روششناسی دشمن داخلی از نگاه قرآن
قرآن بر مسئله دشمن شناسی تاکید ویژهای دارد، زیرا بیشناخت دشمن نمیتوان راههای مقابله با او را شناخت و اندیشه و روش و رویه عمل او را دانست.
از نظر قرآن از آنجایی که دعوت اسلام و پیامبران، دعوت فکری و در حوزه بینشها و اندیشه هاست، دشمن نیز توجه خاصی به این حوزه دارد و بیش از آنکه به جنگ فیزیکی و سخت توجه کند، به جنگ نرم توجه دارد. از این رو پیامبران و پیروان ایشان هر چند که بارها و بارها تهدید به ترور و قتل میشوند و حتی به قتل میرسند، ولی پیش از هر حرکت فیزیکی و جنگی و قتلی، دشمن به جنگ نرم اقدام کرده است و عناوینی چون دیوانه و مجنون و شاعر و ساحر و مانند آن که به پیامبران نسبت میدادند، تنها در این حوزه تحلیل و تبیین میشود.
هر چند که دشمن اصلی و ظاهری اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) کافران بودند، ولی در زمانی که قدرت و توان پیامبران(ع) افزایش مییافت و بر جامعه تسلط مییافتند و گفتمان آنان گفتمان غالب جامعه در میآمد یا حکومت و دولتی را ایجاد میکردند، دشمنان در شکل دیگری ظهور و بروز میکردند که در تعبیر قرآن از آنان به منافقان یاد شده است. از نظر قرآن، منافقان دشمنانی هوشیارتر و بیدارتر و زیرکتر هستند؛ زیرا زیر پوست جامعه و به عنوان شهروندان و عضوی از امت اسلام عمل و حرکت میکردند. این گونه است که آنان را خطرناکتر ارزیابی کرده و به آنان پستترین مکان دوزخ را وعید داده است.این دشمن بیشتر در حوزه جنگ نرم عمل میکند و از این رو قرآن که روان شناسی و روش شناسی آنان را لازم وضروری دانسته و به تحلیل روشهای آنان پرداخته است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا بخشی از تحلیل و تبیین روان شناختی و روش شناختی منافقان در جنگ نرم بر اساس آموزههای قرآنی را بیان کند.
***
اهمیت دشمنشناسی
از نظر قرآن، دشمن شناسی از مهمترین وظایف هر مومنی است؛ زیرا انسان برای رسیدن به هدف آفرینش یعنی ربانی شدن و دستیابی به خلافت الهی، گرفتار سنت ابتلاء و امتحان است که در این میان دشمن سوگند خوردهای به نام ابلیس و شیاطین همراه او هستند که عاملی از عوامل ابتلایی و آزمونی خداوند میباشند.
خداوند همان اندازه که به مسئله توانمندیهای انسان و ظرفیت او اشاره میکند تا انسان ظرفیت خود را بشناسد، همان اندازه به دشمن شناسی توجه داشته است؛ زیرا اگر انسان، دشمن توانای خود را نشناسد نمیتواند در مسیر هدف و فلسفه آفرینش بدرستی گام بردارد و به موفقیت برسد ، بویژه که دشمن سوگند خورده انسان، ابلیس و شیاطین جنی هستند که دیده نمیشوند و اهل وسوسه میباشند و به همراه شیاطین انسی خود میتوانند ضربات مهلکی به انسان وارد سازند.
از ابزارهای اصلی ابلیس، اولیای شیاطین میباشند که کافران و منافقان انسانی از جمله آنان میباشند. از این رو قرآن افزون بر معرفی کامل ابلیس و خصوصیات و روشهای او، به معرفی کامل دشمنان دیگر وابسته به او پرداخته است.
خداوند در آیات بسیاری به معرفی کافران و منافقان پرداخته که از جمله میتوان به آیات سوره بقره و توبه و سوره منافقون و مانند آناشاره کرد. توجه ویژه قرآن به منافقان از آن روست که اینان بیشتر در حوزه جنگ نرم و تسلط بر اذهان و قلوب توجه دارند و با مشابه و متشابهسازی از حقیقت و یا تمسخر اهل حق بر آن هستند تا مومنان را از حق و گرایش و استقامت بر مدار آن باز دارند.
