اهمیت و پیامدهای فتح درعا برای سوریه و حامیان تروریسم
سید محمد امین آبادی
اشاره
نبرد سوریه روزهای بسیار حساسی را پشت سر میگذارد در داخل سوریه موازنه قوا به ضرر تروریستها و به نفع ارتش و نیروهای مقاومت تغییر کرده و گروههای تروریستی یکی پس از دیگری سلاح خود را به زمین میگذارند؛ تسلیم ارتش میشوند یا فرار میکنند. آنچه که این روند را تسریع کرده نبرد درعا و از بین رفتن روحیه تروریستها در این نبرد بزرگ و سرنوشتساز است. ارتش سوریه روز ۱۲ جولای ۲۰۱۸ (21 تیر 97) وارد منطقه درعا شد و پرچم این کشور را پس از حدود هفت سال از سیطره گروههای تروریستی در این منطقه به اهتزاز درآورد.تروریستهای مسلح حاضر در شهر «درعا» پس از مشاهده پیشرویهای ارتش سوریه و تنگتر شدن محاصره خود، چارهای جز تسلیم شدن ندیدند و مجبور شدند که سلاحهای خود را بر زمین بگذارند. اما درعا چرا مهم است؟ چرا رژیم صهیونیستی و آمریکا تمام تلاش خود را کردند تا مانع این عملیات شوند؟و چرا بعد از
باز پس گیری درعا از سوی محور مقاومت رژیم صهیونیستی تهدیدات خود را علیه دولت سوریه بیشتر کرده است؟
سرویس خارجی
اهمیت درعا
استان درعا در جنوب کشور سوریه واقع است. این استان، از شمال به استان دمشق، از جنوب به کشور اردن، از مغرب به استان قنیطره و از مشرق به استان سویداء محدود شدهاست. این استان با مساحت 3730 کیلومتر مربع یکی از ۱۴ استان سوریه بوده و علیرغم مساحت کم آن، بیش از یک میلیون نفر از جمعیت ۲۲ میلیونی سوریه را در خود جای داده است. درعا کمتر از 50 کیلومتر با دمشق فاصله دارد. در نگاه اول، نبرد درعا نیز مثل تمامی نبردهای قبلی بوده و ارتش به همراه نیروهای مقاومت این پیروزی را کسب کردهاند. اما دلایل مختلف حیثیتی (نمادین)، سیاسی، اقتصادی و امنیتی که در اینجا ذکر میشوند، اهمیت این پیروزی را آشکار میکند.
اهمیت نمادین
میتوان اولین دلیل اهمیت بازپسگیری درعا توسط ارتش سوریه را اهمیت نمادین این شهر برای گروههای تروریستی دانست. جرقه اعتراضات علیه نظام سوریه از این شهر زده شد و اولین شهری بود که به دست تروریستها افتاد و در طول هفت سال گذشته همواره گروههای تروریستی این شهر را در اختیار داشتند تروریستها این شهر را به عنوان مهد انقلاب ادعایی خود عنوان میکردند و به همین جهت آزادسازی درعا روحیه گروههای ترویستی داخل سوریه را به شدت تضعیف کرده و از این به بعد ما شاهد ریزشها و تسلیمهای پیدرپی این گروهها خواهیم بود. چنانکه بعد از تصرف بخشهای وسیعی از این استان، گروههای تروریستی زیادی اسلحه خود را زمین گذاشته و مناطق اشغالی را تسلیم دولت سوریه کردند. در واقع با تصرف درعا، روحیه مناسبی برای ادامه این نبرد بیحاصل و بیهدف ندارند. آنها دیگر فهیمدهاند نه به تنهایی و نه با حمایت حامیان عربی، غربی و عبری خود قادر نیستند ورق را به نفع خود بازگردانند و بعد از این یا باید وارد روندهای سیاسی شوند یا اسلحه خود را زمین گذاشته و تسلیم شوند و یا فرار کنند.
از منظر دیگری نیز تصرف استان درعا برای گروههای تروریستی ضربه مهلکی به شمار میرود و آن اینکه درعا آخرین برگ برنده گروههای تروریستی در مذاکرات سیاسی به شمار میرفت و بعد از این آنها دیگر اندوخته و داشتهای ندارند که در مذاکرات روی میز بگذارند به عبارت دیگر تروریستها با شکست در درعا، ابزار چانهزنی قوی خود را در مقابل دولت سوریه از دست دادهاند و بعد از این در مذاکرات احتمالی آینده چه در آستانه چه در ژنو و چه در مذاکرات مصالحهای که در سوریه بین این گروهها و روسیه به نمایندگی از دولت «بشار اسد» در جریان است به شدت از موضع ضعف وارد خواهند شد مگر اینکه پدرخواندههای تروریستها برگ برنده دیگری رو کنند.
