مروری بر خاطرات زلزله سال 69 در شمال کشور
درسهایی که از اولین تجربه زلزله در سازههای شهری ایران گرفتیم
لیلا محمدیان
آخرین روز پایانی بهار 1369 بود. ساعت از نیمه بامداد گذشته بود که زلزلهای به مقیاس7/4 ریشتر استانهای گیلان و زنجان را لرزاند. در این زمینلرزه شهرهای رودبار و منجیل و لوشان و روستاهای همجوار آنها و زنجان در ناحیه طارم علیا تخریب شد. 28 سال از این حادثه تکاندهنده میگذرد. به همین مناسبت در ایام سالروز این زمین لرزه خاطرات عبدالرضا ارغایی؛ مسئول هماهنگی عملیات در ستاد مرکزی زلزله استانهای گیلان و زنجان را مرور میکنیم.
عبدالرضا ارغایی که در حال حاضر در کسوت یک بازنشسته با تجربه- به عنوان مشاور و مدرس مدیریت بحران و امور امدادی- با سازمان جمعیت هلال احمر همکاری دارد، با توجه به تجارب 32 ساله کلان عملیاتی امداد و نجات؛ از زلزله استانهای گیلان و زنجان به عنوان حادثهای در سطح ملی یاد میکند و میگوید: در شکل ساختاری جمعیت هلال احمر اگر حادثه ای رخ دهد تمام عوامل سازمان نیروهای عملیاتی در قالب امداد و نجات محسوب میشوند، باید گفت در حادثه زلزله شمال کشور تمام نیروهای سازمان در تهران و استانهای دیگر بسیج شدند و در تیمهای مختلف به منطقه بحرانزده اعزام شدند.
ارغایی درباره حال و هوای نیروهای امداد در آن روزها اظهارداشت: سال 1369 به تازگی از مسایل جنگ تحمیلی و بمباران شهری که توان مضاعفی را از نیروهای امدادی گرفته بود، فارغ شده بودیم و من به عنوان رئیس بخش تحقیقات به دنبال برنامهریزی امور نیروهای داوطلب از جنگ برگشته بودم و همچنین چند صباحی بود که مسایل مربوط به امور آزادگان و خانوادههایشان را پشت سر گذاشته بودیم که یکی از بزرگترین زلزلههای دنیا به روایت تاریخ اتفاق افتاد.
وی که اهل خرمشهر و ساکن تهران است و اولین تکانهای زمینلرزه را در تهران تجربه کرده بود، ادامه داد: جام جهانی 1990 بود. نیمه شب با تکانهای شدیدی متوجه زلزله شدیم. طبق اعلام مرکز ژئوفیزیک زلزله تهران 5 ریشتر محاسبه شد.تمام دلهره و کابوس ما از زلزله تهران بود. اولین کاری که انجام دادم از تلفن عمومی سر خیابان با کشیک 24 ساعته سازمان جمعیت هلال احمر تماس گرفتم. سازمان هنوز از محل قطعی زلزله اطلاعی در دست نداشت اما با حدس و گمانهایی اطلاعات اولیه بیشتر شمال کشور را نشانه رفته بود.
در آن روزها که از شبکه تلفنی وسیع و ارتباطات همراه و فعالیت شبکههای مجازی خبری نبود تا در کوتاهترین زمان خبر زلزله خاموش رودبار و منجیل منتشر شود، عبدالرضا ارغایی در بحرانهای کلان چون زلزله مسئول هماهنگی بیسیم و پیجینگ به دیگر مراکز هلال احمر در سطح استانهای دیگر بود. این مسئول امداد و نجات درباره ارتباط گیری در این حادثه میگوید: ساعت یک و نیم بود که با کشیک استانها به خصوص استانهای شمالی تماس گرفتم و ساعت چهار صبح بود که روی استانهای گیلان و زنجان متمرکز شدیم.
