهد شد.»در همان حال، رسانه‌های آمریکا گزارش دادند که تا ماه گذشته میلادی شمار کودکان خانواده‌های مهاجر که پس از بازداشت والدین آنها، سرپرستی‌شان در اختیار دولت آمریکا قرار می‌گیرد، ممکن است به 30 هزار نفر هم برسد. رسانه‌ها گزارش داده‌اند مقام‌های آمریکایی زنان را هم از نوزادهایشان جدا می‌کنند که البته وزارت امنیت داخلی آمریکا این گفته‌ها را رد کرده است.
درست در همان زمان بود که با تعدادی از کارشناسان مسائل داخلی آمریکا به گفت‌وگو نشستم تا بدانم ریشه این معضل و رفتارهای هنجارشکنانه واشنگتن از کجاست و دلیل واقعی این اتفاقات چیست. از جمله این کارشناسان «وین مدسن» جامعه شناس و استاد دانشگاه «مک مستر» کانادا است. او در حوزه مسائل آمریکا جزو کارشناسان خبره به حساب می‌آید. وی در پاسخ به این سوال که؛ «ریشه برخورد نژادپرستانه و غیرانسانی دولت آمریکا در مواجهه با پناهجویان مکزیکی چه علت جامعه‌شناختی دارد؟» و همچنین آیا «بروز چنین رفتارهایی در تاریخ آمریکا سابقه دارد و یا نه؟» این‌طور توضیح داد که: « اگرچه حاکمیت آمریکا در ادوار مختلف همواره تاکید زیادی بر مواضع اخلاقی و حفظ ارزش‌های انسانی داشته، اما اقدام اخیر دولت ترامپ مبنی بر جدا کردن پناهجویان از فرزندان خود ثابت کرد که تمامی این ادعاها، حرفی بیش نیست و در عرصه واقعیت هیچ ارزشی ندارد و تمام اقدامات واشنگتن متناقض با این گفته‌هاست.
در واقع، خشم عمومی در داخل و خارج از جامعه آمریکا ترامپ را مجبور کرد که از این قانون عقب‌نشینی کند و سیاست‌های آمریکا را با تعلیق جداسازی خانواده‌ها کمی اصلاح کند. اما، این اصلاح قانون هیچ کمکی به 2300 کودکی که از خانواده‌هایشان جدا شده‌اند نمی‌کند. اتفاق اخیر هرچند بسیار ناراحت‌کننده بود و نگهداری کودکان در قفس، هر انسانی را متاثر می‌کند، اما این حوادث در تاریخ آمریکا سابقه دارد و برای بردگان آمریکایی- آفریقایی امری معمول بود، و در حراج‌های خرید برده در آمریکا، کودکان را از پدر مادرانشان جدا می‌کردند.»
به گفته مدسن، هرچند که با روی کار آمدن ترامپ و در نتیجه به قول خودش، حلقه زدن گانگسترها به دور او، روند رفتار خصمانه علیه تمام نژادهای غیرسفید به نحوی شدت گرفته، اما نباید فراموش کرد که ترامپ تنها نمونه حاضر در ویترین جامعه پیچیده آمریکاست و باید گفت که نگاه دست چندمی به پناهجویان، سیاه‌پوستان و...در جامعه آمریکا اصلا تازگی ندارد و در واقع قاعده‌ای است که جامعه مدنی آمریکا بر محور آن بنا شده است. (در اثبات این کلام باید به جنگ‌های اولیه‌ای که سفیدپوستان علیه بومیان آمریکا برای تصاحب زمین‌هایشان به راه انداخته بودند، اشاره کرد.) در اینجا شرح مختصری از سابقه سیاه حاکمان آمریکا و نحوه رفتار آنها با پناهجویان و سایر نژاد‌ها ارائه شده و توضیح خواهیم داد که چرا به گفته «مدسن» این دست از اتفاقات در جامعه آمریکا چیز جدیدی نیست.