اهمیت اقتصادی
استان درعا اهمیت فوقالعاده اقتصادی نیز برای دولت سوریه به همراه دارد شاید اهمیت اقتصادی این منطقه، فعلا و با توجه به نابودی زیرساختهای تجاری و اقتصادی منطقه چندان به چشم نیاید، ولی در آینده و با شروع فرایند بازسازی کشور این منطقه قطعا نقش محوری خواهد داشت، چرا که از یک سو، مناطق مهم آزاد اقتصادی سوریه، در درعا واقع هستند. از سوی دیگر درعا با اردن هم مرز بوده و از آن به عنوان دروازه تجارت این کشور با اروپا نیز نام برده میشود. حضور جاده بینالمللی بیروت- دمشق- امان و وجود گذرگاهی به نام نصیب که از مهمترین گذرگاهها در منطقه غرب آسیا است و از طریق آن، کالاهای تجاری بین سوریه و اردن، لبنان و کشورهای خلیجفارس منتقل میشود میتواند در صورت ثبات امنیتی به بازگشت رونق و شکوفایی اقتصادی سه کشور لبنان، سوریه و اردن کمک شایانی بکند.
اهمیت نظامی
نزدیکی به دمشق پایتخت سوریه، از دیگر دلایل اهمیت فوقالعاده این استان به شمار میرود آزادسازی درعا به مثابه ضربهای مهلک به گروههای مسلح و تروریستی و حامیان آنها محسوب میشود، زیرا درعا در کل، پایگاه مهم آنها برای تهدید پایتخت سوریه بوده است. طی هفت سال گذشته حامیان تروریستها از طریق درعا و جنوب سوریه گذرگاه امنی را برای ورود تروریستها و مزدوران خود به سوریه فراهم کرده بودند و از این منطقه حمایتهای مالی و تسلیحاتی خود را به تروریستها میرساندند. گروههای تروریستی نیز در درعا سازماندهی میشدند و بسیاری از مناطق جنوب سوریه و از جمله دمشق و شهرها و شهرکهای اطراف آن را تهدید میکردند. شکست هیمنه تروریستها در درعا و بازگشت ثبات و امنیت به این منطقه به بازگشت امنیت به دمشق و حومه آن کمک شایانی خواهد کرد و از این به بعد نهاد یا سازمانی تروریستی در نزدیکی دمشق که بتواند امنیت پایتخت را به صورت جدی تهدید کند، وجود نخواهد داشت.
درعا و بلندیهای جولان
شاید مهمترین دلیل اهمیت درعا را در نسبت آن با بلندیهای جولان و امنیت رژیم صهیونیستی بتوان جستوجو کرد. در همین راستا مهمترین هدف واشنگتن نیز از مخالفت با کنترل استان درعا از سوی دولت سوریه را میتوان در ارتباط با حمایت از امنیت رژیم صهیونیستی ارزیابی کرد. این استان به دلیل نزدیکی به فلسطین اشغالی از یک سو و بلندیهای جولان از سوی دیگر و همچنین حضور تاسیسات نظامی دولت سوریه در این منطقه دارای اهمیت راهبردی برای رژیم صهیونیستی است. درعا کمربند امنیتى جنوب سوریه براى ارتش این کشور به شمار میرود و مهمترین پایگاههاى پدافند هوایى سوریه در دو استان درعا و قنیطره مستقر هستند. رژیم صهیونیستی درعا، جولان و قنیطره، را بهعنوان مثلث امنیتى براى محافظت از مرزهاى شرقى خود مىداند و اطمینان دارد که با بازپسگیرى درعا، باید منتظر عملیات ارتش سوریه در قنیطره هم باشد. در هفت سال گذشته رژیم اسرائیل تلاش زیادی کرده بود تا با منسجم کردن گروههای تروریستی در استانهای جنوبی به نوعی یک حائل میان خود با ارتش سوریه ایجاد کند. بدین معنی که با حمایت از گروههای تروریستی در مرزهای سوریه با اردن و بلندیهای جولان اشغالی، مخاطرات امنیتی خود را کاهش دهد براساس سناریویی که آمریکا و رژیم اسرائیل تدارک دیده بودند؛ قرار بود که این رژیم درعا را به منطقه اشغالی «حوض الیرموک» ملحق کند و از این طریق، پرونده جولان اشغالی را برای همیشه ببندد.برخی سیاستمداران آمریکایی بهطور علنی از این موضوع حمایت کردهاند. چندی پیش «ران دسانتیس»، عضو جمهوریخواه کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، قطعنامهای را ارائه کرد که در صورت تصویب،اشغال بلندیهای جولان را از سوی آمریکا به رسمیت میشناسد. دربخشی از قطعنامه آمده است؛ «این نظر کنگره است که بلندیهای جولان بخش ضروری کشور اسرائیل است و برای قابلیت اسرائیل در دفاع از مرزهایش و حفظ موجودیتش حیاتی است... ترس اصلي صهيونيستها بعد از حمله موشکي اخیر محور مقاومت به جولان چند برابر شده و براي در اماندن از چنين حملاتي شرط عقب نشيني 60 کيلومتري گروه هاي مقاومت را از جنوب سوريه مطرح کردهاند که تاکنون از سوی دولت سوریه با مخالفت جدی رو به رو شده است.