معمولا موسسه ژئوفیزیک و سازمان لرزهنگاری و به تبع آن وزارت کشور دو الی سه ساعت پس از حادثه محل زلزله را اعلام میکند. ارغایی در این باره میگوید: تا 4 صبح اطلاعاتی که به سازمان میدادند؛ کانون زلزله را شهر دیلمان اعلام میشد. در اولین اقدام سازمان جمعیت هلال احمر نیروهای امداد و نجات استان مازندران و شهرستانها را خبر کردیم و در نهایت متوجه شدیم در استان مازندران هم لرزشهایی احساس شده اما آسیب چندانی به وجود نیامده؛ پس تمام نگاهها متمرکز بر روی استانهای گیلان و زنجان شد. بلافاصله با معلوم شدن محل حادثه تمام مسئولین سازمان فراخوان شدند. آن زمان خود مرحوم دکتر وحید دستجردی؛ رئیس جمعیت هلال احمر و دکتر محمد پرهام رئیس وقت سازمان هم آمدند. همان شب تیمهایی از تهران، کرج و مازندران راهی منطقه زلزلهزده شدند. یادش به خیر همان شب مرحوم دفتری معاون امداد و نجات استان مازنداران، با گروهش به محل زلزله اعزام شدند.با توجه به اینکه شبکه موبایلی آن زمان وجود نداشت و تنها شبکه اطلاعرسانی فقط از طریق بیسیم بود؛ در نتیجه مطلع شدیم شبکه تلفنی شهرهای رودبار و منجیل و لوشان از شبکه تلفنی قطع شده است. تیمی که از رشت به این شهرها روانه شد با مشکل رانش و ریزش کوه مواجه شد. همچنین تیم تهران هم دچار مشکل بود. امکان عبور هیچ وسیله نقلیهای به این شهرها نبود. در واقع مشکل دو چندان شده بود .تیمهای نجات و امداد هلال احمر با در دست گرفتن تجهیزات و وسایل نجات پای پیاده رهسپار محل حادثه شدند.
اولین تجربه از زلزله در نقاط شهری
ارغایی با اشاره به اینکه زلزله استانهای گیلان و زنجان اولین تجربه زلزله در سازههای شهری در ایران بود، میافزاید: ما با یک زلزله شدید از نوع سازههای مدرن شهری مواجه بودیم چون تا کنون بیشترین تخریب و آسیب زلزله را در بافتهای روستایی دیده بودیم و از همه مهمتر ابزار مقابله با این حادثه در این وسعت وسیع را نداشتیم و باید با همان سبک و سیاق سنتی گذشته تمام توان خود را میگذاشتیم. با هر مشقت و سختی بود نیروها پیاده خود را به محل حادثه رساندند؛ تقریبا دم دمای صبح عمق فاجعه معلوم شد.
وی با اشاره به اطلاعات غلط اولیه محل زلزله، ادامه داد: تقریبا 6 ساعت طول کشید تا نیروهای جمعیت هلال احمر به محل حادثه برسند. در این مدت خود مردم بومی شهرها به دنبال عزیزانشان، هر چه در توان داشتند گذاشته بودند. جمعیت هلال احمر رودبار و خانواده آنها دچار آسیب شده بود. بیمارستان شهر آسیب زیادی خورده بود . همه جا با خاک یکسان و شیرازه شهر از هم گسسته بود ؛ تقریبا در یک کلام همه چیز کن فیکون شده بود.
این امدادگر باسابقه که در روز سوم حادثه به همراه سه نفر از نمایندگان و کارشناسان بینالمللی فدراسیون و جمعیتهای هلال احمر و صلیب سرخ در منطقه رودبار و منجیل حضور یافته بود، میگوید: از دور شنیده بودم چه بحران وسیعی در منطقه حاکم است اما روز سوم که بر فراز منطقه با هلیکوپتر به همراه تیم بینالمللی فدراسیون هلال احمر و صلیب سرخ به پرواز درآمدیم؛ تازه به عمق فاجعه پی بردم. منطقه تماما کوهستانی و کاملا صعبالعبور، سکونتگاهها تقریبا در ارتفاعات قرار داشت؛ دسترسی به مناطق زلزلهزده سخت بود. از همه دردناکتر زلزله و رانش زمین چند روستا را زیر خروارها خاک مدفون کرده بود. برای اولین بار منطقه وسیعی از چندین شهر به خصوص صدها روستا کاملا از بین رفته بود.
زلزلهای که نقطه عطف شد
ارغایی، زلزله استانهای گیلان و زنجان را از جهاتی نقطه عطف سازمان جمعیت هلال احمر ایران دانسته و میگوید: این زلزله با وسعت وسیع و حضور 65 کشور مختلف با تجهیزات مدرن امداد و نجات؛ باعث چرخش سازمان از یک تفکر سنتی در امر نجات به تفکر نوین و علمی شد. برای اولین بار دریچهای باز شد تا با تجهیزات کشورهای دیگر آشنا شویم . باید گفت اگرچه حضور 65 کشور دنیا بعد از 72 ساعت طلایی نجات موثر واقع نشد اما حضور این کشورها در امر خدمات چون سیستم تصفیه آب و تبدیل آب رودخانه به آب شرب و همچنین برپایی بیمارستان صحرایی و درمانگاههای کوچک در نقاط مختلف بحران و نیز کمکهای نقدی و غیر نقدی قابل توجه بود.