جرج واشنگتن؛ موسس آمریکا و یا قاتل سرخ‌پوستان
سرخ‌پوستان تا قبل از ورود اروپاییان به قاره آمریکا هر چند که از لحاظ اقتصادی در نقاط مختلف قاره شرایط متفاوتی داشتند، اما از نظر نظام اجتماعی بسیار پیشرفته بودند. ساختار اجتماعی و طبقات اجتماعی در آن شکل گرفته بوده ،کشاورزی در این مناطق وجود داشته است. همچنین، با توجه به روایاتی که از برخی از فعالیت‌های اجتماعی آنها شده است؛ این گونه برداشت می‌شود که سرخ‌پوستان از فرهنگ اجتماعی فوق‌العاده بالایی برخوردار بوده‌اند، با توجه به همین بستر فرهنگی بود که آنها با آغوشی باز از اروپایی‌های درمانده و عمدتا انگلیسی که از شدت فقر و به دنبال کار به آمریکا مهاجرت کرده بودند استقبال کردند. با این حال، خوی تهاجمی اروپاییان تازه‌وارد به سرزمین‌های آمریکا کم‌کم خود را نشان داد و آنها تصمیم به حذف بومیان آمریکا گرفتند.
اقوام سرخ‌پوست بومی آمریکا، «جرج واشنگتن»، موسس آمریکا را «ویرانگر شهرها» نامیدند به این دلیل که 28 شهر از 30 شهر اصلی قوم سینیکا (یکی از اقوام بزرگ سرخ‌پوستان بومی) ظرف پنج سال ویران و با خاک یکسان شده‌اند. جمله‌ای منتسب به «جرج واشنگتن» نقل شده که عمق نگاه نژادپرستانه او را فاش می‌کند؛ «گسترش تدریجی شهرک‌های سفیدپوست‌نشین مستلزم آن است که سرخ‌پوستان وحشی از مناطق سکونت خود فرار کنند. همانگونه که گرگ‌ها فرار می‌کنند. گرگ‌ها و سرخ‌پوستان هر دو موجودات درنده‌ای هستند هر چند که ظاهرشان متفاوت است.» حمله اروپاییان چنان شدتی داشت که یکی از رهبران سرخ‌پوست بر اساس منابع تاریخی می‌گوید: «هنگامی که نام جرج واشنگتن به میان می‌آید زنان ما از شدت ترس به پشت سر خود نگاه می‌کنند و رنگ چهره‌های آنان زرد می‌شود. کودکان از شنیدن نام وی از شدت ترس به گردن مادرانشان آویزان می‌شوند.»
ابزار دیگر سفیدپوستان برای از بین بردن سرخ‌پوستان، کوچ اجباری و برده‌سازی بوده است. آنها سرخ‌پوستان را با اعمال زور وادار به کوچ از سرزمین‌های خود می‌کردند. و برخی از آنها را به عنوان برده می‌گرفتند و به سایر کشور‌ها می‌بردند و می‌فروختند. به گزارش مشرق، یکی از مسائلی که با ورود اروپاییان به این قاره رخ می‌دهد، شیوع طاعون در این منطقه است، طاعون در این منطقه فراگیر می‌شود. اما نکته این است که این بیماری فقط در میان سرخ‌پوستان جولان داده و خود اروپاییان به آن مبتلا نمی‌شوند. با رواج یافتن وبا و طاعون در میان سرخ‌پوستان، تعداد زیادی از آنها از این طریق از بین می‌روند. اما نحوه انتقال طاعون و وبا به سرخ‌پوستان به این نحو بود که آنها ملافه‌ها و پتو‌های آلوده به وبا را در میان سرخ‌پوستان تقسیم می‌کردند و سرخ‌پوستان با اعتماد به آنها پتوها را می‌گرفتند. به این ترتیب، پس از مدتی تعداد زیادی از سرخ‌پوستان به این بیماری مبتلا می‌شدند. و به این نحو جمع کثیری از سرخ‌پوستان کشته می‌شوند.