اهمیت درعا به دلیل نزدیکی و اتصال آن به جولاناشغالی باعث شده که رژیم صهیونیستی بعد از تصرف درعا توسط ارتش سوریه، تهدید کند که برای دفاع از امنیت جولان اشغالی به حمله زمینی به قنیطره و تصرف چند کیلومتر از این منطقه اقدام خواهد کرد. تهدیدی که تا کنون عملیاتی نشده اما بعید نیست که در آینده عملی شود. از سوی دیگر، به گفته کارشناسان رژیم صهیونیستی و آمریکا به دنبال تصرف درعا از سوی نیروهای مقاومت و از بین رفتن کمربند امنیتی این رژیم در اطراف بلندیهای جولان، قصد دارند سناريويي شبيه لبنان براي سوريه پیاده کنند، بدين منظور که آمريکا ورژیم صهیونیستی به دنبال تحميل قراردادي سياسي با تاکيد بر خروج ایران به عنوان همپیمان سوریه از اين کشور در قالب نيروهاي خارجي هستند. حملات هوایی صهیونیستها به مناطق مختلف سوریه نیز در واقع به منظور ایجاد فشار روانی به دولت سوریه صورت میگیرد یک علت مهم حملات هوايي رژیم صهیونیستی به سوريه، حضور ايران است؛ چنانچه اين حضور همچنان ادامه داشته باشد، دمشق هم بايد منتظر چالش هاي جديد باشد. طی روزهای اخیر مقامات صهیونیستی بارها گفتهاند اگر ایرانیها از سوریه خارج شوند، تلآویو با دولت بشار اسد مشکلی ندارد. در این میان، رژیم صهیونیستی به مجاب کردن روسیه به عنوان همپیمان ایران و سوریه از یک سو و اعمال فشار یا تطمیع «ولادیمیر پوتین» از سوی «دونالد ترامپ» برای خروج نیروهای محور مقاومت امید زیادی دارد. اما به گفته کارشناسان دولت روسیه در حد و اندازهای نیست که ایران را به اجرای سیاستهای خود کند، و کشورمان را مطابق میل و منافع نامشروع صهیونیستها تحت فشار قرار دهد. از سوی دیگر، دولت دمشق نیز به خوبی میداند که اگر نیروهای محور مقاومت شامل ایران و حزبالله از سوریه خارج شوند صرف حمایت سیاسی یا پشتیبانی هوایی قادر نخواهد بود شرایط امنیتی در زمین را به نفع دولت سوریه حفظ کند و یا آن را تغییر دهد.
نتیجه گیری
در سال 2011 پروژه غرق کردن سوریه در بحران با هدف نابودی زیرساختهای این کشور و ساقط کردن دولت بشار اسد، از استان درعا در جنوب سوریه شروع شده بود. این بحران به تدریج به سایر مناطق سوریه تسری پیدا کرده و در نهایت تروریستها با دریافت کمک از محور غربی- عربی- عبری توانستند بخش زیادی از خاک سوریه را اشغال کنند. اما ارتش سوریه با کمک نیروهای مقاومت به سرعت نیروهای خود را منسجم کرده و عملیات بازپسگیری مناطق اشغال شده را آغاز کرد. با آزادسازی و پاکسازی غوطه شرقی به ویژه شهر دوما از وجود تروریستها در 25 فروردین97 و همچنین آزادسازی اردوگاه یرموک و منطقه حجرالاسود در 31 اردیبهشت سال جاری و پیش از آن آزادسازی استانهای الرقه و دیر الزور و شرق حلب از دست داعش و دیگر گروههای تروریستی، ارتش سوریه به دنبال آن بود تا استان درعا و جنوب این کشور را از تروریستها پاکسازی کند. تصرف درعا پس از هفت سال و اهتزاز پرچم سوریه در این منطقه چنانکه گفته شد به دلایل گوناگون حائز اهمیت استراتژیک و راهبردی است چرا که پایگاه سنتی تروریستها فرو ریخته و همزمان این ایده که با ابزار نظامی میتوان توسط تروریستها دولت بشار اسد را ساقط کرد نیز فعلا به زیر میز منتقل شده است. اما این پایان ماجرای سوریه نیست هنوز تروریستها در بخشهای زیادی به صورت پراکنده حضور دارند. بر اساس گزارشها، آمریکا حدود نزدیک به 20 پایگاه نظامی در مناطق شمالی و شرقی این کشور تاسیس کرده است و هنوز گروههای شبه نظامی کرد بخشهای وسیعی از شمال سوریه را تحت کنترل خود دارند و حاضر نیستند آن را به دولت سوریه تسلیم کنند. ترکیه نیز به بهانه حفظ امنیت خود وارد بخشهایی از مناطق مرزی در داخل سوریه شده است. و معلوم نیست چه زمانی میخواهد از این مناطق خارج شود. همزمان، صهیونیستها در سودای اشغال قنیطره برای تامین امنیت بلندیهای جولان هستند. لذا ارتش سوریه باید تا سیطره کامل بر تمام مناطق این کشور و پایان دادن به فتنه تجزیه کشور، نبرد نظامی و سیاسی با تروریستها و حامیان آنها را ادامه دهد.