به بیتقوا اعتماد نکنید!(حکایت خوبان)
اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع) مقداری پول نقد داشت، اطلاع پیدا کرد که مردی قریشی از اهل مدینه عازم سفر به کشور یمن است، خواست مقداری پول به او بدهد تا اجناس تجارتی یا سوغاتی برایش خریداری کند.
با پدرش امام صادق(ع) مشورت کرد، حضرت فرمود: او شرابخوار است؟ گفت: مردم میگویند اما از کجا که حرف مردم درست باشد!
حضرت فرمود: صلاح نیست به او پول بدهی.
اما اسماعیل تمام پول را به آن مرد داد تا برایش از یمن جنس بخرد.
مرد قریشی به مسافرت رفت و تمام پول او را ازبین برد. موقع حج حضرت و اسماعیل هردو به حج رفتند، اسماعیل در طواف بود که حضرت متوجه شد که اسماعیل پیوسته از خدا مسئلت میکند درمقابل از دست دادن پولها، به او عوض دهد.
حضرت از وسط جمعیت خود را به اسماعیل رسانید و با دست پشت شانه او را به نرمی فشرد و گفت: فرزندم، بیجهت از خدا چیزی مخواه، تو بر خدا حقی نداری، نباید به وی اعتماد میکردی، خودکرده را تدبیر نیست.
اسماعیل گفت: مردم میگفتند او شراب میخورد من که ندیده بودم! امام فرمود: گفتار مومنین را به راستی تلقی کنید و بر شرابخوار اعتماد نکنید و از دادن اموال به نادانان طبق قرآن باید حذر کرد که سفیهی بالاتر از شرابخوار سراغ داری؟ (نساء - 5)
بعد فرمود: پیشنهاد شرابخوار در ازدواج و وساطت را نباید پذیرفت، درمورد امانت نباید او را امین دانست که اموال را حیف و میل کند و چنین کسی حقی بر خدا ندارد تا از خدا جبران ضررهای وارده را مطالبه کند.(1)
______________________
1- بحارالانوار، ج 4، ص 267