چشم امید دانشآموختگان به بازار نداشته کار!
عبور از سد کنکور و قبول شدن در دانشگاه معتبر و رشته مورد علاقه برای بسیاری از پشت کنکوریها به مثال یک رویا است که دست یافتنی میشود. اما مشکل اینجاست بعد از به حقیقت پیوستن این رویا، این بار کابوس ورود به بازار کار خودنمایی میکند و هزاران مشکل و دغدغه که گاهی حس پشیمانی از چندین سال تحصیل و تلاش برای رسیدن به جایگاه فعلی را به جویندگان کار منتقل میکند.
بسیاری از فارغالتحصیلان پس از ورود به بازار کار، حتی با شغل مرتبط با رشته تحصیلیشان به این نتیجه میرسند که بهترین سالهای عمرشان را برای فعالیتهای بیهوده هدر دادهاند! منشأ این احساس در واقع عدم توازن و هماهنگی بین فعالیتهای انجام شده در دانشگاه خصوصا دروس عملی است که گاهی هیچ سنخیتی با کارهایی که قرار است در زمان اشتغال به کار انجام شود ندارد.
اواخر هفته گذشته محمدرضا آهنچیان، مدیرکل دفتر برنامهریزی آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در رابطه با اینکه زمانبندی ارائه برنامههای مربوط به ارتقای سطح مهارتی دانشآموختگان به چه صورت است، گفته بود: از ۲۵ اردیبهشت ماه تا ۱۴ تیرماه به دانشگاههای سطح یک و دو مهلت داده شده بود تا برنامههای خود را پیرامون مهارتافزایی و اشتغالپذیری دانشآموختگان ارائه کنند. اما در جلسه گذشته این زمان تا ۳۱ تیرماه تمدید شد.
وی با بیان اینکه یک نیازسنجی مبتنی بر برنامههای گذشته دانشگاهها انجام دادهایم، اعلام کرده بود دانشجویان ما از جنبه تئوری مشکل جدی ندارند و در واقع به عبارتی مشکل کیفی آموزش نداریم، اما از جهت عملی در المپیادها هم معمولاً مدال نقره به دست میآوریم.
طبق اظهارات آهنچیان، دانشجویان پس از دوره فراغت از تحصیل برای ورود به بازار کار دچار چالش میشوند. به عنوان مثال اگر یک فارغالتحصیل مهندسی عمران در کارگاهی مشغول به کار شوند، مهارتهای تکمیلی را دریافت نکردهاند؛ بنابراین فنون مذاکره، مدیریت ارتباطات و زمان از مباحث بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
در واقع بسیاری از دانشجویان دغدغه اصلی خود پس از خروج از دانشگاه را نبود شغل مناسب برای خود میدانند و میگویند فضاهایی باید ایجاد شود تا دانشجویان پس از فراغت از تحصیل جذب بازار کار شوند و دانشگاه این امکان را ایجاد کند تا حداقل در شروع کار و برای کسب تجربه دانشجویان را در رشتههای تخصصی خود به کار گیرد.
گاهی این معضل تا حدی فراگیر میشود که فارغالتحصیلان خروج از کشور و ادامه تحصیل و ورود به بازارکار در کشورهای خارجی را جزء اصلی اهداف خود قرار داده و عطای زندگی در کنار خانواده را به لقایش میبخشند تا بلکه مرحم دردی برای آرزوهای بر باد رفته شان باشد.
همچنین با وجود آنکه مشکلات اقتصادی و نداشتن سرمایه کافی برای ایجاد کسب وکار از دیگر چالشهای این قشر تلقی میشود، دستگاههای مربوطه میتوانند بخشی از هزینهها را صرف ایجاد کارگاهها و یا کارخانههای تولیدی کنند تا از این طریق عدهای هم مشغول به کار شوند و نوعی به انتظار و حقگیری دانشجویان فارغ التحصیل توجه شده باشد! زیرا این دانشجویان از دستگاههای دولتی انتظار دارند تا توجه بیشتری به این قشر داشته باشد.
کورش پرند معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی سال گذشته در یک مصاحبه رادیویی اعلام کرد: در حال حاضر ما با پدیدهای به نام بیکاری مواجه شدهایم که نوع آن با دهههای گذشته متفاوت است.
وی با ارائه آماری از جمعیت تحصیلکرده کشور و بیکاران فارغالتحصیلان گفت: جمعیت در ایران به دو دسته فعال و غیرفعال تقسیم شده است، جمعیت فعال کشور چیزی در حدود ۲۳ میلیون نفر و جمعیت غیرفعال ما ۴۰ میلیون نفر است؛ اتفاقی که در جمعیت غیرفعال افتاده این است که ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر این جمعیت دارای تحصیلات عالیه هستند؛ که این جمعیت غیرفعال نقش خاصی در توسعه کشور ندارند؛ از این تعداد دانشآموخته حدود ۴ و نیم میلیون دانشجو هستند، با این حساب نزدیک به یک میلیون نفر کسانی هستند که دارای تحصیلات عالی هستند و رغبتی برای کار هم ندارند.
در نهایت باز هم به این حقیقت میرسیم که در حالی که تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی هرسال رو به افزایش است، که بازار کار برای پذیرش این دانشجویان فراهم نیست و این مسئله چشم امیدی به همکاری و همت مسئولین برای بهبود این وضعیت دوخته است.
انتظار قشر فارغالتحصیل دانشگاهی از شرکتها و صاحبان مشاغل آن است که به آنها اعتماد و اطمینان داشته باشند و شرایط مسئولیتپذیری را برای آنها فراهم کنند.