اما شاید بتوان گفت آخرین حربه اروپایی‌ها برای به اصطلاح پاکسازی نژادی سرخ‌پوست‌ها، از بین بردن فرهنگ آنان بود. آنها برای این کار اردوگاه‌هایی تاسیس کردند و فرزندان سرخ پوستان را به این اردوگاه‌ها می‌بردند و به آنها تعالیم مورد پسند خود را آموزش می‌دادند، تا آنها فرهنگ بومی خود را از یاد ببرند و به جای آن، فرهنگ و تمدن پوچ و بی‌مایه اروپایی‌ها را بیاموزند. به همین منظور  بچه‌ها را از خانواده‌های خودشان جدا می‌کردند و به این اردوگاه‌ها می‌بردند. بدین ترتیب می‌بینیم که جداسازی کودکان از مادران در آمریکا داستانی تکراری و ریشه‌دار است!! تئودور روزولت رئیس‌جمهور پیشین آمریکا در این باره می‌گوید: «از بین بردن نژاد‌های پست و فرومایه، ضرورتی «اجتناب‌ناپذیر» است.»
نژادپرستی؛ از آغاز تاکنون
همزمان با رشد و نمو جامعه ظاهرا بی‌نقص آمریکا، نژادپرستی هم به صورت موازی در این جامعه رشد می‌کند، جامعه سیاه‌پوستان که همواره مورد ظلم و تعرض سفیدپوستان آمریکایی بودند، هیچگاه نسبت به وضع موجود راضی نبوده و اعتراضات خود را به تدریج گسترده‌تر می‌ساختند. سال‌های ابتدایی شکل‌گیری جمهوری آمریکا با کش و قوس‌های فراوان بر سر برده‌داری همراه بود. سیاه‌پوستان به شدت نسبت به قانون برده‌داری معترض بودند و آن را یکی از عوامل اصلی برخورد خصمانه سفیدپوستان با خود می‌دانستند. سرانجام و پس از جنگ داخلی در آمریکا قانون برده‌داری در این کشور لغو شد. ولی با غیرقانونی شدن برده‌داری، نه تنها از نژادپرستی کاسته نشده، بلکه بر شدت آن نیز افزوده شده و در سایه آن تا به امروز گروه‌های نژادپرست بسیاری رشد و توسعه پیدا کرده‌اند، از جمله آنها تشکیل گروه متعصب و نژادپرست «کوکلاس کلان» بوده است. آنها که با پوشیدن لباس‌های سفید و ماسک مخصوص، باعث وحشت سیاه‌پوستان می‌شدند، به ترور و آزار و اذیت آنها اقدام می‌کرده‌اند.
در هر حال، علاوه بر اینکه باید این نکته را می‌پذیریم که نژادپرستی و رفتار هنجارشکنانه، ریشه در تاریخ آمریکا دارد و در بین آمریکایی‌های سفیدپوست بسیار متداول و رایج است، ولی این حقیقت را نیز نمی‌توان کتمان کرد که با روی کار آمدن ترامپ، آتش زیر خاکستر نژادپرستی مجددا شعله‌ور شده و جامعه آمریکا را تهدید می‌کند و این کشور را تا مرز جنگ‌های داخلی کشانده است. جشن و پایکوبی گروه‌های نژادپرست همزمان با پیروزی او در خیابان‌های آمریکا و اتفاقاتی نظیر «شارلوتسویل»، همه و همه بیانگر این واقعیت‌اند.
روز شنبه 22 مرداد سال گذشته و ماه‌های ابتدایی انتخاب شدن ترامپ گروهی از مخالفان و فعالان مدنی مخالف گروه‌های نژادپرستی  به خیابان‎های شهر شارلوتسویل آمدند و خیلی زود خیابان‎های این شهر را تبدیل به  صحنه‌های درگیری نژادپرستانه کردند. در همان ایام نژادپرستان در آمریکا به شدت فعال شدند به گونه‌ای که در همان روز‌ها صدها تن از راست‌گرایان افراطی و سفیدبرترپنداران در محوطه دانشگاه «ویرجینا» در شهر شارلوتسویل تجمع کردند و شعارهایی مانند «خاک و خون»، «آمریکا خانه ماست» سر دادند و با پرتاب سنگ و پاشیدن اسپری فلفل، با مخالفان خود درگیر شدند.
