دیدگاههای مختلف درباره جامعیت قرآن(3)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
اندیشمندان و صاحبنظران قرآنی چه دیدگاههایی را درباره جامعیت قرآن کریم مطرح کردهاند. لطفاً به نحو اجمال توضیح دهید؟
پاسخ:
در دو بخش قبلی پاسخ به این سوال، به ملاکهای جامعیت و اولین دیدگاه یعنی جامعیت مطلق و دومین دیدگاه یعنی جامعیت نسبی پرداخته شد. اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم.
الف) دليل عقلى: لازمه خاتميت نبوت، جامعيت قرآن است: برخى از طرفداران جامعيت نسبى قرآن معتقدند «... اگر پيامبر اسلام، خاتم پيامبران است، و پس از وى پيامبرى نخواهد آمد و كتاب يا دستور و يا شريعتى پس از وى نازل نخواهد شد، معنايش جاودانگى دستورها و تعاليم است. لذا آنچه بايسته آوردن بوده، آورده و آنچه بايسته گفتن بوده را گفته، «تِبْيَن كل شَىْء» بوده و از هيچ چيز فروگذار نكرده اما اگر در اين زمينه نيازمند راهنمايى ديگران بود، احكامش جاودانى و جامع نبود.
نتيجه اينكه: «اگر دستورات قرآن جامع نباشد لازم مىآيد كه بعداً قوانين و مقرراتى بيايد كه يا آنها را نسخ و يا تكميل كند و اين با خاتميت نبى منافات دارد.» با اين تقرير اين صاحبنظران معتقدند كه لازمه خاتميت نبى اسلام(ص) جامعيت قرآن است. ولى همانگونه كه اشاره كرديم، اين صاحبنظران جامعيت را نسبى دانسته و محدود به هر آنچه لازمه هدايت بشرى است، كردهاند ايشان معتقدند: «.. اما اينكه شموليت قرآن به اين معنى باشد كه شامل علومى چون طبّ و فيزيك و كيميا... مى شود كلامى در نهايه خطاست، چرا كه شمول در اين آيه «تِبْيَـانًا لِّكُلِّ شَىْء» به معنى بيان آنچه كه در محدوده هدايت الهى است و دخالت در حيات معنوى انسانى دارد مى باشد.»
ب) دليل نقلى: طرفداران جامعيت نسبى قرآن در تأييد نظريه خويش به آيات و رواياتى استناد كردهاند كه به مواردى از آنها اشاره مى كنيم. تذكر اين نكته لازم است كه آيات مورد نظر ايشان برخى شان همان آياتى است كه معتقدان به نظريه اول نيز بدانها تمسك كرده بودند كه تنها نكته تفاوت در نوع برداشت هر يك از ايشان از اين آيات مشترك است.
طرفداران نظريه دوم به آياتى از جمله ۸۹ سوره نحل، ۱۱۱ سوره يوسف، ۳ سوره مائده، ۳۸ سوره انعام و آياتى كه قرآن و دين اسلام را دينى جهانى معرفى كردهاند همانند، آيه ۱۰۷ سوره انبياء، ۵۲ سوره قلم، ۲۸ سوره سبا و... استناد كردهاند.
به عنوان نمونه به يكى از بهترين آيات كه اين صاحبنظران آنرا براى اثبات جامعيت نسبى قرآن تقرير كردهاند اشاره مى كنيم. «يكى از آياتى كه سخت مورد توجه قرآنپژوهان و كلامىها قرار گرفته آيه شريفه «وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَـبَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَىْء وَ هُدًى وَ رَحْمَْهًْ...» مىباشد.... جمله مورد استشهاد «تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَىْء» است كه عموم مفسران براى جامعيت قرآن به آن استناد كردهاند و از اين جهت ترديدى روا نداشتهاند. در توضيح معناى آيه گفتهاند: قرآن در مقام بيان هر امر مشكل و نيازى است، مشكلاتى كه به حلال و حرام، ثواب و عقاب و هدايت و ضلالت مردم مربوط مىگردد. وقتى «تِبْيَـانًا» با كلمه «لِّكُلِّ شَىْء» ضميمه مىشود، عموميت را فايده مىدهد و شامل همه مسائلى مىشود كه از نظر عقلا از دين توقع بيان آن مىرود. چون ما به عيان مشاهده مىكنيم كه قرآن در بسيارى از مسائل ساكت است و به آنها نپرداخته و هيچ گاه نه در عهد پيامبر و نه بعدها از قرآن چنين توقعى نداشتهاند كه قرآن بايد اين امورى كه از حوزه دين بيرون است را بيان كند، لذا نمىتوانيم بگوئيم منظور از «لِّكُلِّ شَىْء» بيان همه اشياى عالم است.»
محققان و مفسران طرفدار اين نظريه با توجه به واقعيتهاى بيرونى، دايره دين را محدود به هدايت و لوازم آن كردهاند و تعبيراتى همچون «تِبْيَـانًا لِّكُلِّ شَىْء»، «مَّا فَرَّطْنَا فِى الْكِتَـبِ مِن شَىْء» و... را مطابق اين برداشت تفسير كردهاند. ايشان ديگر آيات شريفه را نيز بر همين روال مورد مطالعه و استناد قرار دادهاند كه از ذكر آنها صرفنظر مى كنيم.
روايات: معتقدان به نظريه دوم رواياتى چند را نيز در تاييد راى خويش آوردهاند كه مضامين آن روايات را نيز به سبك آيات مورد بحث توضيح، تبيين و احياناً توجيه كردهاند. به عنوان نمونه مى توان از روايت مرازم از امام صادق(ع) مسعدهبن صدقه از امام صادق(ع) ايوب بن حرّ از امام صادق(ع) و... نام برد.
ادامه دارد