منافقان دشمنان داخلی هستند که به عنوان شهروندان امت اسلام در همه جا حضور دارند و از اسرار خانه با خبر میباشند و راههای تسلط را میشناسند و ضعف و سستیهای مومنان را میدانند. خطر منافقان از آنجا بیشتر است که همراه و همگام مومنان حرکت میکنند و شناخت آنها بسیار سخت و دشوار است. آنان چشم و گوش دشمنان هستند و اسرار را منتقل میکنند و در جبهه داخلی اختلاف و تفرقه میافکنند و روحیه مردم را تضعیف و روان ایشان را تخریب میکنند.
از نظر قرآن لازم است که مومنان این دشمن داخلی و خانگی را به خوبی بشناسند و با استفاده از ابزار نشانه شناسی هر گونه تحرکی را از آنها سلب کرده و اجازه ندهند تا آسیبهای سخت و خطرناکی به جامعه و امت اسلام وارد سازند.
در جنگ نرم، نشانهشناسی مسئله مهم و اساسی است؛ زیرا دشمن حرکتهای خزندهای را در شکل فتنهها سامان میدهد که شناخت حق از باطل در آن دشوار است. بنابراین، با نشانه شناسی میتوان دشمن داخلی را شناخت و حرکات خزنده آنان را زیر نظر داشت و واکنش مناسبی علیه آن نشان داد.
اگر به آیات قرآن درباره منافقان توجه شود، به خوبی دریافت میشود که تحلیل قرآن بیشتر بر نشانه شناسی است (محمد، آیه ۳۰) تا از این طریق تحلیل روان شناختی و روش شناختی از دشمن داخلی یعنی منافقان ارائه دهد و آنان را به امت بشناسد و ملاکهای شناسایی خودی از غیر خودی را در جامعه اسلامی تبیین کند.
نشانه شناسی دشمن در جنگ نرم
خداوند در آیات توبه به تحلیل منافقان، این دشمنان داخلی در دو حوزه روان شناختی و روش شناختی پرداخته است تا به مومنان این امکان را بدهد تا خودی را از غیر خودی باز شناسند و اجازه ندهند تا دشمن با عنوان خودی اهداف خود را پی گیرد و به آن برسد.
از نظر قرآن، منافقان از نظر روان شناختی مردمان بیمار روحی و روانی هستند و دلهایشان بیمار است.(انفال، آیه ۴۹) همین بیماری روانی است که قدرت تشخیص حق از باطل را از آنها میگیرد. از آنجا که از نظر منافقان، حقیقت تنها در چارچوب محسوسات و معیارهای عقل مادی دیده و شناخته میشود، مومنان انسانهای فریفتهای هستند؛ زیرا اینان هرگاه در میدان جنگ و جهاد وارد میشوند، به جای عقل حسابگر، عاشقانه و دیوانه وار به صفوف دشمن میزنند و گمان میکنند که بیست نفر بر دویست نفر یا دست کم صد نفر بر دویست نفر و هزار بر دوهزار نفر از دشمنان غالب خواهند بود(انفال، آیات ۶۵ و ۶۶) و بیهیچ تجهیزات پیشرفته جنگی میتوانند دشمن دارای سلاحهای مدرن و کامل را شکست دهند.
از نظر منافقان، مومنان انسانهای دیوانه و بیعقل میباشند، در حالی که آنچه مومنان را به حرکت و جهاد علیه دشمنان مسلح میکشاند و آنان عاشقانه به جنگ میپردازند و بر چند برابر دشمن از نظر نفرات و تجهیزات غلبه میکنند، توکل ایشان به خداوند است، در حالی که منافقان هرگز در تحلیلهای خود، به این عنصر اصلی یعنی توکل مومنان بر خداوند توجهی ندارند و آن را جزو معادله محسوب نمیکنند.(انفال، آیه ۴۹)
از خصوصیات روان شناختی منافقان میتوان به دنیادوستی آنان اشاره کرد. اصولا آنان به این دلیل به عنوان شهروندان امت اسلام در آمدند و از کفر علنی به کفر مخفی رو آوردند، تا بتوانند از مواهب جامعه اسلامی بدون هیچ هزینهای بهره برند. از آنجا که شامه اینان نسبت به مسائل دنیوی تیز و تند است، وقتی محاسبه میکنند و میبییند که موفقیت با مومنان است، با آنان همراه میشوند تا از حضور در جبهه برای دستیابی به امکانات مادی دنیوی سود برند. از این رو، اگر دریابند که مومنان در هر جنگی موفقیتی کسب خواهند کرد، در آن حضور خواهند یافت.