در مجموع، آنچه که در مرز آمریکا و مکزیک رخ داد و کودکان از مادر‌ها جدا شده‌اند، هر چند باعث ناراحتی است، اما تعجب‌آور نیست. این دست از اتفاقات به گفته تاریخ در جامعه آمریکا تازگی ندارد و امری کاملا عادی است. از منظری دیگر آنچه تاکنون رخ داده دقیقا عمل به آن چیزی است که ترامپ بارها در دوران مبارزات انتخاباتی خود بیان کرده است، از جمله وعده‌های نژادپرستانه وی،کاهش مهاجرت به آمریکا، اخراج مهاجرهای غیرقانونی از این کشور و اعمال قوانین سخت‌‌گیرانه جهت جلوگیری از ورود شهروندان دیگر کشورها به آمریکا. ترامپ حتی وعده داد برای جلوگیری از ورود شهروندان مکزیکی به آمریکا مرز بین آمریکا و مکزیک را دیوارکشی می‌کند؛ استدلال اصلی او برای سیاست‎های مهاجرستیزی، حفاظت از امنیت آمریکایی‌ها و اولویت‌دادن به منافع آمریکا است.
در این میان اما نقش همیشگی پلیس در کشتار سیاه‌پوستان را فراموش نکنیم و قدری به آن بپردازیم. کشتار دانش آموزان سیاه‌پوست به دست پلیس، داستانی تکراری است و هرچند وقت یکبار آن را می‌شنویم. اعتراض‌های تابستان سال 2014 بر سر کشته شدن «مایکل بران» نوجوان 17 ساله سیاه‌پوست به دست پلیس سفید‌پوست در ایالت میسوری که با دخالت خشونت‌بار نیروهای امنیتی، به ناآرامی و شورش‌های خیابانی و در مواردی تبادل آتش و حضور ماموران با خودروهای زرهی و تجهیزات جنگی همراه شد را می‌توان از گسترده‌ترین موارد نقض حقوق سیاه‌پوستان در سال‌های اخیر برشمرد. به آماری که «مشرق» آنها را جمع‌آوری کرده نگاه کنید، در سال 2013
«جاناتان فرل» پس از تصادف خودرو، به ضرب گلوله پلیس به قتل رسید، خفه کردن مرد سیاه‌پوست بدست پلیس در ایالت نیویورک به خاطر فروش سیگار نخی غیرقانونی در سال 2014، شلیک پلیس به
«تمیر رایس» نوجوان 12 ساله بخاطر بازی با تفنگ اسباب بازی در ایالت اوهایو  در همان سال تنها نمونه‌هایی از رفتار خشونت‌آمیز پلیس در سال‌های اخیر است و به خاطر اعتراضات گسترده مردمی، در رسانه‌های آمریکا نیز منعکس شده است. پلیس آمریکا همواره به دلیل استفاده بیش از حد سفیدپوستان در نیروهای خود، مورد انتقاد جنبش‌های مدنی ضد نژادپرستی بوده و پس از اعتراضات و ناآرامی‌های سال‌های اخیر، به تعدیل نژادی نیروهای خود و تمهیداتی همچون نصب دوربین روی لباس پلیس اقدام کرده است.
اوج نژادپرستی را حتی می‌توان در سران ارشد آمریکا مشاهده کرد، هنگامی که باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا بوده و در جلسه‌ای با سناتور «جان مک کین» بر سر یک میز نشسته بود. مک‌کین در حالی که پشت به اوباما ایستاده،  برای او شکلک در‌آورد. این حرکت وی از دید دوربین‌ها مخفی نماند و تبدیل به یک صحنه شرم‌آور برای آمریکایی‌ها شد. این‌گونه وقایع، عمق ناهنجاری‌ها را درکشوری که خود را «مهد آزادی‌» می‌داند، نشان می‌دهد.
در هر صورت، ناهنجاری‌های اجتماعی در آمریکا و سیاست خارجی به شدت ظالمانه این کشور، مثل آینه‌ای است که جلوی چشمان مردم جهان قرار دارد و آمریکایی‌ها دیگر نمی‌توانند بر چهره خود ماسک بزنند و خود را الگو و ناجی مردم جهان بدانند.