پرواضح است که استوار ماندن یک کشور به مسئولیتپذیری و اشتغال جوانان وابسته است چراکه درپی آن فرصت آشنایی با بسیاری از موضوعات مرتبط با کشورشان آشنایی پیدا خواهند کرد.
بسیاری از فارغالتحصیلان پس از ورود به بازار کار، حتی با شغل مرتبط با رشته تحصیلیشان به این نتیجه میرسند که بهترین سالهای عمرشان را برای فعالیتهای بیهوده هدر دادهاند! منشأ این احساس در واقع عدم توازن و هماهنگی بین فعالیتهای انجام شده در دانشگاه خصوصا دروس عملی است که گاهی هیچ سنخیتی با کارهایی که قرار است در زمان اشتغال به کار انجام شود ندارد.
اواخر هفته گذشته محمدرضا آهنچیان، مدیرکل دفتر برنامهریزی آموزش عالی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در رابطه با اینکه زمانبندی ارائه برنامههای مربوط به ارتقای سطح مهارتی دانشآموختگان به چه صورت است، گفته بود: از ۲۵ اردیبهشت ماه تا ۱۴ تیرماه به دانشگاههای سطح یک و دو مهلت داده شده بود تا برنامههای خود را پیرامون مهارتافزایی و اشتغالپذیری دانشآموختگان ارائه کنند. اما در جلسه گذشته این زمان تا ۳۱ تیرماه تمدید شد.
وی با بیان اینکه یک نیازسنجی مبتنی بر برنامههای گذشته دانشگاهها انجام دادهایم، اعلام کرده بود دانشجویان ما از جنبه تئوری مشکل جدی ندارند و در واقع به عبارتی مشکل کیفی آموزش نداریم، اما از جهت عملی در المپیادها هم معمولاً مدال نقره به دست میآوریم.
طبق اظهارات آهنچیان، دانشجویان پس از دوره فراغت از تحصیل برای ورود به بازار کار دچار چالش میشوند. به عنوان مثال اگر یک فارغالتحصیل مهندسی عمران در کارگاهی مشغول به کار شوند، مهارتهای تکمیلی را دریافت نکردهاند؛ بنابراین فنون مذاکره، مدیریت ارتباطات و زمان از مباحث بسیار مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
در واقع بسیاری از دانشجویان دغدغه اصلی خود پس از خروج از دانشگاه را نبود شغل مناسب برای خود میدانند و میگویند فضاهایی باید ایجاد شود تا دانشجویان پس از فراغت از تحصیل جذب بازار کار شوند و دانشگاه این امکان را ایجاد کند تا حداقل در شروع کار و برای کسب تجربه دانشجویان را در رشتههای تخصصی خود به کار گیرد.
گاهی این معضل تا حدی فراگیر میشود که فارغالتحصیلان خروج از کشور و ادامه تحصیل و ورود به بازارکار در کشورهای خارجی را جزء اصلی اهداف خود قرار داده و عطای زندگی در کنار خانواده را به لقایش میبخشند تا بلکه مرحم دردی برای آرزوهای بر باد رفته شان باشد.
همچنین با وجود آنکه مشکلات اقتصادی و نداشتن سرمایه کافی برای ایجاد کسب وکار از دیگر چالشهای این قشر تلقی میشود، دستگاههای مربوطه میتوانند بخشی از هزینهها را صرف ایجاد کارگاهها و یا کارخانههای تولیدی کنند تا از این طریق عدهای هم مشغول به کار شوند و نوعی به انتظار و حقگیری دانشجویان فارغ التحصیل توجه شده باشد! زیرا این دانشجویان از دستگاههای دولتی انتظار دارند تا توجه بیشتری به این قشر داشته باشد.
کورش پرند معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی سال گذشته در یک مصاحبه رادیویی اعلام کرد: در حال حاضر ما با پدیدهای به نام بیکاری مواجه شدهایم که نوع آن با دهههای گذشته متفاوت است.
وی با ارائه آماری از جمعیت تحصیلکرده کشور و بیکاران فارغالتحصیلان گفت: جمعیت در ایران به دو دسته فعال و غیرفعال تقسیم شده است، جمعیت فعال کشور چیزی در حدود ۲۳ میلیون نفر و جمعیت غیرفعال ما ۴۰ میلیون نفر است؛ اتفاقی که در جمعیت غیرفعال افتاده این است که ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر این جمعیت دارای تحصیلات عالیه هستند؛ که این جمعیت غیرفعال نقش خاصی در توسعه کشور ندارند؛ از این تعداد دانشآموخته حدود ۴ و نیم میلیون دانشجو هستند، با این حساب نزدیک به یک میلیون نفر کسانی هستند که دارای تحصیلات عالی هستند و رغبتی برای کار هم ندارند.
در نهایت باز هم به این حقیقت میرسیم که در حالی که تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی هرسال رو به افزایش است، که بازار کار برای پذیرش این دانشجویان فراهم نیست و این مسئله چشم امیدی به همکاری و همت مسئولین برای بهبود این وضعیت دوخته است.
انتظار قشر فارغالتحصیل دانشگاهی از شرکتها و صاحبان مشاغل آن است که به آنها اعتماد و اطمینان داشته باشند و شرایط مسئولیتپذیری را برای آنها فراهم کنند.
پرواضح است که استوار ماندن یک کشور به مسئولیتپذیری و اشتغال جوانان وابسته است چراکه درپی آن فرصت آشنایی با بسیاری از موضوعات مرتبط با کشورشان آشنایی پیدا خواهند کرد.