آنان دسترسی آسان و راحت به ثروت و قدرت را دوست دارند و هرگز حاضر نیستند تا برای دستیابی به ثروت و آسایش و آرامش هزینهای بپردازند.(توبه، آیه ۴۲)
برای شناخت خودی از غیرخودی میبایست از منافقان خواست تا در جبهات و مشکلاتی که جامعه با آن رو بهرو میشود، با امت همراه شوند؛ زیرا با این آزمون میتوان خودی را از غیرخودی و منافق را از مومن شناخت. بنابراین، اگر اجازه خواستند و بهانه و عذر تراشی کردند، نمیبایست پذیرفته شود؛ زیرا راه شناخت خودی از غیر خودی همین آزمونهای سخت است که جامعه با آن روبهرو میشود و میتوان مومنان مجاهد با مال و جان را از منافقگریزان از خودگذشتگی را شناخت.(توبه، آیات ۴۳ و ۴۴)
از دیگر ویژگیهای روانشناختی منافقان این است که انسانهای شک آلود و مرددی هستند. این تردید در آنان چنان موج میزند که نمیتوانند تصمیم قاطعی بگیرند. از این رو، همواره سرگردان هستند و به سادگی میتوان این تردید و دودلی را در آنان مشاهده کرد. (توبه، آیه ۴۵)
البته خداوند نمیخواهد که منافقان در جبهات و مراکز حساس نظامی و امنیتی حضور یابند؛ زیرا اگر حضورشان موجب میشود تا حقیقت آنان آشکار شود و خودی از غیر خودی شناخته شود، ولی خطر حضور آنان در این مراکز بیش از سودی است که از این حضور نصیب مومنان و امت اسلام میشود؛ چرا که حتی اگر تجهیزات و نفرات آنان خوب و مفید دارای تخصص باشد، ولی حضور آنان عامل فتنه و جاسوسی است.به این معنا که آنان با حضور در میان مومنان در مراکز حساس نظامی و امنیتی، در اندیشه فتنهگری هستند و با آمیختن حق و باطل اجازه نمیدهند تا مسائل شفاف و روشن باشد و مومنان تصمیم درستی اتخاذ کنند. ضمن اینکه حضور آنان در این مراکز امکان جاسوسی به آنان را فراهم میکند و موجب میشود تا به عنوان چشم و گوش دشمن عمل کنند و اخبار حساس را به دشمنان برسانند.(توبه، آیات ۴۶ و ۴۷)البته فتنهگری آنان تنها به مقطع جنگ و و حضور در جبهات و مراکز حساس نظامی و امینتی منحصر نمیشود، بلکه آنان در دوره صلح و آرامش جامعه اسلامی نیز دست از فتنهگری بر نمیدارند و تا زمانی که رسوا نشدهاند و حقیقت آشکار نشده است به کار خود ادامه میدهند تا جامعه رنگ آرامش و آسایش را به خود نبیند. از این رو وقتی فتنهها بر ملا میشود و حقیقت آشکار میگردد و جامعه به آرامش و آسایش میرسد آنان به شدت این امر را ناپسند و ناخوش دارند و در این اندیشه هستند که دوباره فتنهگری کنند و آتشی را بیفروزند و جامعه را به آشوب بکشند.(توبه، آیه ۴۸)
جالب این است که خود آنها اهل فتنه و فتنهگری هستند ولی مدعی آن هستند که شرایط را نباید به گونهای در آورد که آتش در جامعه زبانه کشد و فتنههای خشم چون آتشفشان از میان تودههای مردم حکومتو ملت را بسوزاند. حتی به رهبر جامعه پیشنهاد میدهند و راهکار ارائه میکنند که به ما اجازه بده تا جامعه را مدیریت کنیم و شرایط را به گونهای در نیاور که فتنهای پیش بیاید. در حقیقت مدعی این معنا هستند که آنها مدیر بحرانهای اجتماعی جامعه هستند و قدرت مدیریتشان از رهبری هم بیشتر است و بدتر اینکه مدعی این معنا میباشند که رفتار رهبری فتنه انگیز است.