وی حضور 65 کشور جهان در امدادرسانی این زلزله را یکی از بزرگترین استمدادهای بزرگ تاریخ دانست و عنوان کرد: این کشورها در زمینه تجهیزات به سگهای تجسس زنده یاب و سیستمهای پیشرفته نجات چون ابزارهای پیشرفته ای که به راحتی موانع سازههای شهری نظیر تیرآهن و میلگرد را برش یا قطع میکردند، مجهز بودند. تازه در این نقطه بود که سازمان جمعیت هلال احمر ایران احساس کرد باید به سمت استفاده از ابزار و تجهیزات نوین و علمی برود. این تحول و تفکر علمی در سازمان باعث به وجود آمدن مراکز علمی چون تاسیس مرکز علمی کاربردی هلال احمر و تاسیس مدارس نجات و تقویت نیروهای امدادگر نجات و همچنین تربیت سگهای تجسس شد. در این سالها شاهد تحول بزرگی، هم در امر امداد و نجات و هم در بخش مدیریت کلان جمعیت هلال احمر بودهایم.
اوضاع آشفته مردم زلزلهزده
ارغایی درباره شرایط آن روزهای مردم زلزلهزده اظهار داشت: وضعیت نابهسامان مردم زلزلهزده و درد و رنجی که بازماندگان حادثه تحمل میکردند، قابل توصیف نیست. در روز سوم دیگر به دنبال انسان زندهای نبودیم مگر اینکه معجزهای رخ میداد. روز سوم جمعیت هلال احمر با فراخوان نیروهای امدادی استانها با عنوان استانهای معین به دنبال سامان دادن وضعیت و شرایط نابهسامان و آشفته آوارگان زلزله بود. بعد از این چند روز بحرانی که مردم زلزلهزده به آب و غذا و خواب خود توجه نمیکردند؛ باید مورد حمایت هلال احمر قرار میگرفتند. بعد از این زمان اگر به اوضاع اسکان و معیشتی مردم زلزلهزده توجه نمیشد، فاجعه ثانویه اتفاق میافتاد چون استرس و اضطراب جامعه زلزلهزده بالا میرفت. بنابراین بلافاصله با وزارت کشور هماهنگ شدیم و همه جمعیتهای هلال احمر را با همه تجهیزات چادر و غذا و... به منطقه فرا خواندیم.جمعیت هلال احمر استانهای غربی، متولی مناطق زلزلهزده قزوین و زنجان و بقیه تیمهای امداد و نجات هلال احمر به سمت گیلان بسیج شدند.
وی با اشاره به قاعده و ساختار کلی سیستم نظامی و امنیتی منطقه زلزلهزده تا ده روز اولیه بحران، ادامه داد: هر چیزی که شاکله یک جامعه را به هم بریزد، بحران گفته میشود. زلزلهای با این وسعت نیازمند سیستم مهار نظامی بیشتری بود که مردم و افراد غیر بومی به منطقه وارد نشوند تا نیروهای جمعیت هلال احمر در امر نجات و امداد مفید تر واقع شوند که این کاستی در این زلزله و در زلزله بم و سر پل ذهاب به نوع دیگر تکرار شد. باید گفت نیروهای امنیتی و نظامی که باید حافظ منطقه باشند در قالب نیروی امدادی عمل میکردند که این در کار نیروهای امدادی اخلال ایجاد میکرد.
مسئول هماهنگی عملیات در ستاد مرکزی زلزله استانهای گیلان و زنجان یادآور شد: بعد از اینکه جادههای منتهی به منطقه زلزلهزده باز شد ما با موجی از جمعیت مردمی از جمله تشکلهای دانشجویی و همچنین سازمانهای نظامی و افراد وابسته به آنها روبرو شدیم که بدون تجهیزات و با دست خالی به منطقه آمده بودند و توقع داشتند که علاوه بر مردم زلزلهزده به آنها هم تجهیزات و کمکرسانی کنیم و این موضوع باعث تاخیر در ارایه کمکهای ضروری به آسیبدیدگان ناشی از زلزله میشد.
لزوم توجه به درسهایی که گرفتیم
توجه و ذکر نکات مهم و تجربههای تلخ و شیرین حوادث طبیعی همچون زلزله همانطور که بیان شد میتواند باعث افزایش کارآمدی نیروهای امدادی و پشتیبان در حوادث مشابه باشد. البته با وجود اینکه تا کنون در حوادثی که در سالهای پس از زلزله مهیب شمال کشور در ایران به وقوع پیوسته این تجربههای ارزشمند باعث افزایش کارایی امدادرسانی به هموطنان شده است، بازهم میطلبد در کشوری چون ایران که یکی از پرحادثهترین اقلیمها از لحاظ حوادث طبیعی است این تجارب و درسهای مهم بیش از پیش توسط مسئولان، سازمانهای امدادی و خود مردم مورد توجه جدی قرار گیرد.