در حالیکه خود اینان سر فتنه هستند و خود در فتنهای که میسازند میافتند و در آن دست و پا میزنند و ساقط میشوند؛ چرا که دوزخ فتنه محیط به آنها است و آنان را به درون خود
میخواند. (توبه، آیه ۴۹)
ناخرسندی از موفقیتهای جامعه
از دیگر خصوصیات روانشناختی منافقان این است که وقتی ملت و حکومت به پیروزی میرسد و در جنگ روانی و جنگ نرم و سخت پیروز میشود و موفقیتهایی در عمل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نظامی کسب میکند، اینان ناراحت میشوند و این ناراحتی خود را در رسانههایشان بروز میدهند.
در مقابل، هر گاه حکومتو ملت گرفتار مصیبت و مشکلاتی سخت میشود که به حکم الهی وسنت خداوندی از باب ابتلا و آزمون و یا تنبیه و بیداری امت است، اینان از گرفتاری ملت و دولت خوشحال میشوند و به شادمانی میپردازند.(توبه، آیه ۵۰)
خداوند به مومنان هشدار میدهد که مواظب جنگ نرم این دشمنان به ظاهر دوست و خودی در جامعه اسلامی باشند؛ زیرا اینان هرگز از آرامش و آسایش مردم شاد نمیشوند و نمیدانند که خداوند مدیریت و ربوبیت همه چیز جهان از جمله تحقق مصیبت و رهایی از آن را به عهدهدارد.
این در حالی است که مومنان بر این باورند که چه شکست بخورند و چه پیروز شوند باز آنان پیروز هستند؛ زیرا پیروزی یک امر نیک دنیوی و شهادت یک امر نیک اخروی برای آنان است. اگر موفقیتی کسب شد، از آن در دنیا و برای آخرت خود بهره میگیرند و اگر شکست بخورند و گرفتار مصیبتی شوند از آن درس میگیرند و از پاداش مجاهدت در راه خدا بهره میبرند. از این رو خداوند پیروزی و شهادت را (احدی الحسنین) یکی از دو امر نیک برای مومنان میشمارد و مومنان نیز از آن شادان هستند.(توبه، آیات ۵۱ و ۵۲)
از دیگر خصوصیات منافقان این است که اهل انفاق و احسان به دیگران نیستند و اگر انفاقی میکنند از روی کراهت و ناخشنودی است تا خود را در جامعه خوب و نیکوکار نشان دهند. آنها اهل نماز نیز نیستند و اگر نماز میگزارند همراه با سستی و بیحالی است.(توبه، آیات ۵۳ و ۵۴)
منافقان ممکن است از نظر مالی و فرزند از وضعیت بهتری برخوردار باشند؛ زیرا خداوند آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب میکند و آنها را آنچنان سرگرم دنیا میکند که جانشان برآید. اینان همه زندگی خودشان را میدوند و جان میکنند تا به مال بیشتر دست یابند و فرزندان خویش را در رفاه نگه دارند. این مال و فرزند جانشان را میگیرد و سودی از این زندگی نمیبرند. (توبه، آیه ۵۵)
اینان خود را شهروند اسلام و امت اسلام دانسته و به ظاهر دل نگران مردم و امت اسلام و دولت اسلامی هستند و سوگند میخورند که همه این کارها را برای مردم میکنند و خود را از پاپ نیز کاتولیکتر نشان میدهند؛ در حالی که اینان همچون ابلیس سوگند دروغ میخورند تا چنانکه او با این سوگند دروغ آدم (ع) را از بهشت بیرون کرد، اینان نیز مردم را به دوزخ اندازند و گرفتار دشمنان کافر نمایند. (توبه، آیه ۵۶)
منافقان به ظاهر مردمان یک دست و متحدی هستند، در حالی که اگر خوب به اینان توجه شود دریافت میشود که مردمان متفرق هستند و آنچه آنها را گرد هم آورده است هدف ضربه زدن به امت اسلام به نام خودی است.(همان)
اینان مردمان ترسو و پریشان خاطر هستند(همان) از این رو که با هر فریادی در اندیشه پناهگاه یا نهانگاه هستند و یا به دنبال راهگریزی میگردند که بگریزند. آنان چنان ترسو و هرسان هستند که هر بانگی اگر علیه خود بشنوند دنبال سوراخ موش وگریز میگردند و به پشت سر خودشان هم نگاهی نمیکنند.(توبه، آیه ۵۷)
از خصوصیات این دشمنان داخلی این است که به هر کار رهبر جامعه خرده و ایراد میگیرند و او را متهم به سوءاستفاده از قدرت و ثروت میکنند و اگر از بیتالمال چیز درخوری نصیب و بهره آنان نشود به شدت خشم میگیرند و همه را خائن میشمارند و رهبری را به این امر متهم میسازند. (توبه، آیه ۵۸)
در حالی که میبایست درآمد ملی و انفال خرج تودههای نیازمند و آسیب پذیر جامعه شود، خواهان انباشت ثروت برای خود هستند و هر گونه اهتمام دولت به ملت نیازمند را بر نمیتابند.(همان و آیات ۵۹ و ۶۰)
از دیگر خصوصیات آنان اذیت و آزار نسبت به رهبر جامعه و مسئولان صادق و امین میباشد. جالب اینکه اگر رهبری گوش شنوایی نسبت به سخنان آنان داشته باشد و در برخی از مواضع کوتاه بیاید تا آنان را با رافت اسلامی همراه امت کند، رهبری را به سادهلوحی متهم میسازند.(توبه، آیه ۶۱) در حالی اگر سختگیری کند بر او خشم میگیرند و او را به دیکتاتوری و عدم اهتمام و توجه به ملت و خیانت در امانت ولایت و رهبری میکنند.(توبه، آیه ۵۸)از دیگر خصوصیات آنان این است که هر لحظه ترس دارند که اسناد سری و مخفی درباره آنان افشا شود و اینان در جامعه رسوا شوند. از این رو همواره از شنیدن هر آیه و خبری میهراسند که شاید آنان را رسوا سازد و کارهای پنهان و اندیشههای باطنی و قلبیشان را آشکار نماید.(توبه، آیه ۶۴) اگر توطئهها و رفتارهای خیانتآمیز آنان رو شود و اسرارشان بر ملا گردد، میگویند مسئلهای نبود تنها داشتیم بازی میکردیم و میخواستیم بدانیم تا چه اندازه هوشیار و بیدار هستید و ارتباط ما با دشمن برای این بود که کمی با آنان بازی کنیم. به هر حال دنیا و سیاست، دنیای شطرنج است و در صفحه شطرنج سیاسی با شما و دشمن داشتیم بازی میکردیم. اینان با این کار خودشان گمان میکنند که خدا و پیامبرش را دست انداختهاند و آنان را به تمسخر گرفتهاند.(توبه، آیه ۶۵)یکی از خصوصیات آنان این است که مردمان هنجار شکن هستند و ارزشها را به بازی میگیرند و گرایش به ضد ارزشها و نابهنجاریها داشته بلکه حتی دیگران را به منکر و زشت فرمان می دهند و از کارهای نیک و خوب باز میدارند.(توبه، آیه ۶۷) اصولا منافقان مردمانی فاسق هستند که به زشتیها گرایش علنی دارند و به نابهنجاریهای اجتماعی و منکرات دامن میزنند و ارزشها را به تمسخر میگیرند.(همان)آنچه بیان شد تنها گوشهای از روان شناسی و روش شناختی منافقان در جنگ نرم است که دانستن آن میتواند ما را در شناخت آنها و مقابله با آنان یاری رساند.